December 01 2024 - يکشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳
- RSS
- |
- قیمت خودرو
- |
- عضویت در خبرنامه
- |
- پیوندها و آگهی ها
- |
- آرشیو
- |
- تماس با ما
- |
- درباره ما
- |
- تبلیغات
- |
- استخدام
نقدها و نه تخریبها به مصداق انتخاب، باعث تضعیف نهاد انتخابی نمیشود و اگر رئیسجمهور، نمایندگان مجلس یا نمایندگان شورا در معرض انتقاد قرار میگیرند به دلیل تحققنیافتن وعدههایشان است؛ به بیان دیگر بخشی از این تضعیف به منتخبان بازمیگردد. مردم بر اساس وعدههای نامزدها در انتخابات شرکت میکنند، به آنها رأی میدهند و اگر وعدهها تحقق نیابند، به منتخب خود انتقاد میکنند و این امری طبیعی است. در اسلام هم با موضوع بیعت مواجهیم. بیعت در شرایطی مطرح میشود که تعهدی در کار باشد؛ یعنی بیعت میکنیم تا سنت پیامبر(ص) اجرا شود یا بیعت میکنیم تا به قرآن عمل شود. در انتخابات هم همینگونه است. وقتی یک نامزد انتخابات به مردم میگوید که این کارها را انجام میدهم و انجام ندهد، دیگر انتخابات فایدهای ندارد.
در عصر کنونی مفهوم دموکراسی را نمیتوان از مقوله انتخابات جدا کرد؛ موضوعی که شاکله اصلی جمهوریت را شکل میدهد و نظام سیاسی ایران هم بر مبنای قانون اساسی موجود، آن را پذیرفته است. مردمسالاری حق تعیین سرنوشت را به آحاد ملت میدهد تا بتوانند در شرایطی عادلانه نمایندگان خود در مسئولیتهای مختلف را برای اجرای منویات عمومی انتخاب کنند؛ بنابراین عنصر انتخاب از ارکان لاینفک دموکراسی است. شاید پرداختن به این موضوع در شرایط کنونی ایران بیش از پیش لازم است، زیرا در شرایطی که به نظر میرسد مصادیق انتخابی در مسئولیتهای مختلف، اعم از ریاستجمهوری و نمایندگی در وجوهی عملکرد مناسبی نداشتهاند برخی تلاش میکنند اصل حق انتخاب را نشانه روند؛ اصلی که در کنار اسلامیت و استقلال یکی از پایههای نظام سیاسی کشور است.
به گزارش شرق؛ برای پرداختن به موانع تقویت نهاد انتخابی در ایران ساعتی را با غلامحسین کرباسچی؛ دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی، به گفتوگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
در ایران چندی است که برای برخی انتقاد به «منتخب» به مثابه انتقاد به «انتخاب» قلمداد میشود؛ ازاینرو به نظر میرسد که نهاد انتخابی در ایران در معرض تضعیف قرار گرفته است. مهمترین دلیل این مهم را چه میدانید و برای تقویت نهاد انتخابی چه باید کرد؟
نقدها و نه تخریبها به مصداق انتخاب، باعث تضعیف نهاد انتخابی نمیشود و اگر رئیسجمهور، نمایندگان مجلس یا نمایندگان شورا در معرض انتقاد قرار میگیرند به دلیل تحققنیافتن وعدههایشان است؛ به بیان دیگر بخشی از این تضعیف به منتخبان بازمیگردد. مردم بر اساس وعدههای نامزدها در انتخابات شرکت میکنند، به آنها رأی میدهند و اگر وعدهها تحقق نیابند، به منتخب خود انتقاد میکنند و این امری طبیعی است. در اسلام هم با موضوع بیعت مواجهیم. بیعت در شرایطی مطرح میشود که تعهدی در کار باشد؛ یعنی بیعت میکنیم تا سنت پیامبر(ص) اجرا شود یا بیعت میکنیم تا به قرآن عمل شود. در انتخابات هم همینگونه است. وقتی یک نامزد انتخابات به مردم میگوید که این کارها را انجام میدهم و انجام ندهد، دیگر انتخابات فایدهای ندارد. در حقیقت در بخشی از عارضهای که به آن اشاره کردید منتخبان هم نقش دارند. حتما پلاکاردهایی که متضمن نفی اصل انتخابات است، نهاد انتخابی را تضعیف میکند و مذموم است، اما عمده این آسیب به وعدههای برزمینمانده مسئولان بازمیگردد. نیروهای سیاسی هم باید با صداقت عمل کنند و هر زمانی که منتخب مردم به وعدهاش عمل نکرد، بر اساس انصاف نقدش کنند و شک نکنید که این حالت بیش از لاپوشانی نقایص مسئولان در جلب اعتماد مردم به انتخابات تأثیر دارد. ما باید علت و معلول مشکلات را به دقت ارزیابی کنیم و نتیجه خود را در اختیار مردم قرار دهیم تا هم مردم نسبت به شرایطی که در آن قرار دارند آگاه شوند و هم مسئولان نسبت به اجرای وعدههایشان اهتمام عمل ورزند.
در مسیر تقویت نهاد انتخابی موانع قانونی نیز مشاهده میشود. برخی معتقدند که یکی از آن موانع شیوه بررسی صلاحیتهای نامزدهای انتخابات است یا به نظر میرسد اجرانشدن تعدادی از اصول قانون اساسی که با حقوق ملت در ارتباط است به این مهم دامن زده. این موضوع را چگونه ارزیابی میکنید؟
در قوانین ایران اشکالاتی وجود دارد که باید در طول زمان و با تفاهم همهجانبه حل شوند، اما یکطرفه نمیتوان قضاوت کرد؛ برای مثال درعینحال که نیمی از اعضای شورای نگهبان به شکل انتصابی تعیین میشوند، اما نیمی از آنها؛ یعنی حقوقدانهای شورای نگهبان با رأی مجلس به شورای نگهبان راه مییابند. نمایندهای که به شش حقوقدان شورای نگهبان رأی میدهد باید بداند دقیقا چه فردی و برای چه کاری را انتخاب میکند. نمایندگان بهجای آنکه دانش حقوقی فرد و نه وجهه سیاسیاش را معیار انتخاب قرار دهند، در پی انگیزههای دیگری هستند. گاهی فراموش میکنیم که 50 درصد اعضای شورای نگهبان در جایگاه انتخابی قرار دارند و توجه به آن بسیار ضروری است که متأسفانه به این موضوع کمتر پرداخته شده. اگر نمایندگان در تمام مراحل مصلحت و منفعت مردم و نه انگیزههای شخصی را دنبال کنند بسیاری از مشکلات رفع میشود. البته باز هم تأکید میکنم مشکلات قانونی هم وجود دارد که باید با تعامل حل شود.
به نقش بالقوه مجلس در تقویت نهاد انتخابی اشاره کردید. اکنون و خاصه بعد از اجرای طرح افزایش قیمت بنزین، جایگاه مجلس بسیار مورد توجه نخبگان سیاسی قرار گرفته است؛ از سوی دیگر در چندسال گذشته هم انتقادهای زیادی نسبت به عملکرد نمایندگان مطرح شده است. چه فرایندی طی شد که چنین استنباطی وجود دارد که مجلس آنطور که انتظار میرفت در رأس امور نیست؟
من امیدوارم مجلس آینده بتواند منشأ اثرات مثبتی باشد، اما برداشتم این است که کارگزاران و مجریان کشور در قوای سهگانه و نهادهای دیگر حاکمیتی بعضا انگیزههای شخصی را بر منافع عامه ترجیح میدهند. متأسفانه مشاهده میشود که فردی به مجلس راه مییابد که صرفا امیال خود را دنبال میکند و اعتنای چندانی به مطالبات مردم نمیکند؛ بنابراین در زمینه نمایندگی با مقوله عدم رعایت حقوق عامه مواجهیم. از سوی دیگر به وعدههایی که میدهند نیز عمل نمیکنند. مردم نمایندگان خود را بر اساس وعدههای ایشان انتخاب میکنند و اگر قرار باشد به آن وعدهها عمل نشود، علت انتخاب چیست؟ اگر منتخبان همگام با مردم باشند، جایگاه مجلس از وضعیتی که اکنون در آن قرار دارد ارتقا مییابد.
معیار دیگری که در تقویت یا ضعف نهاد انتخابی به چشم میخورد، مقوله تحزب است. تحزب در ایران با موانع متعددی روبهروست. از یکسو قدری عناصر محدودکننده قانونی کار حزبی را محدود کرده است و از سوی دیگر نوع نگاه حاکم در عرصه سیاسی باعث انزوای احزاب در عملکرد اجرائی شده است و در نهایت خود احزاب هم با مانیفست و برنامههای روشنی وارد عرصه انتخابات نمیشوند. نوع نگاه دیگری نیز حاکم است که اساسا با توجه به عرف سیاسی موجود نیازی به وجود احزاب نیست. با مختصات قانونی و سیاسی فعلی در ایران، کارکرد تحزب در ارتقای جایگاه مقوله انتخاب را چگونه میبینید؟
واقعیت این است که احزاب در نظام اجرائی ایران نقش مهمی ندارند و وزارت کشور صرفا برای تبلیغات آمار کمی احزاب را ارائه میکند و لیستکردن اسامی احزاب چنین القا میکند که تحزب در کشور جریان دارد. در شرایط کنونی به احزاب بها داده نمیشود و عملا کارهای نیستند و اگر فردی که در حزبی فعالیت میکند هم مسئولیتی بگیرد، در اجرای مسئولیتش بر اساس تشخیص حزب متبوعش عمل نمیکند. دولت حزبی هم نداریم و حتی در مجلس هم افراد بر اساس تواناییهای شخصی یا آشناییهای محلی یا خانوادگی رأی اخذ میکنند. در شهرهای بزرگ هم جریانهای سیاسی و نه لزوما احزاب تعیینکنندهاند. در شرایط فعلی احزاب باید برنامههای مشخص خود را ارائه کنند و اگر بر اساس برنامههایشان رأی آوردند، مسئولیت برعهده بگیرند و بگویند که با یک سازوکار مشخص برنامهها را اجرائی میکنیم، مردم هم باید پیگیر برنامههای حزب مورد حمایت خود باشند. هرچند درحالحاضر همانطور که اشاره کردم، احزاب خیلی جدی گرفته نمیشوند. نکته مهم دیگر این است که مسئولان هم علاقهای ندارند که پایگاه حزبی خود را مشخص کنند و برای مثال هر رئیسجمهوری که روی کار میآید، به صورت مدام میگوید که من وابسته به هیچ حزبی نیستم یا حتی نمایندگان مجلس هم همین سیاست را پی میگیرند و احتمالا برای تأییدصلاحیتشدن در دوره بعدی مجلس از حزب خود برائت میجویند؛ در چنین شرایطی آبرویی برای تحزب در ایران باقی نمیماند. در خود احزاب هم مشکلات کم نیست و کارکرد حزبی به مصاحبهها و بیانیههای گاهبهگاه تقلیل یافته است.
بهعنوان بحث پایانی بفرمایید که با توجه به انتقادهایی که به عرصه اجرائی و تقنینی وجود دارد و با توجه به اعتراضات اخیر آیا میتوان امید به مشارکت بالا در انتخابات مجلس داشت؟
من امیدوارم که مشارکت حداکثری تحقق یابد، زیرا میدانیم که هنوز بسیاری از مسائل از طریق انتخابات حل میشود. امیدوارم در این دوره افرادی وارد مجلس شوند که توانایی انجام وعدههایشان را داشته باشند و با صداقت از مشکلات مردم سخن بگویند. از سوی دیگر با مسائل مختلف با نگاه کلان مواجه شوند و حتی مشکلات خاص منطقهای را با دید کلان به فرجام برسانند.