فرارو- توماس فریدمن در نیویورک تایمز نوشت: یکی از منفیترین اثرات جانبی ریاست جمهوری دونالد ترامپ این است که حالا، همه چیزی که درباره آن صحبت میکنیم ترامپ است. اشتباه نکنید: ما چطور میتوانیم بر رئیس جمهوری که هر روز ستونهای دوگانه دمکراسی ما یعنی حقیقت و اعتماد را تضعیف میکند، متمرکز نشویم؟
برخی تغییرات ساختی در پشت دستگاه تولید صدای ترامپ وجود دارد که نیازمند بحث ملی جدی است؛ مانند آینده روابط آمریکا و چین. بله ما در حال چنین بحثی نیستیم، چون همه چیزی که در مورد آن صحبت میکنیم دونالد ترامپ است.
این را در نظر بگیرید: در نهم نوامبر رهبران اروپایی در برلین دورهم جمع شدند تا سی امین سالگرد فروپاشی دیوار برلین را گرامی بدارند. سالگردی که ارزش جشن گرفتن دارد. اما به نظر نمیرسید هیچ کس متوجه باشد که ۳۰ سال بعد از فروپاشی دیوار برلین یک دیوار جدید (دیوار برلین دیجیتال) در حال برپا شدن بین چین و آمریکاست و به قول یک تاجر چینی تنها چیزی که باید مشخص شود این است که «این دیوار چقدر بلند خواهد بود» و اینکه کشورها انتخاب میکنند در کدام سمت دیوار باشند؟
این دیوار جدید که یک منطقه تجاری و تکنولوژیک آمریکایی را از منطقه مشابه چینی جدا میکند، پیامدهایی مانند دیوار برلین دارد. چراکه صلح، رونق و شتاب در تکنولوژی و جهانی شدن که در ۴۰ سال گذشته فواید زیادی برای جهان داشته است، تا حدی ناشی از ادغام اقتصاد چین و آمریکا بوده است.
جدایی آشفته و یک منظوره این دو اقتصاد که ناشی از سوءمحاسبه رهبران دو طرف است، مطمئنا به آن روندها آسیب میزند و ممکن است هزینه بالایی داشته باشد. میتوان در این مورد بحث کرد.
هنری پالسون، وزیر سابق خزانه داری آمریکا سال گذشته در اینجا سخنرانی داشت و سعی کرد استارت این بحث را بزند. پالسون گفت: «برای ۴۰ سال، روابط چین-آمریکا با ادغام چهار چیز مشخص شده است: کالا، سرمایه، فناوری و مردم. در طول این ۴۰ سال فرض میشد، ادغام اقتصادی بین دو کشور رقابت امنیتی را کاهش میدهد. اما یک ارزیابی عقلانی صادقانه باید بپذیرد که چنین چیزی اتفاق نیافتده است و برعکس این فرضیه در حال روی دادن است.»
این وارونگی به دو دلیل در حال روی دادن است. اول، از آنجایی که آمریکا به درستی دیگر نمیخواهد محدودیتهای تجاری ناعادلانه چین بر واردات کالاهای آمریکایی و همچنین سرقت مالکیت معنوی شرکتهای آمریکایی را بپذیرد. کاری که قبل از تبدیل شدن چین به قطب فناوری برای سالهای زیادی انجام میدادیم.
دوم، چون چین الان یک قطب تکنولوژی است. همه محصولات تکنولوژیک برخلاف اسباب بازی و تیشرت و کفش تنیس که برای غلبه بر تجارت ما استفاده میشود، هم کابرد اقتصادی دارند و هم کاربرد نظامی. هر دو طرف بحث میکنند تا بفهمند چه چیزی از هم بخرند و به هم بفروشند بدون اینکه امنیت ملی آنها آسیب ببیند.
پالسون اینطور استدلال میکند که نتیجه کار این است که «بعد از ۴۰ سال ادغام، تعداد قابل توجهی از رهبران فکری و سیاسی دو طرف، از سیاستهایی دفاع میکنند که میتواند با زور دو کشور را در چهار زمینهای که به آن اشاره شد از هم جدا کند.» و اگر آن روند ادامه پیدا کند «باید احتمال فروپاشی اکوسیستمهای جهانی نوآوری را در نتیجه تلاشهای دو جانبه آمریکا و چین برای محروم کردن یکدیگر در نظر داشته باشیم.»
سپس پالسون نتیجه میگیرد «به همین دلیل است که من اکنون چشم انداز یک دیوار آهنین اقتصادی را میبینم. دیواری که در دوطرف آن دیوارهای جدیدی ایجاد میشود و اقتصاد جهانی را نابود میکند.»
میتوان گفت دیوار برلین دیجیتالی سالها قبل وقتی چین یک فایروال عظیم ایجاد کرد تا اینترنت چین را از شبکه جهانی قطع کند، شروع شد. پکن میتواند اخبار و بحثهای داخلی را سانسور کند و گوگل، فیسبوک و توییتر را قطع کند. چین مانند سایر کشورها شروع به حصارکشی دادهها و نرم افزارها و تکنولوژیهای خاص کرده است تا مطمئن شود همه آنها یا دستکم عناصر کلیدی در سرورهای داخلی نگهداری میشود و از خارج قابل دسترسی نیست.
اما دیوار دیجیتال برلین وقتی ترامپ در ۱۷ می هوآوی را در لیست تحریمهای آمریکا قرار داد بسیار بلندتر شد. هوآوی دومین تولید کننده گوشی هوشمند و بزگترین تولید کننده تجهیزات تلکام ۵ جی در جهان است.
این اقدام به این معنی است که مهمترین تولید کننده فناوری چین و بسیاری از شرکتهای وابسته با آن در سراسر جهان در لیست سیاه قرار گرفتند و دیگر نمیتوانند از منابع آمریکایی مهم خود مثل گوگل، اینتل، مایکروسافت و ...، بدون مجوز خاص، قطعه بخرند. مقامات آمریکایی استدلال میکنند که هوآوی در تسهیل جاسوسی چین نقش داشته است یا اینکه اینکار را در آینده اگر دولت چین بخواهد انجام میدهد و همچنین در تقلب، سرقت فناوری و نقض تحریمهای آمریکا در مورد ایران نقش داشته است.
هرچند این دلایل موجه به نظر میآید، این اقدام معادل اقدام چین در توقف فعالیت اپل و مایکروسافت است. این اقدام در زمینه تکنولوژی چین یک زلزله بود. یک مسئول برجسته ارتباطی چینی به من گفت: «همه را در چین بیدار کرد. ما الان باید در مورد دنیا جور دیگری فکر کنیم. ما باید ترکیبی از تکنولوژیهای خودمان را بسازیم تا مطمئن شویم در امنیت هستیم.»
بسیاری از شرکتهای فناوری چین حالا فکر میکنند: «ما دیگر هرگز خودمان را در وضعیتی قرار نمیدهیم که تماما برای تجهیزات کلیدی وابسته به آمریکا باشیم.»
در همان زمان تولید کنندگان آمریکایی به خودشان میگویند: «بهتر است دوباره در مورد ساختن کارخانه هایمان در چین یا وابستگی صرف به زنجیره تامین آنجا فکر کنیم.»
صداهایی که میشنوید صدای دو غول اقتصادی است که شروع به جدا شدن کرده اند؛ و اکنون ترکشهای آن به مردم میرسد.
از ۱۱ ژوئن وزارت خارجه ویزای دانشجویان چینی که در زمینههای حساس مثل هوانوردی و رباتیک تحصیل میکنند را به جای ۵ سال به یک سال محدود کرد. همچنین سرمایه گذاری چینیها در هرچیزی که نزدیک به صنایع نظامی یا زیرساختی آمریکاست محدود شد.
آینده جنگ تجاری و تکنولوژیک چین و آمریکا
جدایی آمریکا و چین صرفا تقصیر ترامپ نیست. رئیس جمهور چین هم با پیشروی در جزایر دریای چین جنوبی، اعلام طرح سرمایه گذاری زیاد برای تسلط بر فناوریهای حیاتی جهان، فشار حزب کمونیست بر مردم هنگ کنگ و اعزام وحشیانه مسلمانان غرب چین به اردوگاهها در این مساله نقش داشته است. او همچنین در برابر فشارهای مبنی بر کاهش اقدامات تجاری غیرمنصفانه مقاومت میکند.
چین از سیستم جهانی شدن که آمریکا و متحدینش بعد از جنگ جهانی دوم ایجاد کردند، بهره میبرد، اما پکن اغلب از هر نوع فداکاری برای نگه داشتن این سیستم از خود بی میلی نشان داده است. یک دیپلمات هندی در مورد نقش جهانی چین و آمریکا میگوید: «آمریکا بیست سال است که میجنگد و پیروز نمیشود، چین بیست سال است نمیجنگد و پیروز میشود.» همه اینها موجب واکنش در آمریکا شده است تاجایی که حتی دموکراتها هم الان از موضع سخت ترامپ در قبال چین حمایت میکنند.
من در مورد اینکه چین تکنولوژیهایی برای جاسوسی در آمریکا میفروشد چیزی نمیدانم، اما معتقدم همه از هم جاسوسی میکنند. باور دارم در حالی که یقینا برخی دانشجویان چینی در بحث جاسوسی نقش داشته اند، اکثر آنها اینطور نیستند و استعدادشان صنایع و مدارس ما را تقویت میکنند. من نگرانم با افزایش هرچه بیشتر کنترل بر صادرات و ویزا، خودمان را از دسترسی به سرمایه، مشتریان، دانشمندان و مهندسانی که ما برای حفظ رهبری تکنولوژی خود به آن نیاز داریم محروم شویم.
من معتقدم بازترین سیستمها پیروز میشوند. این سیستمها افراد باهوش، ریسک پذیر و مبتکر را جذب میکنند و توسط بزرگترین جریانات استعداد، ایده و سرمایه غنی میشوند. قبلا اینگونه بودیم.
ما باید بایستیم و از خودمان بپرسیم دقیقا با جنگ تجاری و تکنولوژیکی با چین به کجا میرویم؟ چین هم باید همین کار را بکند.
چین رقیب اقتصادی، همکار اقتصادی، منبع سرمایه و استعداد، رقیب ژئوپولتیکی، هم دست و قانون شکن است. نه دشمن ماست نه دوست ما.
متاسفانه ترامپ استراتژی آشفته و به دور از احتیاط "اول آمریکا" را اجرا کرده است که به "تنها آمریکا" رسیده است. شی جین پینگ هم او بهتر نیست. پس رابطهای که جهان برای کار کردن به آن نیاز دارد تا رشد کند و از پس مشکلات جهانی مانند تغییرات اقلیمی بربیاید، به آرامی در حال گسست است. وقتی از دست رفت، دلمان برایش تنگ خواهد شد.
کیشور مهبوبانی، دیپلمات و محقق سنگاپوری و نویسنده کتاب «آیا چین برنده شده است؟» به من گفت: «روزی مورخان آینده به گذشته بر میگردند و به این مشاجره آمریکا و چین نگاه میکنند و آنها را با دو خانواده بوزینه مقایسه میکنند که در حال جنگیدن با یکدیگر هستند در حالی که جنگل اطراف آنها در حال سوختن است.»