محمد درویش در روزنامه شرق نوشت:
اولریش آیشلمان، بومشناس، کنشگر محیط زیست، فیلمساز و مدیر سازمان غیردولتی Riverwatch که از سال ۲۰۰۷ کمپینی را ساماندهی میکرد با عنوان: «ایلیسو را متوقف کنیم»، ماه گذشته در روزنامه معتبر اتریشی «استاندارد» یادداشتی را منتشر کرد که عبرتهای فراوانی برای حامیان مالی سدسازی، طرحهای انتقال آب از یکسو و طرفداران میراث فرهنگی و دوستداران محیط زیست از سوی دیگر دارد.
او مینویسد: «روز ۱۳ سپتامبر برای آخرین وداع به حسنکیف در کنار دجله رفتم تا از ساکنان آنجا، از رودخانه و از آن چشمانداز شگفتانگیز و دیرینه خداحافظی کنم؛ چراکه یکی از پراهمیتترین مناطق تمدن بشری در مخزن سد ایلیسو فروخواهد رفت. این غیرقابل تصور است که چنین چیزی در قرن بیستویکم، با همه آگاهیهای ما، با ارتباطات بینالمللی، با دیدگاه و توجه جهانی رخ دهد. من ۳۰ سال است که در راستای حفاظت از طبیعت فعالیت دارم، بسیاری تخریبها را دیدهام، اما آنچه اینجا در مزوپوتامیا -میانرودان- بهوقوع میپیوندد، بیش از همه تجربیاتم مرا متأثر میکند.
در مقابل دیواره سد به ارتفاع ۱۳۶ متر و درازای ۱.۸ کیلومتر میایستم، خبرنگاران از من احساساتم را میپرسند. احساساتم ترکیبی است از غم، یأس و خشم. خشمگین از همه آنها که در این راه همدست هستند. دولت ترکیه، شرکتهای ساختمانی مانند شرکت اتریشی آندریتس. خشمگین از همه آنها که سکوت کردهاند. تردیدی بهجانم میافتد. چه کاری را باید بهتر انجام میدادیم تا از این جنون جلوگیری کنیم؟
من از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۱ کمپین «ایلیسو را متوقف کنیم» را هماهنگ میکردم؛ در آغاز با صندوق جهانی طبیعت اتریش، از سال ۲۰۰۷ با سازمانهای غیردولتی Eco Watch و بنیادManfred Hermsen از شهر برِمِن/ آلمان. بدون همراهی این بنیاد کمپین ما شانسی نداشت. بنیادی که از این پویش حتی در دورانی پشتیبانی کرد که بسیاری از ما روی گردانده بودند. من بههمراه سازمانهای غیردولتی از سوئیس، آلمان، ترکیه و افراد زیادی در اتریش و ترکیه تلاش کردم تا حسنکیف و دجله را نجات دهم.
سال ۲۰۰۹ زمانی که دولتهای آلمان، اتریش و سوئیس بیمه اعتبار صادراتی را لغو کردند، شرایط خوب بهنظر میرسید. دیگر شرکتها و بانکهای اروپایی نیز از آنها پیروی کردند، به استثنای شرکت اتریشی آندریتس. پس از یک مرحله توقف، اما رئیسجمهور ترکیه، اردوغان، به ساخت سد ادامه داد. آبگیری هم چند هفته پیش آغاز شد.
دهم سپتامبر، شبهنگام که من و خبرنگاران به حسنکیف رسیدیم، همهچیز بهظاهر عادی بود؛ مردان در قهوهخانهها نشسته بودند و چای مینوشیدند، گردشگران در خیابانهای شهر پرسه میزدند و خرید میکردند و کامیونها با سروصدا از روی پل عبور میکردند. اما روز بعد ابعاد جریان آشکار شد: پایههای پل هزارساله پوشانده شده و صخرههای مشهور حسنکیف که در پای آنها زمانی رستورانها قرار داشتند، پشت یک دیوار عظیم حفاظتی ناپدید شده بودند.
بسیاری از خانههای شهر امروز خالیاند؛ معلوم نیست که ساکنان آنها کجا رفتهاند. برخی از بناهای تاریخی مانند دو مناره برداشته و در پارک باستانی در حسنکیف جدید گذاشته شدهاند. دیگر بخشهای شهر زیر یک تابوتدان، یک پوشش از بتون مفقود شدهاند. همهجا کامیونها در رفت و آمدند، خانهها را از جا میکَنند و نخالهها را جای دیگری انبار میکنند؛ مثل یک کارگاه عظیم ساختمانی.
در آغاز برایم ممکن نیست تا ابعاد جریان را درک کنم و بهنحو عجیبی همهچیز برایم غریب است. از خیابانهای شهر میگذرم، ساکنان آشنا را میبینم، همدیگر را در آغوش میگیریم، صحبت میکنیم و در رستوران به همراه خبرنگاران گپ میزنیم. اما روزهای بعد به مرور متوجه میشوم که همهچیز تمام شده است.
پیش از همه روز ۱۲ سپتامبر که همگی با اتومبیل ARD (کانال یک تلویزیون دولتی آلمان) به ایلیسو میرویم، همهجا راهها، پلها و پستهای نظامی جدید دیده میشود. عاقبت زمانی که در کنار دیوار مخزن میایستیم، متوجه نتیجه دیگری از سد ایلیسو میشویم: تنها باریکهای از آب از سد بیرون میآید؛ باقی آن انبار میشود.
شش ماه تا یک سال زمان لازم است تا دریاچه سد به حداکثر حجم خود برسد، به نسبت آبی که در دجله جریان دارد. در مجموع ۱۴۰۰ کیلومتر از حوزه آبخیز دجله و محیطهای تالابی آن نابود میشوند و هزار کیلومتر از رودخانه تا پاییندست تالابهای میانرودان -بینالنهرین- در جنوب عراق بهشدت آسیب خواهند دید، زیرا ایلیسو بهویژه در بهار از سیلها جلوگیری میکند؛ آبهایی که برای این تالابها حیاتی هستند. منطقهای که مهد تمدن بشر بهشمار میرود.
هیچکس نمیداند که چند گونه جانوری از بین میرود، زیرا اینجا هیچ تحقیقات زیستی و هیچ ارزیابی اثرات محیطزیستی انجام نشده است.
یکی از گونههای نادر ماهی در دجله-Leopardenbarbe- یا لاکپشت نرمکاسه فرات به همراه بسیاری گونههای دیگر از بین خواهند رفت. نزدیک به ۶۰ هزار نفر خانههایشان را از دست خواهند داد. سکونتگاههای جدید ساخته خواهند شد، اما هرکسی توان مالی برای کسب آنها را ندارد، بسیاری به مناطق فقیرنشین دیاربکر خواهند رفت یا برای مهاجرت تلاش خواهند کرد. حتی آنها که توان ماندن و نقل مکان به حسنکیف جدید را دارند، باید خود را با زندگی دیگری وفق دهند؛ با یک زندگی بدون جامعهای که به آن عادت داشتهاند، بدون همسایگان، دوستان و خانواده. زمینها سنگی و بیثمر هستند.
روز پنجشنبه برای آخرینبار از میان حسنکیف میگذرم و از دوستم عمر و دیگران خداحافظی میکنم. در آخر روی پل با دجله بدرود میگویم. پس از ۱۰ هزار سال تاریخ، همه چیز نابود خواهد شد، آنهم به بهانه یک روش به اصطلاح استحصال انرژی تجدیدپذیر؛ اشکآور و تهوعآور است. ما در جریان پویش بسیار کار کردیم، اما ظاهرا کافی نبود.
ما شکست خوردیم. ما یک میراث جهانی را از دست دادیم، اما نه تنها ما که علیه پروژه ایلیسو جنگیدیم، بلکه همه مردم دنیا شکست خوردند. ارزش حسنکیف و مزوپوتامیا برای تاریخ فرهنگی بشریت مانند جنگلهای بارانی آمازون برای پایداری اکولوژی کره زمین است. یک میراث جهانی به همه انسانها تعلق دارد... نه! تعلق داشت.
روز هشتم اکتبر خیابان خرید حسنکیف و خانهها نابود شدند و پل رودخانه دجله بسته شد. پس از آن همه منتظر ورود آب هستند. ما دنیا را از دست میدهیم. آیا میتوان از ایلیسو درس گرفت؟ این بیشتر یک احساس است تا یک آگاهی: شمار ما که دخالت میکنیم باید بیشتر شود. بیشتر از هر چیز ما باید خشمگین باشیم و قاطعانهتر در برابر آنها که دنیای ما را تخریب میکنند، بایستیم و بپرسیم «چطور جرئت میکنید؟».
خواننده عزیز!
در ماجرای غمانگیز آبگیری سد ایلیسو و دفنِ حسنکیف، ما اگر بیشتر از عراقیها آسیب ندیده باشیم، کمتر هم آسیب ندیدهایم؛ چراکه جهت باد غالب از غرب به شرق است و دود خاک خشکشده در پاییندست دجله به چشم مردم ما در کرمانشاه، ایلام و خوزستان خواهد رفت. چگونه وزارت خارجه ایران، سازمان حفاظت محیط زیست و وزارت نیرو سکوت کردهاند؟
پاسخ ساده است! چون کسی از دولت ایران که خود مشغول اجرای دهها طرح انتقال آب و سدسازی جدید است، نمیپذیرد که در مخالفت با پروژههای سدسازی در ترکیه موضع بگیرد. اما آیا تشکلهای محیطزیستی در ایران در این ماجرا خوب عمل کردند؟ البته ما پتیشنی اینترنتی به راه انداختیم و حدود ۳۰۰ هزار امضا جمع کردیم؛ اما آیا کافی بود؟ کسی پرسید چرا اغلب تشکلهای محیطزیستی در آذربایجان از این پویش حمایت نکردند؟ درست مثل آن گروه از تشکلهای محیطزیستی در اصفهان که از اجرای طرح انتقال آب بهشتآباد دفاع میکنند؛ یا آنها که در چهارمحالوبختیاری از بنبروجن دفاع میکنند یا آنها که در سمنان و کرمان در برابر طرحهای انتقال آب سکوت کردهاند تا کاسپین، هیرکانی، هلیل و جازموریان بیش از پیش خراشیده شود.
وای بر ما اگر فکر کنیم آنهایی که حقیقت ما را باید ببینند، ندیدهاند!