در ماههای اخیر ابتکارهای دولت آقای روحانی در پیشنهاد صلح هرمز و گسترش همکاریهای منطقهای نویدبخش آن است که بتوان در منطقه به جای تنش، جدال و تخریب منافع یکدیگر به سوی مذاکره، همکاری و تأمین منافع مشترک گام برداشت، این مذاکره و گفتگو باید بهطور جدی شامل آینده عراق نیز بشود تا بتوان از آن برای ثبات منطقهای و ثبات آینده آن کشور استفاده کرد.
عبدالله رمضانزاده-سخنگوی دولت اصلاحات در روزنامه شرق نوشت: اعتراض مردم عراق علیه ناکارآمدی و فساد در دستگاههای حکومتی روزبهروز گستردهتر میشود. باوجود مداخلات نیروهای داخلی و تحریکات کشورهای خارجی مخصوصا اسرائیل و عربستان، نباید در اینکه این اعتراضات واقعا منشأ داخلی دارد و ناشی از فساد گسترده در دستگاههای حاکمیتی عراق است، شک کرد.
برآورد نهادهای حکومتی عراق که اکنون پس از عربستان بیشترین درآمد نفتی در اوپک را دارد (درآمد نفتی ۱۵ ساله اخیر عراق حدود هزار میلیارد دلار است، یعنی برابر با کل درآمد نفتی ایران از زمان کشف نفت در کشور در اختیار نیروهای سیاسی عراق بوده است) نتوانستهاند در ۱۸ سال پس از به قدرت رسیدن، رضایتی عمومی را حتی در میان آن بخش از حامیان سنتی و عقیدتی خود که فداکاریهایشان در راه به قدرت رسیدن حاکمان کنونی عراق فراموشناشدنی است، فراهم آوردند؛ بنابراین اعتراض مردم عراق طبیعی است و هر جامعه پویایی چنین اعتراضاتی را بروز خواهد داد.
آنچه مهم است نحوه واکنش ایران به این اعتراضات است؛ زیرا صرفنظر از داخلیبودن ریشه و منشأ اعتراض، کسانی هدف اعتراض قرار گرفتهاند که در ظاهر متحد ایران محسوب میشوند و روی پشتیبانی آنان در تحولات منطقهای (خلیج فارس، سوریه، لبنان و یمن) حساب باز شده است. در این نوشته کوتاه در چارچوب تحلیل بازیگران در چهار سطح مسائل داخلی، روابط دوجانبه، منطقهای و بینالمللی به بازتاب تحولات داخلی عراق در سیاست ایران خواهیم پرداخت و نتیجه خواهیم گرفت که:
نباید از تحولات مردمی در عراق نگران بود
الف: سیاست داخلی ایران: در سالهای اخیر تبلیغات برخی جریانها چنان القا کرده است که افکار عمومی تصور کنند دولت عراق بدون اجازه ایران آب هم نمینوشد و ایران در عراق فعال مایشاء است. بالاخره ضرورتا باید روزی با دیوار سخت واقعیت روبهرو میشدند. این امر هرچه زودتر اتفاق بیفتد، به سود کشور و حتی طراحان آن خواهد بود. امروز همگان باید اذعان کنند که مردم عراق مانند همه ملتهای دیگر دنیا استقلال خود را با هیچ امر دیگری معاوضه نمیکنند و تصور تحقیر دستنشاندگی حتی توهمی دولتمردان خود را نمیپذیرند (بحث اینکه ملت عراق مرکب از چه کسانی است، بحث دیگری است). با توجه به آنچه گفته شد، تحولات اخیر عراق و اعتراضات مردم مخصوصا شیعیان عراقی برای اثبات قدرت ملی ناشی از اراده مردم، به ویژه با توجه به حمایت ضمنی مرجعیت شیعه در عراق از این اعتراضات، نباید مایه نگرانی در ایران شود؛ چون در واقع این تحولات باعث میشود کسانی که اطلاعات ناقص یا غلط را بهعنوان واقعیت ارائه میکردند، از صحنه تصمیمگیری و اطلاعرسانی در سیاست خارجی ایران حذف و تصمیمگیران اصلی بیشتر با واقعیت آشنا شوند. این روند دستگاه تبلیغاتی صداوسیما را نیز شامل میشود و ناکارآمدی این مجموعه در پیشبرد اهداف سیاست خارجی نمایانتر خواهد شد و خود این امر تصمیمگیران را به تصمیمهای جدید خواهد رساند.
اما آنچه باید مورد توجه قرار گیرد، پیوند مردمی میان ملتهای ایران و عراق است که جلوه بارز آن را میتوان در حماسه بزرگ زیارت اربعین دید و مشاهده کرد که چگونه شیعیان در دو سوی مرز با رأفت، محبت، مهربانی و خلوص در کنار هم قرار میگیرند و فارغ از آنکه بازیگران سیاسی چه نقشی ایفا میکنند، دستدردست هم به انجام مناسک میپردازند و زیباترین جلوه پیوند ملتها را رقم میزنند. باید از هرگونه اقدام و حتی ایجاد ذهنیتی که این پیوندها را خدشهدار کند، خودداری کرد. یقینا بسیاری از عراقیان که در مراسم اربعین پذیرای ایرانیان بودند، در اعتراضات اخیر در خیابانها بودهاند و باید میان ضرورت تقویت پیوندهای مذهبی دو ملت و حمایت از سیاستپیشگان فاسد تفکیک قائل شد.
از این منظر نهتنها نباید از اعتراضات نگران بود بلکه باید از آن حمایت کرد. اینگونه موضعگیریها پیوندهای مردمی را براساس واقعیات و نه توهم شکل میدهد و تقویت میکند و منافع درازمدت کشور را بهتر تأمین میکند...
زیرا مسلم است هیچیک از نیروهای سیاسی موجود عراق از نظر مردم عراق شایستگی در قدرت ماندن را ندارند و تکیه بر چنین نیروهایی آب در هاون کوبیدن است.
ب. (سطح روابط سیاسی دوجانبه:
اشغال عراق توسط آمریکا زیرساختهای دولت ملی را در عراق متزلزل کرده است و تاکنون نیز تحولات سیاسی و تداول دولتها نتوانسته است استقرار یک حاکمیت باثبات و یکپارچه در عراق را در پی داشته باشد. بخشی از این ناتوانی به جامعهشناسی سیاسی عراق و تاریخ سیاسی شکلگیری حاکمیت مدرن در این کشور مربوط میشود و بخشی نیز از مداخله خارجی بینالمللی و منطقهای ازجمله از سوی همسایگان ناشی میشود. نوع مداخله بازیگران غیرعراقی به چگونگی تحلیل منافع آنان بستگی دارد. در این زمینه، درباره چگونگی تحلیل منافع ملی ایران، در میان تحلیلگران اجماع تحلیلی وجود ندارد. بهطور خلاصه و اجمالی میتوان سه تحلیل کلی را مشاهده کرد:
۱- یک تحلیل بر آن است که باید از ضعف دولت ملی در عراق استفاده کرد و تا حد امکان کنترل دولت و حاکمیت عراق را در دست گرفت و در این مسیر با تقویت نیروهای طرفدار ایران با افزایش نقش آنان در ساختار حاکمیت، نظام تصمیمگیری در عراق را کنترل و در جهت منافع ملی ایران هدایت کرد. این تحلیل با غفلت از تبعات واکنشهای احتمالی مردم عراق، در مواجهه با اعتراضات اخیر دچار سردرگمی تحلیلی شده است زیرا در صورت اثبات چنین وضعیتی یا حتی تصور چنین ذهنیتی در مردم عراق، جهتگیری اعتراضات بهسوی حامی خارجی دولت ناکارآمد و فاسد خواهد بود؛ کمااینکه چنین جهتگیریهایی در دولتهای اولیه پس از اشغال که تاحدی مورد حمایت ترکیه و عربستان بودند، مشاهده شد.
۲- تحلیل دیگر این است که در دوران اخیر، عراق مشکلسازترین همسایه ایران بوده و ثبات در عراق همواره به معنی ایجاد مزاحمت برای همه همسایگان از جمله ایران بوده است، بنابراین نباید به ثبات در عراق کمک کرد و با توجه به جامعهشناسی مردم عراق و اختلافات تاریخی طوایف مختلف در این کشور باید این کشور را به حال خود رها کرد تا هرجومرج همیشگی بر این کشور حاکم باشد و به این ترتیب از شر همسایه همیشهمزاحم راحت شد و در امان ماند. در این تحلیل با داخلی محسوبکردن تحولات عراق، بیطرفی کامل و بیتوجهی به آن تحولات توصیه میشود. کاستی این تحلیل در آن است که روابط در کشور همسایه را فقط به سطح دولتها تقلیل میدهد. در حالی که از واقعیات دنیای مدرن و درهمتنیدگی فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دو جامعه غفلت میکند. ظهور داعش در عراق و قبل از آن جریان زرقاوی و احتمال تسری ناامنی به مرزها و حتی داخل ایران نشان میدهد که نمیتوان نسبت به تحولات داخلی عراق بیتفاوت ماند، علاوه بر اینکه خلأ توجه و حضور مسئولانه در عراق را رقبای منطقهای ایران پر خواهند کرد و از آن منظر خطرات جدیتری متوجه امنیت ملی خواهد شد، زیرا رقبا خواهند توانست از بیثباتی در عراق به عنوان منبعی برای ناامنی در ایران استفاده کنند، همانگونه که مدتها در پشتیبانی از گروههای تروریستی ضد ایران چنین کردهاند.
۳- سومین نگاه تحلیلی آن است که باید با توجهی مسئولانه به تحولات عراق در جهت ثبات این کشور نگریست و بدون مداخله مستقیم مانع از تضعیف متحدان بالفعل و بالقوه عراقی شد و در عین حال از طریق نشاندادن حسن نیت و حمایت از اکثریت مردم عراق مانع از گسترش حوزه نفوذ رقبای کشور در عراق شد. براساس این تحلیل، ثبات در عراق آن هم ثباتی مبتنی بر کارآمدی، سلامت و حمایت مردمی بهترین تأمینکننده منافع ایران است. بر این اساس ناکارآمدی فعلی رهبران سیاسی عراق امری است بدیهی که زندگی روزمره مردم آن کشور را به شدت تحت تأثیر قرار داده و موجب حیف و میل ثروت و منابع آن کشور میشود.
وجود دولتی بسیار بزرگ با بیش از هفت میلیون حقوقبگیر دولتی در کشوری با جمعیت حدود ۳۷ میلیون نفر و رانتهای بسیار در توزیع امکانات و منابع، نهتنها منافع مردم عراق را تأمین نمیکند بلکه نمیتواند متحدی قابل اعتماد برای هیچ همسایهای از جمله ایران باشد (کسی که در خدمت منافع کشور خود نیست، چگونه میتواند یاریگر منافع کشور دیگری باشد). بنا بر این تحلیل، نیازمند بازنگری در سیاستهای صبوری اسلامی نسبت به ترکیب نیروهای سیاسی عراق هستیم. نکتهای که راجع به ترکیب نیروهای سیاسی عراق باید اضافه کرد، نقش پررنگ جوانان عراقی با نمونههای جدید از سبک زندگی است که تاکنون در میان سیاستمداران عراقی دیده نشده بود. در این بازنگری باید به نقش قابل توجه فضای مجازی و رسانههای مجازی توجه کرد، امری که در ایران نیز از آن غفلت شده است.
ج. (سطح منطقه:
تحلیل اعتراضات اخیر عراق بدون توجه به پیچیدگیهای روابط خارجی و داخلی کشورهای حوزه خلیج فارس، شمال آفریقا و خاورمیانه غیرممکن است. هریک از کشورهای مهم منطقه یعنی ایران، عربستان، ترکیه و مصر برای خود منافعی در عراق تعریف کردهاند، علاوه بر این کشورهای جاهطلب جدید مانند امارات و قطر نیز در این دیگ برای خود سهمی میخواهند، سوریه نیز به نحوی دیگر در این پیچیدگی شرکت داده شده است. حساسیت کلی جهان عرب و اسرائیل نسبت به نفوذ ایران در هر کشور عربی نیز باید مدنظر قرار گیرد. مجموعه عوامل فوق تحلیلگر را از تقلیل عوامل و سادهنگری و تکعاملدیدن موضوع منع میکند. باید منافع جمعی را پذیرفت و به اصطلاح صحنه بازی را به گونهای تعریف کرد که منافع همه بازیگران در آن دیده شده باشد. در صورت عدم تأمین منافع، هر بازیگری در حد توان خود امکان برهمزدن بازی یا بهتأخیرانداختن منافع دیگران را خواهد داشت. خلاصه آنکه آینده عراق بدون یک همکاری منطقهای مبتنی بر تفاهم به نفع هیچکس نخواهد بود جز اسرائیل که در واقع برنده همیشگی هر نوع بیثباتی در منطقه است.
د. (سطح بینالمللی:
بازیگران عمده بینالمللی (ایالات متحده، روسیه، چین و اروپا) نیز هر یک برای خود در عراق منافعی در نظر گرفتهاند. ایالات متحده به دلیل نقش انحصاری در سقوط صدام حسین برای خود منافع انحصاری تعریف کرده است و در شرایط عادی حاضر به پذیرش شریک در این منافع نیست. روسیه به عنوان کشوری که متحد خود (صدام حسین) را از دست داده، همچنان دنبال ادامه حضور گذشته خود در آینده عراق است.
اروپاییها که در جنگ با آمریکا ائتلاف نکردند، در پی یافتن راهی برای حضور در عراق هستند و چین صنایع نفت و زیرساختها را هدف قرار داده است. هر یک از این بازیگران به تنهایی یا از طریق بازیگری منطقهای در پی نفوذ هستند. طبیعی است که هر یک از بازیگران فوق نیز در تحولات اخیر عراق نقشی داشته و به گونهای قصد بهرهبرداری از اعتراضات اخیر را داشته باشند. به عنوان مثال باید به خاطر بیاوریم که هنگام طرح مسئله رفراندوم در کردستان عراق روسها تنها قدرتی بودند که با تجزیه آن کشور مخالفت نکردند و سعی کردند از کنار آن بگذرند. اکنون نیز این بازیگران بینالمللی به راحتی اجازه نخواهند داد کشور بااهمیتی مانند عراق بهطور کامل تحت نفوذ و سیطره ایران قرار گیرد. هرگونه توجه ما به آینده عراق باید ملاحظات قدرتهای بزرگ را نیز در نظر داشته باشد.
دولت آقای روحانی در شش سال گذشته نشان داد که در دیپلماسی منطقهای موفق نبوده و دلیل آن هم بیتوجهی به اهمیت آن بوده است. در ماههای اخیر ابتکارهای دولت آقای روحانی در پیشنهاد صلح هرمز و گسترش همکاریهای منطقهای نویدبخش آن است که بتوان در منطقه به جای تنش، جدال و تخریب منافع یکدیگر به سوی مذاکره، همکاری و تأمین منافع مشترک گام برداشت، این مذاکره و گفتگو باید بهطور جدی شامل آینده عراق نیز بشود تا بتوان از آن برای ثبات منطقهای و ثبات آینده آن کشور استفاده کرد.
کوتاهسخن آن است که عراق را نباید به حال خود واگذاشت، نباید از کسانی که هزار میلیارد دلار درآمد نفتی عراق را به هدر دادهاند دفاع کرد، نباید با جوشش اعتراضی درونی مردم عراق مخالفت کرد یا در مقابل آن ایستاد، نباید منافع خود را به تنهایی در نظر گرفت و منافع دیگر بازیگران را پوچ انگاشت، نباید فساد و ناکارآمدی دولتمردان عراق را نادیده گرفت و بالاخره اینکه ثبات در عراق محصول همکاری مشترک منطقهای خواهد بود با درنظرگرفتن خواست مردم عراق برای بهرهبردن از منابع عظیم ثروت خود. آنچه در مورد خواست مردم عراق میتوان گفت: آن است که «میدانند چه نمیخواهند»، اما سردرگم هستند در مورد «آنچه میخواهند»! کمک کنیم تا آنچه را بخواهند که نفع مشترک آنان و ما است.