فرارو- فیلم سینمایی من از سپیدهی صبح بیزارم به کارگردانی علی کریمی که در گروه هنر و تجربه اکران شده بود، وارد شبکهی نمایش خانگی شد.
در خلاصه داستان این فیلم آمده است: «امیر پسر جوانی که دستیار کارگردان است، بعد از بی خوابی شبانه برای رفتن به صحنه فیلمبرداری با بابک سپهری کارگردان مستقل سینما که دربارهی تنهایی پسر و دختری سندروم دان فیلم میسازد همراه میشود. در طول مسیر تا لوکیشن فیلمبرداری کارگردان دلیل بی حالی و پریشانی دستیارش را میپرسد و دستیار از طرحی برای ساختن فیلمی صحبت میکند که تا صبح خواب را از او ربوده است.»
برای دانلود حلال و خرید قانونی فیلم من از سپیدهی صبح بیزارم اینجا کلیک کنید
علی کریم (۱۳۵۶)، نویسنده، کارگردان و تهیه کنندهی فیلم است که "من از سپیدهی صبح بیزارم"، محصول سال ۱۳۹۱، دومین فیلم بلند او بعد از فیلم "چاله" محسوب میشود. کریم سابقهی طولانی در دستیاری کارگردان، تهیه کنندگی، فیلمبرداری پشت صحنه، بازیگری و همکاری با بزرگانی، چون بهرام بیضایی، داریوش مهرجویی، داوود میر باقری و... را در کارنامهی خود دارد.
او همچنین سابقهی حضور در فستیوالهای سئول و مونترال را برای اولین فیلم کوتاه خود به نام "زرد، آبی، قرمز" دارد که آن را در اولین کارگاه فیلمسازی عباس کیارستمی، ساخت. " من از سپیدهی صبح بیزارم"نیز در بخش مروری بر سینمای ایران در فستیوال ادینبورگ به نمایش در آمد.
بابک کریمی، امیر عزیزی، حسین اسکندری، محمد احمدی از جملهی بازیگران این فیلم هستند که در میان آنها این فقط بابک کریمی است که نامی شناخته شده در عرصهی بازیگری دارد.
قصهی فیلم " من از سپیدهی صبح بیزارم" دربارهی یک روز از فیلمبرداری فیلمی با کارگردانی مستقل و شناخته شده به نام بابک سپهری (بابک کریمی) است. فیلمی که ساخته میشود نیز دربارهی دختر و پسری با سندروم دان است که پدر بزرگ هایشان آنها را با هم آشنا میکنند. اما در خارج از این فیلم هم از طرفی دختر و پسر به هم دل میبندند و از طرفی هم گروه سازنده درگیر بازی گرفتن از آنها هستند چرا که حسین، پسر قصه، در هر پلان پیش بینیهای کارگردان و دیگران را زیر پا میگذارد و دست به کاری جدید میزند.
اما شخصیت اصلی داستان " من از سپیدهی صبح بیزارم" امیر است. امیر دستیار کارگردان فیلم است و داستان با او شروع میشود. او احوال پریشانی دارد و کارگردان هم آن را میبیند و امیر آن را ناشی از بی خوابی شبانه و کار روی ایدهای میداند که او را تا صبح درگیر خود کرده است.
در خلال داستان " من از سپیدهی صبح بیزارم" و فیلمبرداری فیلم در آن خرده روایتهای مختلفی هم در جریان است که همگی ریشههایی اجتماعی دارند. مثلا موضوع خودکشی یک جوان و فیلمی که قبل از مرگ از خودش ضبط کرده و در صفحهی فیس بوکش به اشتراک گذاشته است.
این موضوع و فیلم وصیت پسر جوان در ابتدا امیر و سپس همهی گروه فیلم برداری را درگیر خود میکند و آنها هم مدام در میان برداشتهای فیلم از آن حرف میزنند. کسی در پی ساختگی بودن یا نبودن فیلم است، کسی به فکر تفاوت ظاهری جوان با مادرش، کسی در بهت چنین تصمیمی از طرف یک جوان است و کسی مثل کارگردان اصلا دل دیدن چنین فیلمی را ندارد.
این قبیل موضوعات و اکثر دیالوگهایی که بین کارگردان و دستیارش دربارهی فیلم امیر رد و بدل میشود و ایدهی فیلمی که قرار است ساخته شود، همگی در جهت همان نظراتی است که علی کریم، کارگردان این فیلم نیز در یادداشتی عنوان میکند: «وسایل ارتباط جمعی و شبکههای اجتماعی، موجب شد تا احساسات، افکار و خصوصیترین اطلاعات شخصی عیان شود و این هم تمام واقعیت نبوده و نیست.
از پس این وسعت ارتباطات، قارهها و کشورها و شهرها همچنان نزدیک و نزدیکتر میشوند و ما ساکنان دهکدهی جهانی هر روز دورتر و دورتر میشویم. " من از سپیدهی صبح بیزارم" حاصل نگرانی من از تبعات همین دوریها و تنهایی هاست.»
لایهی بعدی این تبعات شبکههای اجتماعی که در این فیلم به آن پرداخته میشود توجه به تقابل واقعیتی که از طریق تصویر و شبکههای اجتماعی نشان داده میشود (فیلم خودکشی پسر جوان)، واقعیتی که در مقابل دوربین ساخته میشود (فیلم برداری فیلم سپهری) و آن چه به واقع اتفاق میافتد (بیرون زدن حسین از خطی که در فیلم برایش تعریف کرده اند) است و افزون بر اینها کل اینها نیز در قالب فیلمی به نام من از سپیدهی صبح بیزارم است.
فیلم خودکشی پسر جوان و دست به دست شدن آن میان همه به امری فرا واقعی تبدیل میشود و قدرتی بیشتر از واقعیت پیدا میکند. اتفاقی که امروزه بیشتر هم احساس میشود.
حتی داستانی که امیر برای سپهری از فیلمش تعریف میکند نیز مشخص نمیشود که واقعا در شب گذشته برای امیر رخ داده است و یا از تخیل او بر آمده است که در هر دو صورت نیز وقتی به بیان در میآید گویی واقعیتر و قدرتمندتر میشود.
" من از سپیدهی صبح بیزارم" به شدت وام دار سینمای عباس کیارستمی بزرگ و فقید است و نه آن را انکار میکند و نه سعی میکند به نحوی آن را پنهان کند. رد پای "زیر درختان زیتون"، "باد ما را با خود خواهد برد"، "طعم گیلاس" و "ده" و بسیاری دیگر از آثار کیارستمی و به طور کلی سبک فیلمسازی وی در این فیلم به چشم میخورد.
حاصل فیلم " من از سپیدهی صبح بیزارم" فیلمی دل نشین و ظریف است که نباید از نام گروه هنر و تجربه که این فیلم در آن اکران شد، ترسید و توقع مواجهه با فیلمی با ساختاری پیچیده و غیر قابل فهم را داشت.
"من از سپیدهی صبح بیزارم" از ابتدای فیلم و از همان تصاویر اولیه که امیر را پشت ماشین نشان میدهد که در اتوبان میراند و به صدای رادیو و سپس به سی دیای که سپهری به او داده است گوش میکند و بعد از یک تونل به دو راهیای میرسد که اطرافش عملیات عمرانی در جریان است و هوای گرگ و میش صبح هم جلوهای هراسناک به آن داده است و پس از آن تصویر شهر شلوغ و بی انتهایی که امیر، تنها، در مقابلش ایستاده است، بیننده را با خود همراه میکند و در جاهایی با پرسشهای کاراکترها به فکر فرو میبرد و در جاهایی از کارهای حسین به خنده میاندازد و در جایی شیرینی رابطه حسین و مهسا و شیرین زبانی پدربزرگها او را غرق لذت میکند