27 بهمن ماه سالگرد در گذشت 1387آیتالله محمدرضا توسلی است.آیت الله توسلی در این روز در سخنان پیش از دستور خود در جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام در حال اعتراض به برخی بیحرمتیها نسبت به بیت امام(س) و ورود جریان های بی صلاحیت در عرصه سیاست و انتخابات بودهاند که ناگهان دچار حمله قلبی شده و تا انتقال به بیمارستان دار فانی را وداع گفتهاند.
در سالگرد درگذشت یار دیرین امام به بازخوانی متن نطق ناتمام مرحوم آیتالله محمدرضا توسلی در آن روز می پردازیم :
امام(س) این ملت را شناخت. با عرض تسلیت به پیشگاه مقام معظم رهبری و ملت عزیز لبنان و حزبالله در رابطه با شهادت عماد مغنیه و با تأسف از این که در ایام دهه فجر که (از روز ورود حضرت امام(س) تا 22 بهمن روز خوشحالی ملت ایران است و همه به یاد امام(س) بودند) جای تأسف است که در چنین ایامی به بیت رفیع حضرت امام(س) آن طور اهانتها و تهمتها و دروغ پردازیهایی شد که حتی رادیوهای بیگانه هم کلمات این سایت را نقل کردهاند، همانطور که حضرت عالی (هاشمی) فرمودید ما نمیدانیم که چه کسی هست اما متوجه میشویم که یک دستی در کار است که بیت امام و شخصیتهای مبارز اسلام را که به انقلاب دلبستگی داشتند، آنها را از صحنه خارج کنند.
آقای حاج حسن آقا خمینی دو تا مطلب ذکر کرد که حالا از منشا آن هم من یک خوابی که ایشان دیده بودند را بگویم. حدود دو ماه قبل، بعضی از بزرگان اطلاع دارند، ایشان گفتند که من خواب دیدم امام(س) به من فرمودند که: «حسن من را دارند از این خانه بیرون میکنند.» گفتم: آقا چه کسی شما را از این خانه بیرون میکند؟ باز خواب دیدم دوباره که امام(س) فرمودند: «حسن من را دارند از این خانه بیرون میکنند» تا سه مرتبه من این خواب را دیدم. البته من نمیگویم که خواب حجت است اما گاهی خوابهایی است که انسان از آنها چیزهایی را متوجه میشود.
من در کلمات حضرت امام(س) مطالعه میکردم و دیدم که این پیشبینی را خود امام(س) کرده است در تاریخ 23 آبان 61: «این جانب هیچ گاه میل نداشتم و ندارم که درباره نزدیکان خود سخنی بگویم یا دفاع کنم. لیکن علاوه بر آنکه در پیشگاه مقدس حق جل وعلا مقصر و مجرم هستم و از درگاه متعال امید عفو و بخشش دارم و تمام سرمایهام اعتراف به تقصیر و عذر از آن است و نزد مسلمانان و ملت عزیز نیز اعتراف به قصور، تقصیر و از آنان امید عفو و طلب آمرزش دارم؛ اما در پیش گروههایی و اشخاصی گناهانی نابخشودنی دارم (از نظر این گروهها) و احتمال قوی میدهم که پس از من برای انتقامجویی از من به بعضی از نزدیکان و دوستانم تهمتها که من آنها را ناروا میدانم، بزنند و به آتشی که باید مرا بسوزانند آنان را بسوزانند و احیانا به صورت دفاع از من انتقام مرا از آنها بگیرند.» این نامهای است مفصل از امام(س).
هاشمی: این نامه کجا است؟ آیا این نامه چاپ شده؟
توسلی: بله، عین این نامه هست. البته این نامه مفصل است و من قسمتی از آن را خواندم.
هاشمی: این در صحیفه نور و اینها هم است؟
توسلی: در صحیفه امام هست، این نامه در وعده دیدار امام هست.
صانعی: در دو سه جا هست.
توسلی: این نامه در دو سه جا هست. شما ببینید آقای حاج حسن آقا یک مسوولیت دارد. نگهداری...، موسسه تنظیم و نشر امام(س) مربوط به ایشان است و اگر او نخواهد امام(س) را حفظ کند و کلمات امام(س) را نگهداری کند خوب چه کسی باید بکند؟
حاج حسن آقا یک کسی است که هم تولیت آستانه حرم امام را دارد و هم مسئول موسسه تنظیم و نشر آثار امام (س) است.
خوب، وقتی که نگاه میکند و میبیند که کلمات امام(س) دارد طور دیگری معنا میشود. این وصیت نامه امام(س) است. در بند ل وصیت نامه:
«وصیت برادرانه من در این آخرین قدمهای آخر عمر بر قوای مسلح به طور عموم آن است که ای عزیزان که به اسلام عشق میورزید بیدار باشید و هوشیار.»
وصیت اکید من به قوای مسلح آن است که از مقررات نظام، عدم دخول در احزاب و گروهها و جبهههاست. به آن عمل نمایید و قوای مسلح چه نظامی و انتظامی و پاسدار و بسیج و غیره اینها در هیچ حزب و گروهی وارد نشده و خود را از بازیهای سیاسی دور نگه دارند، در این صورت میتوانند، قدرت نظامیخود را حفظ کنند.
امام(س) در آنجا میفرماید: به عنوان دفاع از من. ارزشهای انقلاب و امام(س) فقط به روضهخوانی و سینهزنی نیست و اینها نیست... ارزشهای انقلاب امام(س) به آن چیزهایی است که امام(س) از آنها خون دل میخورد، شما ببیند منشور روحانیت امام در سال 67 است. میفرماید که در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر اینها بود مقابله را آسان مینمود، بلکه علاوه بر آن گلوله حیله مقدس نمایی و تحجر بود. گلوله زخم زبان و نفاق و درویی که هزار بار بیشتر از باروت و سرب جگر و جان را میسوخت و میدرید. عدهای مقدسنمای واپسگرا همه چیز را حرام میدانستند خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است؛ هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است. امام(س) آمد ارزشهای انقلاب را بگوید که تهمت نزنید، دروغ نگویید، ریا نکنید.
من یک روز داشتم میرفتم در اتاق دیدم که مرحوم حاج احمد آقا با یکی از دوستان دارند صحبت میکنند و به ایشان میگویند که امروز خدمت امام(س) نروید (ایشان هر روز خدمت امام(س) میرفتند) ایشان گفتند که برای چه؟ حاج احمد آقا فرمودند: آیا شما در جایی صحبت کردید؟ ایشان گفت: بله، فرمودند که امام(س) صحبتهای شما را گوش کرده. شما در صحبتهایتان ظاهرا یک چیزهایی گفتید که مثلاً گفتید امام(س) خدمت امام زمان(عج) میرسد. فریاد امام(س) بلند شد که این نسبتها چه هست که به من میدهند. من هم یک فرد عادی هستم. چرا این حرفها را به من نسبت میدهند؟ این حرفها چه است که نسبت به من میزنند؟ شما خودتان در خاطرتان است.
هاشمی: این مسأله چه بود آیا مساله سری است؟
توسلی: حالا نام ایشان را من چرا ببرم اگر خواستید من به طور خصوصی به شما میگویم.
هاشمی: حالا در مجمع که در حضور آقایان ایرادی ندارد؟
توسلی: عرض شود که آن چیزی که شما خودتان میدانید. آن سه نفری که آمدند و میخواستند بگویند که ما خدمت امام زمان(عج) میرسیم. شما واسطه بودید، دو نفر مرد بودند و یک خانم.
هاشمی: نه یک زن و شوهر بودند.
توسلی: به هر حال یک کتاب خطی هم آوردند و بردند و خدمت امام(س) رسیدند و گفتند که ما خدمت امام زمان(عج) میرسیم، امام فرمود که من سه تا سؤال دارم؟ اول اینها را از آقا سؤال کنید و برای من بیاورید من با شما صحبت میکنم.
1ـ بحث ربط حادث به قدیم برای من لاینحل مانده است؟
2ـ آن چیزی که من به آن خیلی علاقه دارم چه هست؟
3ـ و یک چیزی هم گم کردهام که آن چه است؟
مقصود امام(س) از آن گمشده است...
هاشمی: ایشان به یک عکسی علاقمند بودند.
توسلی: بنا شد که بروند و خبر بیاورند، دو روز آمدند و سر سه راه به مرحوم حاج احمد آقا فرمودند که «برو ببین که چه میگویند». من متوجه نشدم که چه چیزی گفتند به مرحوم حاج احمد آقا. که وقتی برگشت امام(س) فرمود و به ایشان گفت: «شیادها دست از این حرفهایتان بردارید و دنبال این شیادیها نروید» برنامه امام(س) این بود. نمیخواستند مردم را با این حرفها سرگرم کنند و حرف امام(س) این بود... .(در اینجا آیتالله توسلی به روی صندلی افتد و دقایقی بعد جان به جان آفرین تسلیم کرد.)