متهم درباره اینکه چطور جسد را مثله کرد، گفت: من این کار را در چهار روز انجام دادم. وقتی کسی در خانه نبود یا خانه خلوت بود به انباری میرفتم و بخشی از بدن را با اره میبریدم و قصدم این بود که با این کار تکههای جسد را بیرون ببرم تا مشخص نشود چه کسی او را کشته است.
مردی جوان که در اقدامی هولناک پدرش را کشته و جسدش را مثله کرده بود، وقتی پای میز محاکمه رفت گفت: هرگز نتوانست بداخلاقیهای پدرش را فراموش کند و به همین خاطر دست به قتل زده است.
به گزارش شرق، متهم ۴۷ ساله با گزارش برادرش توسط مأموران بازداشت شد و از همان ابتدا نیز به قتل اعتراف کرد. مأموران در انباری خانه مقتول جسد مثلهشده پدر او را پیدا کردند و سپس روند تحقیقات آغاز شد.
متهم اعتراف کرد بهدلیل اختلافاتی که با پدرش داشت، او را به قتل رساند و برای اینکه خانوادهاش متوجه نشوند، جسد او را مثله کرد تا تکهها را به بیرون از خانه منتقل کند.
پرونده با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده و متهم روز گذشته برای محاکمه به شعبه ۸ برده شد. در ابتدای جلسه محاکمه کیفرخواست علیه متهم خوانده شد. سپس فرزندان مقتول به عنوان اولیای دم در جایگاه قرار گرفتند و از قصاص اعلام گذشت کردند.
برادر بزرگ مقتول بهعنوان یکی از اولیای دم گفت: پدر من مرد بداخلاقی بود و همه ما بهخاطر کارهایی که میکرد خیلی اذیت میشدیم. با این حال پدرم مستحق چنین مرگ سخت و دردناکی نبود. برادرم با کاری که کرده آبروی همه اعضای خانواده را برده و زندگی را برای ما سخت کرده است. او که ۴۷ ساله است ۲۰ سال از عمرش را در زندان گذرانده است، اما به هر حال برادر ماست و ما نمیتوانیم برایش قصاص بخواهیم و غم دیگری به غمهای مادرمان اضافه کنیم و خودمان هم برای همیشه داغدارش باشیم، اما از دادگاه درخواست داریم حبس طولانیمدتی برایش درنظر بگیرد. مادرمان روزهای سختی را میگذراند. آنقدر وضع روحیاش خراب است که در آستانه نابینایی قرار گرفته است. برادرمان ضربه سختی به خانواده زد.
سپس نوبت به متهم رسید. او اتهام قتل پدرش را قبول کرد و گفت: من ۴۷ ساله هستم، اما اصلا زندگی نکردم. ۴۰ سال از عمرم را در بدبختی بودم و پدرم را عامل همه این بدبختیها میدانم. پدرم خیلی مرد بداخلاقی بود؛ او هیچ وقت از ما مراقبت نمیکرد حتی وقتی بچه بودیم و مریض میشدیم ما را دکتر نمیبرد و برایمان دارو نمیخرید. هیچ وقت پول به ما نمیداد و همیشه ما را در تنگنا قرار میداد. خواهر و برادرانم بزرگ شدند و خودشان شغل داشتند و زندگی را اداره میکردند و کاری به پدرم نداشتند، اما من هرگز نتوانستم پدرم را ببخشم. من همیشه به کارهایش معترض و از دستش ناراحت بودم و اذیتهایش باعث شد به سمت اعتیاد بروم. هیچ وقت او را نبخشیدم و دوستش نداشتم. روز حادثه برادرهایم سر کار رفتند و خواهرم هم مادرم را به بیمارستان برد. چون مادرم مریض بود. کسی در خانه نبود. قبلا از پدرم برای خرید مواد پول خواسته بودم، اما او گفته بود پول نمیدهد و اصلا کاری با من ندارد. آن روز دوباره سراغ پدرم رفتم. از او پول خواستم. پدرم قبول نکرد و بعد درگیری بین ما اتفاق افتاد. من شمشیری برداشتم و ضربهای به پدرم زدم که باعث مرگش شد. بعد جسد را به انباری بردم.
متهم درباره اینکه چطور جسد را مثله کرد، گفت: من این کار را در چهار روز انجام دادم. وقتی کسی در خانه نبود یا خانه خلوت بود به انباری میرفتم و بخشی از بدن را با اره میبریدم و قصدم این بود که با این کار تکههای جسد را بیرون ببرم تا مشخص نشود چه کسی او را کشته است.
مرد میانسال ادامه داد: روز حادثه بعد از اینکه اعضای خانواده به خانه برگشتند، به نبود پدرمان مشکوک شدند و دنبال او میگشتند. آنها حتی موضوع را به پلیس گزارش کرده بودند، اما بعد برادر کوچکم به من مشکوک شد؛ البته آنها از ابتدا به من مشکوک بودند و حتی از من خواستند اگر چیزی میدانم بگویم، اما من چیزی نگفتم. روزی که به قتل پدرم اعتراف کردم برادر کوچکم متوجه ماجرا شد. او به رفتوآمدهای من به انباری و اینکه قبل از گمشدن پدرم با او دعوا کرده بودم مشکوک شد و زمانی که من داشتم سمت انباری میرفتم، جلویم را گرفت و گفت: اگر واقعیت را نگویم با من درگیر میشود و پلیس خبر میکند. من هم به قتل پدرم اعتراف کردم و گفتم بعد از رفتن همه از خانه او را کشتم.
متهم گفت: برادرانم درست میگویند. من ۲۰ سال از عمرم را به خاطر مواد و سرقت در زندان بودم، اما به اینجا کشیدهشدن زندگیام تقصیر پدرم بود. من از هفتسالگی به بعد دیگر خوشی در زندگیام نداشتم و همیشه بهخاطر برخوردهای خشن پدرم اذیت میشدم. البته او همه ما را اذیت میکرد.
سپس وکیل مدافع متهم در جایگاه قرار گرفت و دفاعیات خود را مطرح کرد و در پایان یک بار دیگر متهم در جایگاه قرار گرفت و گفت: اتهام قتل، مثلهکردن جسد و جنایت بر میت را قبول دارد. در پایان قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.