زهرا کریمی در روزنامه شرق نوشت:
ژائو زیانگ، نخستوزیر و دبیر کل حزب کمونیست چین، اواخر دهه ۱۹۸۰ که در همکاری نزدیک با دنگ شیائو پینگ رهبری اصلاحات اقتصادی را بر عهده داشت، معتقد بود دولت چین نباید صرفا بر افزایش رشد اقتصادی تأکید کند، بلکه اولویت اصلی باید افزایش کارایی اقتصاد باشد. او بر این باور بود که شیوههای تولید باید مدرن شود و چین با بهرهگیری از تکنولوژی پیشرفته، کارایی و بهرهوری عوامل تولید را افزایش دهد تا بتواند به رشدی مداوم و پایدار دست یابد. راهکار اصلی نیز اعمال سیاست درهای باز، فراهمآوردن زمینه برای دسترسی به تکنولوژی مدرن و ورود به بازارهای صادراتی رقابتی بود. چین با پیگیری اصلاح ساختارهای اقتصادی و تأکید بر تداوم سیاست درهای باز به جایگاهی رفیع دست یافته و از کشوری فقیر و عقبمانده به کشوری توانمند و رقیبی قدرتمند برای کشورهای صنعتی جهان تبدیل شده است.
بخش بزرگی از صنایع ایران در نیمقرن گذشته در پس دیوارهای بلند تعرفه و به دور از فشار رقابتی فعالیت کردهاند و در گذر زمان به صنایعی کهنه و ناتوان تبدیل شدهاند. مدیران ارشد و میانی و حتی نیروی کار در صنایع بزرگ کشور گاهی براساس روابط و ارتباطات خاص به کار گمارده میشوند و کارایی و توانمندی، ملاک اصلی انتخاب کارکنان نیست. ناکارآمدی مزمن در بیشتر صنایع کشور که به رقابتناپذیری و عدم امکان حضور در بازارهای صادراتی منجر شده، بیتردید انعکاسی از سیاستهای نادرست و متناقضی است که تداوم آن به افول بیش از پیش صنایع کشور منجر خواهد شد. همانگونه که صنایع فرسوده و ناکارآمد چین در پی اعمال سیاست درهای باز متحول شد، ایران نیز برای اصلاح ساختار صنعتی خود به ارتباط با صنایع پیشرو جهان نیازمند است. تجربه ارتباطات محدود برخی صنایع کشور با شرکتهای معتبر بینالمللی مؤید این ادعاست. همکاری شرکت رنوپارس با سایپا و ایرانخودرو در دهه ۱۳۷۰ تحولی جدی در این شرکتها به وجود آورد. نمایندگان رنو که نسبت به حفظ اعتبار برند خود در ایران حساس بودند، برای کار در ایران با مهندسان ایرانی مصاحبه کردند و توانمندترین کارکنان را برای سطوح مختلف، از مدیران ارشد و میانی تا نیروی کار فنی برگزیدند. گروهی که با شرکت رنو مستقیم همکاری و ارتباط داشتند، در عمل آموزش دیدند و به کارکنانی حرفهای و کارآمد مبدل شدند.
حتی پس از توقف همکاری رنو با سایپا و ایرانخودرو، کسانی که آموزش دیده بودند و به سازمانهای دیگر منتقل شدند، مهارتهایی را که فراگرفته بودند، به دیگر سازمانها انتقال دادند. مشابه همین تأثیر مثبت را در عرصههای ورزشی نیز بهوضوح میتوان دید؛ برای مثال در ورزش والیبال و فوتبال استفاده از مربیان بینالمللی در سه دهه گذشته تداوم یافته و کار مربیان کارآمد با تیمهای ایرانی سبب رشد چشمگیر این تیمها شده است. مربیان خارجی کمتر به فشارهای بیرونی مختلف تن میدهند، پس بهترین بازیکنها را انتخاب میکنند و ملاک اصلی آنها توانایی بازیکنها برای یاریرساندن به تیم است. نتایج خوب تیمهای والیبال و فوتبال ایران تأثیر بهکارگیری مربیان کارآمد بینالمللی را نشان میدهد. در والیبال و فوتبال مربیان ارزشمندی مانند ولاسکو، کولاکوویچ، برانکو، کیروش و... برای همکاری دعوت شدند. با گذشت مدتی از حضور این افراد کاربلد، دیگر امکان کار با مربیان کمتجربه و ناکارآمد وجود ندارد. اگر در صنعت نیز همکاری با شرکتهای معتبر بینالمللی تداوم پیدا کند، روند بازگشت به عقب اگر نه غیرممکن، بسیار دشوار خواهد بود.
همکاریهای بینالمللی سبب تحولات بزرگی در زمینههای مختلف از شفافیت در مقررات و فرایندهای کاری تا افزایش بهرهوری عوامل تولید میشود و صنایع را به افزایش کارایی و حضور در بازارهای رقابتی جهانی هدایت خواهد کرد. متأسفانه ارتباط خودروسازان و دیگر صنایع ایران با شرکتهای معتبر خارجی محدود و موقت بوده است. تعامل گسترده با جهان و افزایش ارتباط میان صنایع ایران با شرکتهای معتبر بینالمللی از راهکارهای اصلی برای مقابله با ناکارآمدی مزمن و ایجاد تحولی ساختاری در بخش صنعت ایران است. در فضای بسته و بدون دسترسی به تکنولوژی و دانش و تجربه شرکتهای بزرگ بینالمللی، ایجاد صنعتی پویا و کارآمد در ایران امکانپذیر نخواهد بود.
*عضو هیئت علمی دانشگاه مازندران