روزنامه اعتماد با فاطمه هاشمی رفسنجانی در باره موضوعات مختلف از جمله دولت روحانی، اختلافات اصلاح طلبان و... مصاحبه کرده است.
بخشی از این مصاحبه را می خوانید:
اخیرا خانواده آیتالله هاشمیرفسنجانی نشستی با فعالان سیاسی به ویژه اعضای حزب «اتحاد ملت ایران» برگزار کردهاند. غلامحسین کرباسچی در مصاحبهای تعبیر نشستی برای عذرخواهی را در مورد این نشست استفاده کرد که حواشی قابلتوجهی به همراه داشت. روایت شما از این جلسه چیست؟
اصلا چنین جلسهای نبوده است. بعد از سال نو خیلیها، خانمها و آقایان یا گروههای مختلف، برخی نمایندگان مجلس یا سایر مسوولان به دیدار مادر (خانم عفت مرعشی) میآمدند که تا الان هم ادامه دارد. برخی از دوستان اصلاحطلب هم بعد از عید نوروز برنامهای برای این دید و بازدید داشتند اما میخواستند هم مادر و هم ما خواهر و برادرها را ببیند اما فرصتی دست نمیداد و هر بار یکی از ما نمیتوانستیم در زمان مقرر حاضر شویم. درنهایت در ماه رمضان به دیدن مادر آمدند و ما هم از آنها خواهش کردیم تا برای افطار بمانند.به هر حال طبق روال معمول، وقتی فعالان سیاسی دور هم جمع میشوند، صحبتهای سیاسی از گذشته و حال و آینده مطرح میشود اما این دیدار به هیچوجه برای عذرخواهی ترتیب داده نشده بود.
آنطور که شنیده شده در این نشست صحبتهایی در مورد مصاحبه انتقادی آقای موسویخویینیها درباره مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی به میان آمده و برای همین برخی اصلاحطلبان نسبت به انتشار این مصاحبه واکنش نشان دادهاند.
بحثهای سیاسی ما کاملا در قالب بحثهای سیاسی دوستانه بود. بحث شخصی و فردی نبود بلکه بحث بر سر این بود که کشور نیاز به انسجام و اتحاد دارد، خصوصا در این برهه که اینقدر بهدلیل مشکلات بینالمللی تحت فشار هستیم. اینکه در داخل هم اختلاف وجود داشته باشد، برونداد و نتیجه مطلوبی ندارد و در راستای منافع ملی نیست.
اگر قرار بر موشکافی برخی موضوعات باشد، قطعا حرفهای زیادی برای گفتن وجود دارد. طبیعتا هر حرفی هم پاسخی به همراه خواهد داشت. اساسا چه لزومی دارد که اینقدر به گذشته بازگردیم؟ به هر روی اگر برخی از سیاسیون هم حرفی از گذشته مطرح کنند ما هم جواب خواهیم داد و سکوت نمیکنیم.
آیا بعد از این مصاحبه میان خانواده شما با طیفی از اصلاحطلبان کدورتی پیش نیامده بود؟
کدورتی نبود. این حرفها هم به الان بازنمیگردد بلکه از دوم خرداد که اصلاحطلبان فعال شدند و آقای خاتمی روی کار آمدند، برخی تندرویها هم شروع شد. صحبتهای آقای خویینیها هم حرف جدیدی نداشت و درست هم نبود. به هر حال مجموعه اصلاحطلبان از جمله آقای خویینیها از این مصاحبه ضرر کردند، چون مطالب تازهای درباره ایشان و عملکردشان در گذشته مطرح شد و این سوال هم پیش میآید که شما بگویید در گذشته مثلا در اول انقلاب چه کردهاید؟به بحث خودمان برگردم؛ مهمانی ما کاملا دوستانه بود و نمیدانم چرا از این مهمانی دوستانه تلقی جلسهای برای «عذرخواهی» پیش آمده است. من تعجب میکنم که از واژه عذرخواهی استفاده کردند. بحثهایی صورت گرفت که بعضی مواقع موضع اصلاحطلبان نسبت به آقای هاشمی اشتباه بوده است و بعضی از آنها هم این موضوع را قبول داشتند اما عذرخواهی مطرح نبود، ضمن اینکه نباید فراموش کرد که امروز زمان مناسبی برای بازخوانی اختلافات نیست. معتقدم در این فضای ملتهب نیازی نیست این صحبتها مطرح شود. ممکن است در زمان مناسب یا در محیط دانشگاهی در قالب بحث و مناظره و... اینگونه مباحث مطرح شود اما امروز واقعا زمان مناسبی برای طرح این مباحث نیست.
بعد از اتفاقی که برای آقای نجفی رخ داد، برخی اظهارات باعث شد که رگههای اختلاف دیدگاه در میان کارگزاران با برخی طیفهای اصلاحطلب پررنگتر شده و بیشتر دیده شود.
در مورد اتفاقی که برای آقای نجفی رخ داد باید بگویم که اتفاق بدی که در کشور ما رخ میدهد، کشاندن مسائل شخصی به جامعه است. به هر حال هر کس در زندگی مسائل شخصی خود را دارد و نباید به هر مسالهای که در کشور ایجاد میشود، با عینک سیاسی نگاه شود، چراکه این اقدام درنهایت منجر به تشدید اختلافات خواهد شد. من در جریان قضیه آقای نجفی و شهرداری او نبودم و اطلاعاتی هم در این زمینه ندارم و تنها شنیدههایی دارم که خیلی از آنها ضدونقیض است، پس نمیتوانم تحلیلی هم ارایه دهم.
شما عضو اعتدال و توسعه هستید و فائزه هاشمی به عضویت کارگزاران درآمده. چقدر آیتالله هاشمی در این انتخابها تاثیرگذار بوده است؟
این انتخابها کاملا شخصی بوده و نمیتوان آن را تقسیم کار خانوادگی توصیف کرد. ابتدا توضیح دهم آن زمان که کارگزاران شکل گرفت اساسا اصلاحطلبان نبودند. اصلاحطلبی از تفکر آقای هاشمی سر بیرون آورد و با کارگزاران سازندگی ادامه یافت. زمانی که ایشان برای سازندگی آمدند، یک اصولگرای اصلاحطلب عملگرا توصیف میشدند. آقای هاشمی براساس آموختههای دینی، معتقد بود که یک جا نباید ماند و به «تغییر» نیاز است. اگر دولت آقای هاشمی را بررسی کنیم، متوجه میشویم که در قیاس با دولت پیش از خود، تغییرات بسیار زیادی در کشور ایجاد کرد. تفکر آقای هاشمی تفکر سازندگی و توسعه پایدار بود و تفکر سازندگی هم نشأت گرفته از تمایل به اعتدال با پرهیز از افراط و تفریط و اصلاح امور است. تازه بعد از دوم خرداد بود که برخی احزاب اصلاحطلب همچون مشارکت شکل گرفتند. در آن دوران هم تفکر کارگزاران سازندگی با تفکر اصلاحطلبان فرق داشت. آنها تکنوکرات بودند اما اصلاحطلبان آن زمان، چپهای اول انقلاب بودند.
اگر به سوابق احزاب اصلاحطلب نگاه کنید، اغلب چپهای تند اول انقلاب بودند. یک روز مخالف امریکا بودند و از دیوار سفارت امریکا بالا رفتند و یک روز صحبت از مذاکره با امریکا را به میان آوردند.با این حال دلیل اینکه من به حزب اعتدال و توسعه، گرایش پیدا کردم، به خاطر این بود که بهدنبال تفکر پدرم بودم. ایشان معتقد بود کشور با اعتدال جلو خواهد رفت و توسعه زمانی اتفاق میافتد که اعتدال در تفکر وجود داشته باشد. البته توجه کنید که اعتدال به معنای این نیست که موقع تشکیل دولت نیمی از جناح راست و نیم دیگر را از جناح چپ انتخاب کنیم.چیزی که مهم است تفکر اعتدالی است و افراد باید به اعتدال اعتقاد داشته باشند. من فکر کردم که با حزب اعتدال و توسعه میتوانم در همین راستا حرکت کنم. هر کدام از ما (فرزندان آیتالله هاشمی) خودمان انتخاب کردیم، اما به هر حال من در هر زمینهای با پدر مشورت میکردم. اخلاق پدر هم اینگونه بود که چیزی را تحمیل نمیکردند. مشورت میدادند ولی درنهایت انتخاب را به خودمان واگذار میکردند.این نکته را اضافه کنم که خواهر و برادرها هم بالاخره با یکدیگر فرق دارند. قرار نیست همه همعقیده باشیم. منبع مشورت یکی بود اما این بدین معنا نیست که همه به مشورتها توجه میکردند. مهدی و یاسر که از ما کوچکتر بودند و من و محسن و فائزه که با هم مدرسه میرفتیم هر کداممان یکجور بودیم. الان هم همینطور است.
البته امروز در مشی اعتدالی آیتالله هاشمی تردیدهایی ایجاد شده، بهخصوص بعد از مصاحبه آقای خویینیها.
بخشی از صحبتهای ایشان صحت نداشت. همیشه اعتدالیون از اقدامات ایشان ناراحت بودند. اولین اقدام تندروانه ایشان سازماندهی تسخیر سفارت امریکا بود یا مسائلی که در مکه رخ داد یا موضوعات قضایی دهه شصت... اگر از ابتدای انقلاب بررسی کنید، متوجه میشوید که تندرویها از سوی چه کسانی صورت گرفته است...
در بحث اعتقاد آقای هاشمی به توسعه و سازندگی شکی نیست اما به لحاظ مشی سیاسی آیا آقای هاشمی دهه 70 با دهه 90 تفاوت ندارد؟
نه، هیچ تفاوتی ندارد، تفاوتش در این است که آقای هاشمی حرفهایی را که در جلسات خصوصی بیان میکرد در یک تریبون عمومی گفت.
بعد از 88 چطور؟
به هر حال شرایط زمانی هر پدیدهای را هم باید مدنظر داشته باشید؛ زمان دفاع مقدس، زمان سازندگی و زمان بازسازی کشور اولویتهای کار ایشان بود و باید بپذیریم که به تدریج شرایط برای کشور سختتر و سختتر شد. آقای هاشمی تا آن زمان حرفهای خود را به جامعه نمیزد. به هر حال ما کنار آقای هاشمی زندگی میکردیم. ایشان میگفت هر صحبت من اختلاف را بیشتر خواهد کرد، بنابراین باید سعی کنم به سمت اصلاح بروم نه به سمت اختلاف و دعوا. آقای هاشمی خیلی از اختلافاتی را که وجود داشت بروز نمیداد.
شما معتقد نیستید که در آقای روحانی چرخش سیاسی رخ داده است؟
نه. من چرخش سیاسی از سوی روحانی نمیبینم. امروز برای فعالیت او شرایط سختتر شده است. به نظر من او دیدگاههای گذشته خود را دارد و حتی پررنگتر هم شده است.
آیا برای مجلس میتوانیم منتظر یک لیست انتخاباتی مجزا از اعتدال و توسعه باشیم؟
من شخصا با ارایه فهرست مجزای انتخاباتی موافق نیستم و فکر میکنم باید با گروههای همفکر ائتلاف کرد.
در این گروههای همفکر ممکن است اصولگرایان هم وجود داشته باشند؟
مثلا چه اصولگرایانی؟
مثلا چهرههایی چون علی لاریجانی؟
تفکر ما قرابت زیادی با آقای لاریجانی ندارد و در برخی موضوعات اختلاف سلیقه داریم. زمانی که اعتدال و توسعه شکل گرفت اگرچه آقای علی لاریجانی در جلسات اولیه شرکت میکردند، اما بعد دیگر حضور نیافتند، عضو موسسین هم نبودند. پس مشخص است که زاویهای با اعتدال و توسعه دارند که دیگر حضور نیافتند.
برخی چهرههای مستقل در مجلس هم عضو اعتدال و توسعه نبودند اما بعدا که مجلس تشکیل شد به عضویت حزب درآمدند. ممکن است در برخی از اعضای حزب قرابت فکری با این جریان مستقل یا اصولگرایان مستقل وجود داشته باشد اما حزب هنوز تصمیم مشخصی نگرفته است. به هر حال اینگونه موضوعات باید در شورای مرکزی مطرح و بررسی شود. همان زمان تشکیل مجلس دهم هم بودند کسانی که با تشکیل فراکسیون مستقلین مخالف بودند از جمله خود من.
کاندیدای مجلس میشوید؟
به این موضوع فکر نکردم.
دیگر اعضای خانواده چطور؟
فائزه هم فکر نمیکنم که بتواند کاندیدا شود چون احتمالا رد صلاحیت میشود. بقیه هم بعید میدانم به این موضوع فکر کرده باشند. دفعه پیش که کاندیدا شدیم هم من و هم محسن آخرین لحظه تصمیم گرفتیم که برای ثبتنام اقدام کنیم. ساعت 12 ظهر آخرین روز برای ثبتنام رفتیم.
از وصیتنامه گم شده آقای هاشمی چه خبر؟
هنوز پیدا نشده است. من مطمئنم که پدر وصیتنامه دیگری داشتند. سالی که میخواستیم به عراق برویم وصیتنامه نوشتند که مادر هم به وصیتنامه خود مطالبی اضافه کرد. یکبار دیگر هم دو، سه سال قبل از فوتشان دیدم که پدر و مادر در مورد این موضوع حرف میزنند که من خندیدم و به شوخی گفتم سهم من را بیشتر از بقیه بنویسید. به هر حال این وصیتنامهای که ما دیدیم سال 79 نوشته شده بود.
پس چرا محسن هاشمی اصرار دارد که غیر از وصیتنامهای که پیدا شد وصیتنامه دیگری وجود ندارد؟
محسن اصرار نداشت بلکه ندیده بود که پدر وصیت دیگری بنویسد. در مسائل خانوادگی من خیلی به پدر نزدیکتر بودم، حتی بعد از وفات ایشان محسن از من پرسید که میدانی وصیتنامه پدر کجاست که من گفتم باید یا در گاوصندوق خانه یا گاوصندوق و چند کشویی که در مجمع داشتند، باشد. در این گاوصندوقها هم برخی پروندهها و مطالب مهمی را نگهداری میکردند. اما وقتی به دفتر ایشان در مجمع مراجعه شد هیچ کدام از آن پروندهها نبود.
گفته شده که مدارک و پروندههایی در مورد انتخابات سال 88 در گاوصندوق مجمع داشتند. این نقلقول درست است؟
مدارک و پروندههای خیلی زیادی بود، ازجمله این پروندهها در مورد انتخابات 84 بود که یکی از قضات نامهای در مورد تخلفات صورت گرفته در این انتخابات برای آقای هاشمی فرستاده بود. نامهای که آقای مطهری هم در مورد تخلفات صورت گرفته در این انتخابات به آن اشاره کرده است. مدارک و پروندههای متعددی بود که نمیتوانم از جزییات آن چیزی بگویم. من میخواندم و بعد در همان کشو میگذاشتم که بعد از فوت ایشان ناپدید شد.
میشه دست از سرمون برداری
زیر فرش یا تو کابینت