او به دلیل خشم مردم از تجدید این امتیازنامه مجبور شد ایران را ترک کند و به فرانسه و آلمان برود. با سقوط رضاخان و روی کار آمدن فروغی و دوستان او، دوباره به ایران بازگشت و به مقام وزارت و سفارت رسید. او در سال ۱۳۲۳ سفیر ایران در انگلیس شد و سه سال بعد دوباره پا به مجلس گذاشت، اما به دلیل ماجرای امتیازنامه دارسی در مجلس پانزدهم تحت فشار بود و منزوی شده بود.
تقیزاده روشنفکر غربگرایی بود که موافق تقسیم ایران بین روسیه و انگلیس و مخالف ملی شدن صنعت نفت بود.
رهبر انقلاب در بیانات خود در جمع زائران و مجاوران حرم رضوی به مناسبت آغاز سال جدید در خصوص برخی افراد و رسانهها که در داخل، به دنبال بزککردن غرب و روتوش خباثتهای غربیها هستند، فرمودند: «این افراد و رسانهها که نمیخواهند افکار عمومی متوجه باطن شرارتآمیز دولتهای ظاهر الصلاحی همچون انگلیس و فرانسه شوند، در واقع همان تقی زاده دوران پهلوی هستند که میگفت: باید از فرق سر تا نوک پا، غربی شد. کسانی که امروز در داخل بهطور پیوسته به دنبال پمپاژ سبک زندگی غربی، روشهای غربی و لغات غربی در ادبیات، دانشگاهها و مدارس هستند، در واقع تقیزادههای جدید هستند، همچنانکه مدافعان و حامیان سند ۲۰۳۰ نیز در واقع ادامه دهنده تفکر تقیزاده هستند. البته امروز مردم انقلابی و جوانان مؤمن نخواهند گذاشت حرف تقیزادههای جدید به کرسی بنشیند.»
سیدحسن تقیزاده استاد اعظم لژ فراماسونری، عاقد پیمان دارسی در سال ۱۳۱۲ و از مشروطهخواهانی بود که به شدت ضددین بود و به مبارزه با دین میپرداخت. او از چهرههای موثر تاریخ مشروطیت و مشهور به غربگرایی است. او معتقد بود که «از ناخن پا تا موی سر باید غربی شد» و میگفت: «اولین بمب تقلید از غرب را در ایران منفجر کرد». نام تقیزاده با فراماسونری نیز گره خورده است.
او از چهرههای صاحب نام و نفوذ در دستگاه ماسونی بود که به مرتبه استاد اعظمی هم رسید و برخی از اهالی قلم و فرهنگ را هم به تشکیلات فراماسونری برد. در جریان مشروطیت هم او عامل انحراف نهضت مشروطه به سوی امیال سیاسی انگلستان بود و از عوامل توفیق نقشههای سیاسی آن کشور در ایران طی دوره ۵۰ ساله پس از مشروطیت بود.
تقیزاده شهریور ۱۲۵۶ در تبریز متولد شد. تحصیلات خود را در دارالفنون تهران گذراند و از جوانی رشتههای مختلف و زبانهای عربی و انگلیسی را آموخت. او از ابتدای جوانی به الگوهای غربی گرایش داشت. تقیزاده گفته است: «از ۱۶ سالگی درصدد رهایی از تقلید و اطاعت کورکورانه تعبدی بوده است.» چند سال بعد او بر اثر آشنایی با آثار نویسندگان تجددخواه به علوم جدید غربی و اندیشههای اروپایی و تفکر تجددطلبانه تمایل پیدا کرد. پس از چند سال تقیزاده به کشورهای مختلف از جمله ترکیه، لبنان و مصر رفت و در جریان جنبش مشروطه به تبریز بازگشت و با پیروزی جنبش و افتتاح اولین دوره مجلس شورای ملی به عنوان نماینده این مجلس انتخاب شد و رهبری جناح اقلیت روشنفکر و تجددخواه مجلس را برعهده گرفت.
تقیزاده در دوران نمایندگی مجلس از قرارداد ۱۹۰۷ میان روسیه و انگلستان برای تقسیم ایران دفاع کرد و مخالف نظارت روحانیون برای انطباق قوانین با موازین شرعی بود.
او در دوران نمایندگی مجلس از قرارداد ۱۹۰۷ میان روسیه و انگلستان برای تقسیم ایران دفاع کرد و مخالف نظارت روحانیون برای انطباق قوانین با موازین شرعی بود. تقیزاده پس از به توپ بسته شدن مجلس توسط نظامیان روس به سفارت انگلستان پناهنده شد و سپس با همکاری سفارت انگلیس به باکو و تفلیس رفت تا از آنجا به فرانسه و انگلستان برود. او در انگلیس با ادوارد براون معروف که شرقشناس و جاسوس انگلیسی بود، آشنا شد. آنها به همراه جمعی از نمایندگان مجلس انگلیس «کمیته ایران» را تشکیل دادند تا سیاستهای انگلیس در خصوص مشروطیت را هدفمند سازند. او از همان زمان وارد تشکیلات فراماسونری شد و توانست به میان طیفی از مشروطهخواهان نفوذ کند و به ایفای نقش بپردازد.
در سال ۱۲۸۷ با شدت یافتن قیام مردم علیه محمدعلی شاه، او به تبریز برگشت و آن زمانی که مشروطهخواهان تبریز حول ستارخان و باقرخان گرد آمده بودند، او هم عدهای از روشنفکران را دور خود جمع کرد. پس از فتح تهران و سقوط محمدعلی شاه، تقیزاده به تهران رفت تا در کمیتهای که هدفش اداره موقت کشور و کنترل مشروطهخواهان بود، فعالیت کند. در همین سال تقیزاده وارد مجلس دوم شورای ملی شد. مجلس دوم بین دو جناح اعتدالیون و انقلابیون تقسیم شده بود و درگیریهای زیادی با هم داشتند که نتیجه این رویاروییها، دستگیری و اعدام شیخ فضلالله نوری و ترور آیتالله بهبهانی شد. شیخ فضلالله نوری به دستور کمیتهای به شهادت رسید که تقیزاده یکی از اعضای آن بود.
پس از این حوادث علمای نجف بر فساد مسلک سیاسی تقیزاده تاکید کردند و برای اخراج او از مجلس و ایران فتوا دادند. تقیزاده ابتدا به تبریز رفت، اما خشم افکار عمومی به قدری بود که مجبور شد از ایران خارج شود و به استانبول برود. او در استانبول این بار با آمریکاییها وارد گفتگو شد و با مورگان شوستر مستشار آمریکایی ۱۲ بار ملاقات کرد. سفری هم به پاریس و لندن داشت که با براون و چهرههای مداخلهگر در مسائل ایران دیدار و گفتگو کرد. در سال ۱۲۹۰ به هنگام اولتیماتوم روسیه به دولت ایران برای اخراج شوستر که موجی از خشم و نفرت مردم و علما را به همراه آورد، تقیزاده از اروپا طی نامهای ضمن حمایت از روسیه از دولت و مجلس خواست اولتیماتوم را پذیرفته و از روسیه عذرخواهی کنند. او در همین سفر بود که در جریان انتخابات دوره سوم مجلس شورای ملی غیاباً به نمایندگی مجلس انتخاب شد! اما به ایران بازنگشت و در اردیبهشت ۱۲۹۲ در آستانه وقوع جنگ جهانی اول به آمریکا رفت
در جریان جنگ جهانی اول تقیزاده با دولت آلمان ارتباط یافت و به همین دلیل در سال اول جنگ از آمریکا خارج شد و به برلین رفت و برای کمک به آلمان، جمعی از ایرانیان ملیگرا را دور خود جمع کرد و کمیته ملیون ایرانی را تشکیل داد. برخی معتقدند که تقیزاده جاسوس انگلیس در آلمان بود.
تقیزاده در انتخابات مجلس چهارم و پنجم هم که غیاباً انتخاب شده بود شرکت نکرد و به اقامت در اروپا ادامه داد تا اینکه در سال ۱۳۰۳ به ایران بازگشت. حزبی که در مجلس پنجم طرفدار اندیشههای غربی و مشی جدایی دین از سیاست بود و حامیش رضاخان بود با تقیزاده ارتباط برقرار کرد. حتی رضاخان هم با او دیدار کرد تا در زمینه تغییر سلطنت به پهلوی و اصلاحات و توسعه با او مشورت کند. با قدرت یافتن رضاخان، تقیزاده به مناصب مهمی همچون استانداری و وزارت و سفارت دست یافت. او در همان دوران امتیازنامه دارسی را تجدید کرد. برمبنای این امتیازنامه، امتیاز استخراج نفت بخش عظیمی از ایران به دارسی واگذار میشد.
نیکسون و تقیزاده
او به دلیل خشم مردم از تجدید این امتیازنامه مجبور شد ایران را ترک کند و به فرانسه و آلمان برود. با سقوط رضاخان و روی کار آمدن فروغی و دوستان او، دوباره به ایران بازگشت و به مقام وزارت و سفارت رسید. او در سال ۱۳۲۳ سفیر ایران در انگلیس شد و سه سال بعد دوباره پا به مجلس گذاشت، اما به دلیل ماجرای امتیازنامه دارسی در مجلس پانزدهم تحت فشار بود و منزوی شده بود. در نهایت یک سال پیش از ملی شدن صنعت نفت در اولین انتخابات مجلس سنا شرکت کرد و به عضویت در این مجلس درآمد و به مدت ۶ سال هم رئیس مجلس سنا بود. او از مهمترین مخالفان ملی شدن صنعت نفت بود.
تقیزاده در نهایت در سال ۱۳۴۶ به دلیل افشاشدن اسامی و اسرار فراماسونهای ایرانی توسط ساواک که برای تضعیف نفوذ انگلیس و تقویت نفوذ آمریکا صورت گرفت، به بهانه کهولت سن، فعالیت سیاسی را کنار گذاشت و دو سال بعد درگذشت.