
صولگراها الان در يک رودربايستي گير کردهاند. به عقيده من کنشگري و به نوعي مانيفست ما را قبول کردهاند اما برخي در خلوت به زبان ميآورند. بايد جسارت آن را پيدا کنند که بر زبان بياورند. من فکر ميکنم اگر خيلي از بزرگان اصولگرايي مانيفست ما را بخوانند، شجاعانه اعلام کنند که ما هم يک اصولگراييم. فکر ميکنم فاصله زيادي تا رسيدن به اين اتفاق نداريم و نسخه شفابخش جريان اصولگراست اما اگر بخواهد لجبازي کند و در همان ايستگاه قديم که نتيجه هم نگرفته بماند، ميشود گفت وضع همين است که بوده.
روزنامه شرق نوشت: محسن پيرهادي، مديرمسئول روزنامه رسالت، دبيرکل حزب پيشرفت و عدالت و عضو سابق اصولگراي شوراي شهر تهران است. او يک حامي قاليباف است و حزبش هم نزديکترين حزب به قاليباف. آنها از سال گذشته که قاليباف از رئيسي در انتخابات جا ماند، بحثي تحت عنوان نواصولگرايي را مطرح ميکنند. نواصولگرايي اين روزها زياد مد شده و حتي اسدلله بادامچيان، عضو شوراي مرکزي سنتيترين حزب اصولگرا هم اخيرا در توييتي از پايان دو جريان اصلاحطلبي و اصولگرايي و درانداختن طرحي نو سخن گفته است. مشابه اين ادعا را جريان احمدينژاد هم نمايندگي ميکند. گويا در اصولگرايي اين روزها همه براي ردشدن از يک نام در حال سبقتگرفتن هستند. همانطور که در دهه 70 از «راست» به «اصولگرايي» تغيير نام دادند تا از «چپ»هاي «اصلاحطلب»شده جا نمانند. حالا هم به نظرشان رسيده که بايد دوباره تغيير نام بدهند. اينكه اين تغيير نام چقدر صوري و چقدر جدي است و چقدر در کل جريان اصولگرايي طرفدار دارد، مشخص نيست. با پيرهادي درباره نواصولگرايي مطرح شده از سوي اين جريان، برنامه آنها براي انتخابات در سال آينده و تکرار ائتلاف سال گذشته گفتوگو کردهايم:
حاميان آقاي قاليباف راه خود را از دوستان سابق جدا کردهاند؟ جبهه پيشرفت، رفاه و عدالت علنا گفته که جمنا را قبول ندارد.
نه ما اين نيستيم.
حزب شما هم بخشي از اين جبهه است؟
نه تشابه اسمي است. اصلا آنها را نميشناسم. حزب ما جمعيت پيشرفت و عدالت است.
پس هيچ ربطي به اين جبهه نداريد؟
نه اينها جدا هستند و ما با کس ديگري هم نيستيم. سومين دبيرکل حزب من هستم.
جبهه پيشرفت، رفاه و عدالت هم صبحتهايي شبيه بحث نواصولگرايي آقاي قاليباف مطرح کرده و گفته ميخواهد مستقل از ديگر اصولگرايان در انتخابات بعدي شرکت کند. تصميم جريان نزديک به آقاي قاليباف چيست؟ ميخواهد در ائتلاف اصولگرايان بماند يا مستقل شرکت کند؟
برنامههاي آقاي دکتر قاليباف را بايد خودشان مطرح کنند. ما حزب نزديک به ايشان هستيم اما اينکه خودشان چه تصميمي ميخواهند براي آينده بگيرند بايد خودشان توضيح دهند. ما به عنوان يک حزب حتما برنامه داريم که در انتخابات آتي شرکت کنيم. ما دنبال اين هستيم که وحدت اصولگراها حفظ شود و دچار تشتت نشود اما درباره خود گفتمان و ساختار و روشها حرف داريم. اصلا نواصولگرايي ميخواهد همين را بگويد.
اين بحث نواصولگرايي اخيرا خيلي هم طرفدار و مدعي پيدا کرده؛ همه در جريان اصولگرايي از آن حرف ميزنند. مثلا آقاي بادامچيان هم در توييتي نوشته بود که ديگر دو جريان اصولگرا و اصلاحطلب تمام شده و بايد دنبال يک جريان جديد بود. جريان احمدينژاد هم که از راه سوم سخن ميگويد. گويا همه اصولگراها ميخواهند از خودشان عبور کنند؛ البته فعلا در حرف.
البته ما نميخواهيم از خودمان عبور کنيم. ما بناي عبور از اصولگرايي نداريم اما قائل به تغيير هستيم.
گويا همه دارند همين حرف را ميزنند.
در حرف بله ولي اقدام عملي نکردهاند. تنها مجموعهاي که يک مانيفست تهيه و برنامهاش را ارائه کرده، جمعيت پيشرفت و عدالت است که به نوعي منش و روش خودش را گفته است.
البته مانيفست شما هم به نظر خيلي کليشهاي و شعاري ميآيد. ما هيچ چيز مشخصي که نشاندهنده اين باشد که چيزي متفاوت از اصولگرايي است، در آن نديديم.
نه خيلي فرق دارد. من ميتوانم چند نمونه بگويم. يکي از شاخصهاي ما مردمباوري است. مانيفست ما معتقد است که جريان اصولگرا آنطور که بايد در سالهاي گذشته به مردم باور نداشته است؛ البته به جريان اصلاحات هم اين نقد را داريم که نگاه ابزاري به مردم دارد.
البته جريان اصلاحطلبي تا الان تنها منبع قدرتش مردم بودهاند چون برخلاف اصولگرايي معمولا رانت قدرت نداشته است. بعد از اين را نميدانيم. تا الان اما اينطور بوده.
البته وقتي به قدرت برسند، مردم را فراموش ميکنند... .
شما گفتيد که مردمگرايي يکي از شاخصهاي مانيفست شماست. اصولا گفته شده که اصولگرايان به خاطر وابستگي به رانت قدرت کمتر به مردم توجه کردهاند. حالا آيا قرار است شما در نواصولگرايي ديگر به رانت قدرت متصل نباشيد؟
اتفاقا ما در نواصولگرايي معتقديم دفاع از نهادهاي منتسب به حاکميت بايد روشن شود. يعني مرزبندي ما با نهادهاي حاکميتي بايد روشن شود. ما فکر ميکنيم که دفاع بيچونوچراي ما از خيلي از نهادها يا رخدادهاي حاکميتي که به آن نقد هم وارد بوده باعث ريزش حاميان ما شده است؛ ما در نواصولگرايي معتقديم که بايد اين خودانتقادي را داشته باشيم.
آيا ما تا الان شاهد انتقادي به نهادهاي حاکميتي بودهايم؟
بله.
ميشود مثال بزنيد؟
خيلي جاها؛ من چون مسئول يک روزنامه هم هستم، بهعنوان کسي که باور به نواصولگرايي دارد... .
يعني رسالت الان پرچمدار نواصولگرايي شده است؟
نه، بهعنوان يک کنش فردي ميگويم. مشي روزنامه رسالت را در چندماهه گذشته در مقایسه با قبل نگاه کنيد که آيا خودانتقادي درباره جريانهاي حاکم داشته يا نداشته. حتما داشته. اگر ايرادي بوده، ما مطرح کردهايم. اگر از تريبون نماز جمعه انتقادي درباره روشهاي جاري کشور بوده، آن را مطرح کرديم يا در نوشتههايمان اين را آوردهايم. اين را عنوان کردهايم که خود را حق مطلق نميدانيم و جايي اگر ايرادي به ما وارد بوده، پذيرفتهايم. باید به خودانتقادي باور داشته باشيم. اسلام ناب يکي از شاخصهاي ماست؛ اينکه امربهمعروف و نهيازمنکر خيلي جاها به حاکميت بازميگردد، تمامش به مردم بازنميگردد. ما اين را در مانيفستمان آوردهايم.
70 درصد مانيفست ما تغيير در مقایسه با گذشته است. اين کاملا روشن است؛ ما در اسلام ناب ميگوييم رجعت به اسلام نابي که از آن الان فاصله گرفتهايم يا يک نگاه از بالا به پايين در جريانهاي سياسي کشور وجود دارد. ما در نواصولگرايي به اين باور رسيدهايم که حتما بايد يک ساختارهاي نويي طراحي کنيم که هم نسل جديد آن را باور کند و هم خودش را در اين ساختار مؤثر بداند؛ نه اينکه در يک اتاق فکر بالادستي برايش تصميم بگيرند و بگويند که تو موظفي به آن عمل کني.
آقاي قاليباف در همان نامه نواصولگرايياش مطرح ميکند که رأس تصميمگيري در اصولگرايي دچار اختلال شده. ما دوست داشتيم بدانيم دقيقا نقد ايشان به کجا و چه افرادي است؟
تصميمگيري بايد با مشارکت هواداران انجام شود. چيزي که به عقيده من نقد به جريان اصولگرا بود، اين بود که به دنبال يک شیخوخيت در بالادست خودش است و از بدنه ميخواهد تمکين کند.
مگر جمنا براساس يک خرد جمعي شکل نگرفت؟ يکشبه پارلمان که اعضا آمدند و تصميمات را با رأيگيري گرفتند.
اين يک گام به جلو بود؛ اما کامل نبود. ما ضمن حمايت که بعضا در برخي جلساتش شرکت ميکنيم؛ اما منتقدش بوديم؛ چون آن فرايند دموکراتيک به صورت ناقص انجام شد.
اگر به جاي آقاي رئيسي، آقاي قاليباف خروجي جمنا بود، باز هم همين انتقاد را داشتيد؟
اصلا خروجي جمنا اتفاقا دو گزينه بود.
خروجي نهايي منظورم بود.
دلايل مختلف دارد. فقط نظر جمنا نبود.
نظر کجا ديگر دخيل بود؟
پارامترهاي مختلفي دخيل بود که آقاي قاليباف کنار رفت. نگاه او اين بود که ورود به انتخابات با چند گزينه از سوي يک جريان درست نيست.
پس چرا آمدند؟
با مشورت دوستان آمد و علاقه هم نداشت بيايد؛ اما عدهاي ايشان را مجاب کردند که بيايند. خروجشان هم به اين دليل بود که با يک گزينه بهتر است. حالا تحليل ما يک چيز بود و تحلیل هواداران آقاي رئيسي يک چيز ديگر.
خب جمنا معتقد است که براساس نظرسنجيها آقاي رئيسي رأي بيشتري در مقایسه با آقاي قاليباف داشت. من نظرسنجيهاي مختلفي را ديدم که در برخي آقاي قاليباف و برخي آقاي رئيسي بالاتر بود؛ اما درنهايت برداشت ما اين بود که وضعيت آقاي رئيسي بهتر بوده است.
نظرسنجيهاي متعددي داشتيم. ما ميگفتيم نظرسنجي نبايد براساس سه گزينه باشد؛ يعني ما که دو گزينه داشتيم، بايد با آقاي روحاني نظرسنجي دو به دو ميگذاشتيم؛ يعني روحاني و قاليباف و روحاني و رئيسي. در نظرسنجي دو به دو همواره آقاي قاليباف بالاتر بود؛ چون ما که قرار نبود با آقاي رئيسي رقابت کنيم. قرار بود با آقاي روحاني رقابت کنيم. اختلافنظرمان با دوستانمان در ستاد آقاي رئيسي همين بود. در همه نظرسنجيهاي دوقطبي وضعيت آقاي قاليباف بهتر از رئيسي بود.
چرا با وجود اينکه اين نظرسنجيهاي دوقطبي به قول شما نشان ميداد که وضعيت قاليباف بهتر از رئيسي است، در نهايت دوستان شما به گزينه آقاي رئيسي رسيدند. آيا ميخواستند ببازند؟
بايد مجموعه دوستانمان در اصولگرايي به اين نتيجه ميرسيدند که نرسيدند؛ اما نکته مهم اين بود که براي اينکه وحدت از بين نرود با تمام توان از آقاي رئيسي حمايت کنيم که پيروز شود که نشد.
آقاي قربانزاده، دبيرکل قبلي حزب شما، گفته بود که انتخابات به يک شوک نياز داشت که آقاي قاليباف اين شوک را وارد کرد. به شکلي مطرح ميکنند که گويا آقاي قاليباف ايثار کرد. مثلا بايد آقاي رئيسي کنار ميرفت؛ اما آقاي قاليباف با ازخودگذشتگي کنار رفت.
حتما آقاي قاليباف ايثار کرد؛ چون وقتي در نظرسنجيهاي دو به دو ميبيني که آرايت بيش از همتاي درونجريانيات است اما خودت را کنار ميکشي، حتما ايثار کردهاي. البته اين بحث ما نيست. ما که هوادار ايشان هستيم، نميخواهيم اين را بگوييم. خيلي از بزرگان و فعالان اصولگرا اين را ميگويند. نامهها نوشتند و مصاحبهها کردند و همين لفظ ايثار را به کار بردند.
با وجود اينکه نظرسنجيها نشان ميداد که آقاي قاليباف جلوتر است، با چه تحليلي پشت آقاي رئيسي ايستادند؟ منتظر چه بودند؟
از آنها بايد بپرسيد... .
در ماجراي نواصولگرايي خيلي از بحثهايي که مطرح ميکنيد بهويژه آنجا که بحث مردم و مردمگرايي را طرح ميکنيد، خيلي به مباحثي که جريان آقاي احمدينژاد مطرح ميکند نزديک ميشويد. آنها هم به نوعي نواصولگرايي را طرح ميکنند؛ جرياني که متهم است نگاهش به مردم پوپوليستي است. آيا تشابهي بين خودتان حس نميکنيد؟
يکي از شاخصههاي ما مردم است. اما يکي از بحثهاي اصلي ما ولايت فقيه است يا بازگشت به اسلام ناب و جزء پايههاي اصلي گفتمان ماست که ما را از جريان انحراف و اصلاحات جدا ميکند.
و اصولگرايي.
در ماجراي اسلام ناب ما معتقديم که اصولگرايي بايد روشهاي خودش را تغيير دهد. جريان اصولگرايي در جاهايي دچار انحراف شده که بايد بازگردد و خودش را اصلاح کند؛ مانند مردمگرايي و نوگرايي.
برنامه حزب شما يا حاميان شما براي انتخابات بعدي چيست؟
شوراي مرکزي ما از 25 جوان فعال تشکيل شده كه هفتهاي يکي، دو بار جلسه داريم و کميتههايمان فعال است. نسبت به انتخابات مجلس حتما حساسيت داريم. فعاليتهاي استانيمان را شروع و دعوت کرديم به علاقهمندان به نواصولگرايي که به ما ملحق شوند.
به طور مشخص ميخواهم بدانم حزب نزديک به آقاي قاليباف ميخواهد ليست حزبي بدهد يا در ائتلاف با اصولگرايان حاضر شود.
ما حتما به دنبال ائتلاف هستيم. اگر جايي ببينيم به نتيجه نميرسيم و ميتوانيم گزينه خودمان را طرح کنيم، با گزينه خودمان خواهيم آمد. اما بالاخره در خيلي از شهرستانها فرايند انتخاباتي با کلانشهرها متفاوت است. بحثهاي قومي و فردي مهمتر است تا نگاههاي حزبي و جرياني.
اگر دوباره ماجراي جمنا در انتخابات مجلس و رياستجمهوري بعدي تکرار شود؛ يعني شما وارد يک فرايند وحدت شويد ولي سهم مناسب به شما نرسد؛ شما که الان ايده و ادعاي جديدي هم به نام نواصولگرايي داريد که حتما به دنبال اين هستيد که آن را طرح و دنبال کنيد، فکر نميکنيد در صورت ورود به بازي ائتلاف و ماجراي سهمخواهيها نتوانيد ايده خود را جلو ببريد؟ برنامهتان چيست که حل و حذف نشويد؟
اصولگراها الان در يک رودربايستي گير کردهاند. به عقيده من کنشگري و به نوعي مانيفست ما را قبول کردهاند اما برخي در خلوت به زبان ميآورند. بايد جسارت آن را پيدا کنند که بر زبان بياورند. من فکر ميکنم اگر خيلي از بزرگان اصولگرايي مانيفست ما را بخوانند، شجاعانه اعلام کنند که ما هم يک اصولگراييم. فکر ميکنم فاصله زيادي تا رسيدن به اين اتفاق نداريم و نسخه شفابخش جريان اصولگراست اما اگر بخواهد لجبازي کند و در همان ايستگاه قديم که نتيجه هم نگرفته بماند، ميشود گفت وضع همين است که بوده.
شما جایی اين بحث را مطرح کرديد که نقد به نهادهاي قدرت جزء مانيفست شماست. آقاي آقاي قاليباف خودش بخشي از همان نهاد قدرت نيست؟ يا حمايتهاي پيدا و پنهان نهادهاي قدرت را پشت سر خودش نداشته است؟
آقاي قاليباف کجا به نهاد قدرت وصل بوده است؟
ايشان 12 سال شهردار تهران بود، پيش از آن فرمانده نيروي انتظامي بود و حمايت نهادهاي قدرت اصولگرايي پشت سرش بوده.
البته اينکه نهادهاي قدرت از فردي حمايت کنند، اگر آن فرد کارآمدي داشته باشد که ايرادي نيست. اگر مسئلهدار باشد بله. شما الان وضعيت شهر تهران را ميبينيد؛ خود مردم بهترين قدرت پشت آقاي قاليباف هستند. سؤال جدي اين است که سؤال مردم تهران نسبت به عملکرد شوراي شهر جديد و دورههاي قبل و شهردار قبل چيست؟ به نظر من قدرتمندترين نهاد قدرت همان مردم است که نگاهشان به عملکرد ايشان روشن است. در شهر که راه ميرويد، مردم خيلي قشنگ پاسخ خواهند داد.
البته ايشان 12 سال شهردار بودند و شايد به مدد همان حمايتهاي نهاد قدرت اين فرصت را پيدا کردند كه کار کنند. بقيه به دلايلي هنوز چنين فرصتي پيدا نکردهاند. نهادهاي قدرت که 12 سال اين فرصت را به آقاي قاليباف دادند، از شهرداران ديگر بهويژه نخستين شهردار اصلاحطلب تهران در دور جديد اين فرصت را سلب کردند.
انشاءالله که اين چهار سال هم بگذرد و شما قياس کنيد. ميگويند سالي که نکوست، از بهارش پيداست... .
بازگرديم به بحث اصولگرايان. اخيرا بين آقاي رئيسي و قاليباف ديداري صورت گرفت. شما گفته بوديد که صرفا يک ديدار دوستانه بوده. اين دو نفر معمولا هر چند وقت يک بار همديگر را ميبينند و درباره چه موضوعاتي گفت وگو ميکنند؟
ديدارهايشان روال معمولي دارد. از بعد از انتخابات شايد دهها بار ديدار داشتند. هردو مشهدي و رفيق 40سالهاند و به هم علاقهمندند. رابطه دلي و مثبتي نسبت به هم دارند.
بحثي شده بود تحت عنوان اينکه شورايي تحت عنوان شوراي وحدت ايجاد شده با محوريت آقاي رئيسي و با حضور آقايان جليلي، قاليباف و ديگران... ماجرا چقدر جدي بود يا هست؟
حتما گعدههاي دوستانه که در آن بحثهاي مربوط به خدمت به مردم و منافع ملي و دغدغههايي مطرح ميشود برگزار ميشود. طبيعي است که اين تبادل نظرها و جلسات بين فعالان اصولگرا برگزار شود همانطور که اصلاحطلبان هم چنين جلساتي دارند.
با ذهنهای تک پارامتری و آی.کیو. های دو رقمی نمیتوان مسایل پیچیده یک جامعه را حتی درک کرد، چه برسد به حل آنها.
هر حزبی که تونست به جای فارغالتحصیلان دانشگاههای در پیتی مثل دانشگاه آزاد و پیام نور و غیره، ۱۰۰ تا فارغالتحصیل هاروارد و پریسنتون و ام.آی.تی و استنفورد و آکسفورد و کمبریج و ... جذب بکنه، من میپذیرم که اینها دنبال حل مسایل پیچیده هستند. وگرنه دنبال این هستند که سهمی در میلیارد دلارهای نفتی داشته باشند.
با ذهنهای تک پارامتری و آی.کیو. های دو رقمی نمیتوان مسایل پیچیده یک جامعه را حتی درک کرد، چه برسد به حل آنها.
هر حزبی که تونست به جای فارغالتحصیلان دانشگاههای در پیتی مثل دانشگاه آزاد و پیام نور و غیره، ۱۰۰ تا فارغالتحصیل هاروارد و پریسنتون و ام.آی.تی و استنفورد و آکسفورد و کمبریج و ... جذب بکنه، من میپذیرم که اینها دنبال حل مسایل پیچیده هستند. وگرنه دنبال این هستند که سهمی در میلیارد دلارهای نفتی داشته باشند.
البته بنظرم واقعا کاربردی تر و موثرتر از برنام های سایر کاندیداها خصوصا روحانی بود