روزنامه اعتماد نوشت: يك «تخته سفيد» با شلوار كرم و پيراهنهايي با آستين كوتاه، كافي است تا باز هم احمدينژاد به دو دهه پيش بازگردد. همان احمدينژادي كه پاي تخته كلاسهاي دانشگاه علم و صنعت تدريس ميكرد. محمود احمدينژاد كه هنوز بدش نميآيد قباي رياستجمهوري به تن كند، اينبار احتمالا به ياد دوران تدريس در قامت يك مدرس پاي تخته ميرود. جلوي دوربيني كه همكارانش براي او كاشتهاند ميايستد و توضيح ميدهد و رسانههاي نزديك به او هم اين فيلمها را براي مخاطبانشان منتشر ميكنند. اما اين تدريس با روزگاري كه روانه دانشكده عمران دانشگاه علم و صنعت ميشد تا مقابل دانشجويان بايستد چند تفاوت دارد.
اول اينكه گروه آموزشي كه تدريس ميكرده ديگر «حمل و نقل» نيست. محمود احمدينژاد رو به دوربين از «اقتصاد» ميگويد، آن هم به «زبان ساده» دوم اينكه او قريب به 5 سال است كه اتاق رييسجمهوري در پاستور را ترك كرده و البته ديگر تنها يك رييسجمهوري سابق نيست. احمدينژاد بعد از 8 سال رياستجمهوري به يك اپوزيسيون تبديل شده كه اين روزها تلاش ميكند در كنار همه رفتارهاي پوپوليستي سابق، اقتصاد را هم به زعم خودش آسان و راحت براي مردم تبيين كند.
سومين قسمت از «اقتصاد به زبان ساده» با احمدينژاد چندي پيش منتشر شد. او در بخشهايي از اين فيلم به اختيارات وسيع دولتها اشاره كرده و گفته «در 60-50 سال اخير دايما با مصوبات، اختيارات دولت توسعه پيدا كرد و مردم محدود شدند. بعد از انقلاب هم يكي دو اتفاق افتاد، مثلا صنايع و خيلي چيزها ملي شد و آمد در اختيار حاكميت و باز هم از دست مردم خارج شد. يعني اختيارات توسعه پيدا كرد.»
در «اقتصاد به زبان ساده» بعد از توضيح اين گسترش اختيارات دولت در 50 سال گذشته به بيان تبعات آن ميپردازد و در بيان تبعات باز هم به «مردم» ميرسد؛ گزاره مورد علاقه احمدينژاد براي سخنراني.
اولين موضوعي كه احمدينژاد به عنوان تبعات گسترده شدن اختيارات دولت از آن صحبت ميكند «حذف مردم» است كه او معتقد است «چه بخواهيم و چه نخواهيم با حذف مردم كشور ضعيف ميشود.» دومين موضوعي كه به آن اشاره ميكند «پايين آمدن بازدهي كارها» و موضوع بعدي هم «باز شدن راه سوءاستفاده اخلال» است. البته اين ويديوي آموزشي شامل توضيحات بيشتري است كه در اين بيان نميگنجد. اما تا اينجاي كار امري طبيعي است كه يك نفر با استفاده از دوربيني بخواهد از اقتصاد بگويد و آن را به زبان ساده براي مردم توضيح دهد اما آنجا باعث تعجب ميشود كه اين حرفها از زبان محمود احمدينژاد كه 8 سال بالاترين مقام اجرايي كشور بوده و به عنوان عاليترين مقام اجرايي ميتوانسته در مورد بسياري از نقطهضعفها اقدامي عملياتي داشته باشد، شنيده ميشود. كسي كه به گواه آمار و ارقام در دولت نهم و دهم بيشترين درآمد نفتي، كمترين رشد اقتصادي، بيشترين واردات كالا و خدمات و تحميل دو سال رشد منفي اقتصادي به كشور را در كارنامه دارد. همچنين فسادهاي اقتصادي و مالي رخ داده در اين دوران همچنان پروندههايي باز دارند و طرح تحول اقتصادي و پيشنهاد يارانهها هم متولد اين دولت بود كه براي دولت پس از او به ارثيهاي بد يمن تبديل شده است.
محمود احمدينژاد كه سالها سكاندار قوه مجريه كشور بوده و با اين درك از اقتصاد در اجرا موفق نبوده است حالا تصميم گرفته كه معلم اقتصاد باشد و تدريس مجازي كند. فارغ از اين موضوع به نظر ميرسد مسائلي كه احمدينژاد به آن پرداخته شبهاتي ايجاد كرده تا آنجا كه عبدالرضا داوري براي روشن شدن ماجرا توضيحي بر اين تدريس نوشته است.
او توضيح داده كه مهمترين موضوع در اين ميان، راستگرا خواندن احمدينژاد و انطباقدهي نظرات وي با مكتب شيكاگو بوده كه يك سوءتفاهم و ناشي از عدم نگاه همهجانبه به «مباني انديشه اقتصادي احمدينژاد» است. او در ادامه گفته است «دولت زدايي احمدينژادي با دولتزدايي فريدمني، ١٨٠ درجه زاويه دارد.»
به نظر ميرسد احمدينژاد و دوستانش در عين حال كه تلاش ميكنند يك مكتب سياسي ايجاد كنند و خود را پرچمدار خط سومي بدانند كه نه اصولگرا است و نه اصلاحطلب، در تكاپو هستند كه هر چه بيشتر مباني اقتصاديشان را هم توضيح دهند.