زن جوانی که از ضربات پیدرپی چاقوی شوهر صیغهای خود جان سالم بهدر برده و به اتهام آدمربایی و ضربوجرح از او شکایت کرده بود، در جلسه دادگاه به او حمله کرد و قصد کتکزدن مرد را داشت که مأموران او را متوقف کردند.
به گزارش شرق، پلیس زمانی در جریان این حمله خونین قرار گرفت که مأموران گشت در یک جاده فرعی جسم غرق در خون زنی را پیدا کردند. با انتقال این زن به بیمارستان با اینکه پزشکان امیدی به زندهماندن او نداشتند این زن که هدف 27 ضربه چاقو قرار گرفته بود، به طرز معجزهآسایی زنده ماند.
این زن که خود را آناهیتا معرفی کرد، به مأموران گفت مردی به نام یونس به او حمله کرده است. او گفت یونس قصد آدمربایی داشت، اما او جیغ زد و فرار کرد، یونس هم به تلافی او را با ضربات چاقو زد.
پلیس با توجه به گفتههای این زن یونس را بازداشت کرد. متهم به مأموران گفت من شوهر این زن بودم، او دروغ نمیگوید که من او را زدم اما آدمربایی در کار نبود.
یونس گفت: این زن آنقدر من را کلافه و اذیت کرد که از خود بیخود شدم و به او ضربه زدم، اما اصلا یادم نمیآید چطور زدم؛ فقط میدانم او را زدم و بعد هم متواری شدم.
با توجه به شدت ضرباتی که بر بدن آناهیتا وارد شده بود، پزشکی قانونی اعلام کرد این زن یک کلیه، بخشی از کبد، بخشی از روده و معده خود را از دست داده و جراحات سنگین دیگری نیز داشته است. با توجه به گفتههای متهم و نظریه پزشکی قانونی و شکایت زن جوان کیفرخواست صادر و پرونده به دادگاه ارسال شد.
زن جوان وقتی در جایگاه شاکی قرار گرفت، گفت: یونس و من بیش از یک سال بود که با هم بودیم؛ اوایل رابطه خوبی داشتیم اما مدتی بعد یونس با من بدرفتاری کرد و همین بدرفتاریها باعث شده بود دیگر نخواهم به این رابطه ادامه دهم؛ البته من همسر صیغهای او بودم و بعد از پایان صیغه هم نمیخواستم به این رابطه ادامه دهم. وقتی یونس موضوع را فهمید عصبانی شد و من را دزدید، به یک بیابان برد و میخواست در آنجا من را بکشد؛ البته اقدام به این کار هم کرد اما من زنده ماندم.
وقتی یونس پای میز محاکمه رفت قبول کرد که ضربات را وارد کرده است، اما اتهام آدمربایی را قبول نکرد. قضات شعبه 11 دادگاه کیفری که متهم را محاکمه میکردند، بهدلیل ضرباتی که به این زن وارد شده بود، یونس را مجرم شناختند و علاوه بر پرداخت دیه او را به حبس محکوم کردند اما در زمینه اتهام آدمربایی او را تبرئه کردند. آناهیتا به رأی صادره اعتراض کرد و پرونده در دیوانعالی کشور بررسی شد، در نتیجه این رأی نقض و پرونده برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
متهم یکبار دیگر پای میز محاکمه رفت؛ او درباره روابطش و روز حادثه گفت: من عاشق آناهیتا شدم، خیلی دوستش داشتم و هرکاری میخواست برای او میکردم. در مدتی که با هم رابطه داشتیم بیش از 30میلیون تومان از من پول گرفت؛ هر وقت هر چه میخواست برایش میخریدم چون واقعا زندگی بدون او را برای خودم متصور نبودم. هر بار با خواستهاش مخالفت میکردم من را اذیت و به من فحاشی میکرد و کتکم میزد؛ من ناراحت میشدم اما بعد برای اینکه گریه نکند قبول میکردم چیزی را که میخواهد، بخرم.
متهم ادامه داد: آناهیتا کلا زنی عصبی بود؛ او حتی با بچه خودش هم عصبی برخورد میکرد. یکبار در ماشین وقتی داشتیم به مسافرت میرفتیم بچه دوسالهاش چای روی پایش ریخت و آناهیتا بهشدت فرزندش را کتک زد، من مجبور شدم ماشین را متوقف کنم و بچه را از دستش بگیرم که آسیبی به او نزند.
در این هنگام شاکی به شدت عصبانی شد و با حمله به متهم میخواست او را کتک بزند که مأموران بدرقه مانع از این کار شدند و قاضی با تذکرات جدی از شاکی خواست تا آرام بنشیند و در غیر این صورت دادگاه را ترک کند.
سپس متهم گفتههایش را ادامه داد: روز حادثه هم همین رفتار را با من کرد. او چند روزی بود که میگفت اجاق گاز ندارد و بهانه میآورد، من هم دستم خالی بود. کمی که پول دستم آمد گفتم اجاق را برایت میخرم. او را سوار ماشین کردم و با هم راه افتادیم، در راه وقتی بحثمان شد او فحاشیهایش را شروع کرد و من را کتک زد. مدام به من حمله میکرد، من هم عصبانی شدم و گفتم اصلا اجاق نمیخرم خودت بخر به من چه ربطی دارد. سر این موضوع بحث کردیم و او، من را کتک میزد، من هم از خود بیخود شدم، یکدفعه پیچیدم در یک فرعی که پیادهاش کنم و برگردم که درگیری بالا گرفت و او، من را زد و من هم او را زدم اصلا کارهایم دست خودم نبود. من آناهیتا را ندزدیدم، او خودش سوار ماشینم شد و میدانست که قصدی برای دزدیدن او ندارم.
با پایان گفتههای متهم و وکیل مدافع او، هیئت قضات برای صدور رأی وارد شور شدند و در نهایت متهم را در اتهام آدمربایی تبرئه کردند و درخصوص ضرباتی که وارد کرده بود، مجرم شناختند.