
فرارو- سالهاست که بسیاری از اقتصاددانان برجسته کشور تاکید بر این دارند که برای بهبود شرایط اقتصادی و افزایش سرعت توسعه اقتصادی لازم است از ساختار سیاستگذاری اقتصادی از حالت تمرکز گرایی به سمت فدراتیک شدن برود و اختیارات را به استانها واگذار کنند. نظام فدراتیک ساختاری بر مبنای قواعد دموکراسی و نهادها و سازمانهایی است که در آنها قدرت ادارهٔ کشور، بین حکومتهای ملی و ایالتی یا استانی تقسیم شدهاست. کشورهای دارای این ساختار، عموماً طی شکلگیری ابتدایی و بنیانگذاری مثل آلمان یا ایالات متحد آمریکا یا طی شکلگیری مجدد، مثلاً پس از جنگ یا فروپاشی مثل عراق یا روسیه به این صورت شکل گرفتهاند. یک روش که به عنوان فدرالیسم درون ایالتی شناخته میشود این است که مستقیما به دولتهای ایالات تشکیل دهنده در نهادهای سیاسی نمایندگی داده میشود. جایی که یک فدراسیون قوه مقننه دو مجلسی دارد مجلس اعیان اغلب نمایندهٔ ایالات تشکیل دهندهاست در حالی که مجلس عوام به نمایندگی از مردم یک ملت به عنوان یک کل اقدام میکند. مسعود دانشمند از جمله اقتصاددانانی است که تاکید زیادی به فدراتیک شدن ایران دارد و معتقد است که نه مانند آلمان یا ایالات متحده امریکا، اما میتوان در یک مقیاس کوچکتر این سیاست را در ایران نیز اجرایی کرد. وی در این گفتگو به تشریح این دیدگاه پرداخته است:
سالهاست که مسئله عدم تمرکزگرایی اقتصادی بر روی پایتخت از سوی اقتصاددانان برجسته مطرح میشود و نمونههایی از سیستم موفقی هم از سیاست غیرمتمرکز در جهان وجود دارد. چرا ما با وجود اینکه ۴۰ سال از پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد همچنان با همان سیستم قدیم اقتصاد کشور را هدایت میکنیم؟
راستش ما میبایست از سالها قبل به دلیل مسائل اقلیمی و قومیتی که داریم به سمت یک حکومت فدراتیک میرفتیم. یعنی ما باید قائل شویم که استانها و شورای استانها برای خودشان برنامهریزی و بودجه بندی کنند و آن را از بودجه کل مطالبه کنند. یا اصلا کمی جلوتر برویم. ما چرا نباید در استانهایمان پارلمان محلی داشته باشیم؟ واقعیت این است که ما باید زمینهای را مهیا کنیم که مردم فرصت و فضای رشد پیدا کنند. اگر ما در استانها پارلمان داشته باشیم این پارلمانهای استانی در خصوص تمام مسائل منطقهای منهای مسائل امنیتی و نظامی برنامه ریزی کند و برنامهاش را به پارلمان مرکزی بیاورد و در آنجا مصوب و سپس در استان اجرا شود چه اشکالی دارد؟ ما باید مردم را در تصمیمسازیها مشارکت بدهیم. اینگونه که اگر قرار است یک کارخانه فولاد در یک استان تاسیس شود این پارلمان تمام مسائل از جمله مسائل زیست محیطی را مدنظر قرار دهد بررسی کند و اگر استان مذکور شرایط لازم را دارا نیست، مجوز تاسیس کارخانه صادر نکنند.
شما به حکومت فدراتیک اشاره کردید. تا حدودی نگاه به این سیستیم در کشور منفی است و برخی حتی آن را نوعی تجزیه کشور میدانند. لطفا کمی بیشتر در این باره توضیح دهید...
منظورم فدراتیک به آن مفهومی که در آلمان و آمریکا وجود دارد، نیست. اما باید در مقیاس کوچکتر این اقدام را انجام دهیم. ما الان شورای شهر داریم، اما این شوراها اختیارات لازم و کافی ندارند. اگر ما پارلمان استانی تشکیل دهیم و اعضای آن از داخل استان انتخاب شوند و همین پارلمانها با رای گیری داخلی نماینده خود را برای حضور در پارلمان مرکز معرفی کند دیگر مردم استانها نمیگویند که مثلا تهران منابع استان ما را خارج یا استفاده کرده است و علاوه بر این خودشان برنامهریزی و نظارت میکنند و از این طریق مشکلات عمرانی خود را حل میکنند. در چنین حالتی اگر اتفاقی رخ بدهد دیگر پایتخت را مقصر نمیدانند و از چشم خودشان میبینند. ما تا زمانی که مردم را در مسائل زیست محیطی خودشان، مسائل آموزش و پرورش، مسائل اقتصاد خرد و... که مربوط به استانشان است مشارکت ندهیم، همه نگاهها به سمت دولت در تهران است و دولت باید به همه پاسخگو باشد. خب در چنین وضعیتی طبیعی است که دولت سنگین و بزرگ میشود و هزینهها افزایش پیدا میکند و همه هم از دولت طلبکار خواهند بود.
با این تفاسیر چرا هنوز اصرار دارند که همه سیاستها در پایتخت تنظیم و برای اجرا به استانها ارسال شود؟
اولا که باید در نظر داشته باشیم این یک حرکت بنیادی است و باید قانونش تصویب شود. قانون فعلی اینگونه است که دولت مستقر یک سری زیرشاخهها و به نوعی دستهایی در استان دارد که به عنوان مثال مدیر کل آموزش و پرورش استان، از تهران دستور میگیرد و به تهران هم پاسخگو است. خب اینگونه دیگر اختیارات لازم را ندارد. اینکه میگویم پارلمان تشکیل شود به این معنی است که مثلا پارلمان اصفهان تشکیل شود و مردم همین استان در آن حضور داشته باشند و خودشان برنامه ریزی و بودجهشان را از تهران مطالبه کنند و خودشان هم بر اجرای برنامهها نظارت داشته باشند. بعد از آن اعضا طی مدتی که در پارلمان استان حضور دارند تجربیات زیادی کسب میکنند و وقتی به پارلمان مرکز میآیند در حوزه برنامهریزی افراد پخته و باتجربهای خواهند بود. اما متاسفانه خیلی از افرادی که امروزه وارد پارلمان مرکز میشوند در حوزه برنامهریزی بسیار ناپخته و ناآگاه هستند و چند سال طول میکشد تا این افراد کسب تجربه کنند و وقتی هم که این اتفاق رخ میدهد، دوره نمایندگیشان به پایان میرسد. اگر ما بتوانیم به این سمت برویم دیگر دولت نقش ستادی و نظارت کننده پیدا میکند. اما در شرایط فعلی شاید برخی هم مجیز دولت را بگویند و از آن تبعیت کنند، اما همه از آن طلبکار هستند؛ بنابراین روش فعلی راهکار درستی نیست.
آیا میتوان گفت که دولت که بر روی کار میآیند و مجلسهایی که تشکیل میشوند تمایلی برای تغییر این ساختار ندارند؟
ببینید این مختص نظام جمهوری اسلامی نیست. وقتی به تاریخ نگاه میکنید میبینید که حتی در دوره قاجار هم وضعیت به همین شکل بود. موضوع این است که یک تفکری در ایران وجود دارد مبنی بر اینکه اگر فدرالی شویم به این معنی است که تجزیه شدیم. در حالی که اصلا فدراتیک شدن به این معنی نیست. زیرا اگر به این معنی بود پس چرا برای هند که بزرگترین نظام دموکراسی و فدرالی را دارد این اتفاق رخ نمیدهد؟ چرا برای آلمان و آمریکا اینگونه نیست؟ موضوع این است که ما میترسیم اختیارات دولت مرکزی را تقسیم کنیم و به استانها بدهیم. دولت باید یک لایحه تقدیم مجلس کند تا ساختار فعلی را تغییر دهند. این کار شدنی است و هیچ مشکلی ایجاد نمیکند. ما باید به سمتی برویم که در تمام موضوعات مسائل اقلیمی را مد نظر قرار دهیم و هیچ کس بهتر از مردم همان استانها نمیتواند این کار را انجام دهد. موضع این است که باید مسئولیت را به مردم بدهیم، زیرا الان همه نشستن کنار گود میگویند لنگش کنید.
به نظر شما این ساختار فعلی تا چه میزان بر سرمایهگذاری و ورود سرمایه گذار به استانها تاثیرگذار است؟
کاملا تاثیر منفی و زیادی دارد. ببینید این افرادی که در تهران نشستهاند، بدون توجه به ظرفیتها و امکانات استانها و صرفا بر اساس یکسری اعداد و ارقام که سازمان برنامه و بودجه آنها را تهیه کرده است، تصمیم به صدور مجوز یا عدم صدور مجوز میشود. خب نتیجه این میشود که ما یک کارخانه فولاد مبارکه در اصفهان تاسیس میکنیم که موجب کم آبی و تراکم جمعیت در اصفهان میشود. در حالی که مثلا ما میتوانستیم این کارخانه را در استانی مانند بوشهر تاسیس کنیم که با توجه به وضعیت آب آنجا، مردم دچار مشکل نمیشدند. اگر ما پارلمان استانی داشته باشیم در این شرایط دولت مرکزی اعلام میکند که مثلا یک سرمایه گذار با فلان مشخصات داریم و هر کدام از استانها برنامه و طرح خود را ارائه میکنند و دولت آن را بررسی و به سرمایهگذار اعلام میکند که در کدام استان میتواند سرمایهگذاری کند. اصلا تفاوت سطح رفاه و خط فقر در استانها به همین دلیل است و مثلا اگر الان سیستان و بلوچستان مردم با فقر دست به گریبان هستند، به این دلیل است که کسی در این استان سرمایهگذاری نکرده است. خب چرا این اتفاق رخ میدهد؟ به دلیل اینکه ما صرفا چند استان را مدنظر قرار دادیم و به باقی توجهی نداریم. در حالی که باید برای سرمایهگذار یک سری امتیاز در نظر بگیریم که اگر مثلا در سیستان و بلوچستان سرمایهگذاری کنند به آنها تعلق بگیرد. در این بین استانها هم کار خاصی برای جذب سرمایهگذار نمیکنند؛ بنابراین بهترین راهکار همان پارلمان استانی است تا از این وضعیت خارج شویم.