فرارو- «به ما این دختر خوشگلها رو نشون بده.» این جمله در شبکههای مجازی کولاک کرده است. شاید مثل همان زمانی که محمود احمدی نژاد با ردای ریاست جمهوری میگفت: «ممه رو لولو برد.» در نگاه اول به کار بردن این ادبیات گوینده را در بین افکار عمومی به عنوان کسی میشناساند که خیلی مبادی آداب و نزاکت سیاسی نیست. این ادبیات، اما در سرزمینی رخ میدهد که ۴۰ سال قبل در آن انقلاب رخ داده است؛ آن هم انقلاب اسلامی. بعد از انقلاب، به واسطه تنیده شدن حکومت و دین بسیاری از پستها و سمتهای سیاسی با هالهای رو به رو شد که اجازه نمیداد صاحب آن منصب مورد نقد قرار بگیرد. روزگاری مخالفت با رئیس جمهور با دشمنی پیامبر اسلام یکسان گرفته میشد. اما حالا از این خبرها نیست. سوال اینجاست که افرادی که در مناصب سیاسی از ادبیات کوچه و بازاری استفاده کرده اند تا چه حد خواسته یا ناخواسته به مقابله با هاله قدسی مناصب سیاسی برخاسته اند؟ «آبو بریز همونجا که میسوزه.» مردم در این میان چه نقشی ایفا کردهاند؟ در این باره فرارو با عبدالله ناصری، استاد دانشگاه و فعال سیاسی به گفت: وگو نشسته است. متن این گفت: وگو را در ادامه میخوانید.
آقای دکتر احتمالا شما هم به واسطه فضای مجازی، صدای منتسب به یکی از نمایندگان مجلس که این روزها جنجال برانگیز شده است را شنیده اید. درباره اساس این موضوع این بحث هم وجود دارد که ممکن است صداگذاری شده باشد. اما اگر چنین فرضیهای غلط باشد این جمله که «به ما این دختر خوشگلها رو نشون بده» در فضایی بیان شده است که در فرهنگ سیاسی ما «خانه ملت» و «در راس امور» عنوان میشود و برای تاسیس آن مبارزات زیادی شده است. در زمان هشت ساله محمود احمدی نژاد هم اتفاقات مشابه رخ میداد. اما سوال اینجاست که آیا این نوع رفتارها و ادبیات صرفا شان مجلس را زیر سوال میبرد یا آنکه نهادها و مناصبی که پیرامونشان هالهای از تقدس به جود آمده را عرفی میکند؟
هر انسانی یک خلوت و یک جلوتی دارد. بود و نمود اجتماعی آن نباید متفاوت باشد. ما اگر بخواهیم درباره ریا و نفاق تعبیر روانشناسانهای داشته باشیم، ریا و نفاق فاصله بود و نمود رفتار در جامعه است. ممکن است در ذهن انسانها مسائلی وجود داشته باشد که اگر این مسائل در قالب کلمه، گزاره و منویات ادا نشود مورد داوری قرار نمیگیرد. در عوض آنچه که در عرصه عمومی گفته و آشکار میشود ارزش قضاوت دارد. اینکه نیت چه بوده است هم مساله نیست. اما به هرحال در همین موضوع مورد نظر که صدایی به یکی از نمایندههای مجلس منتسب میشود، اگر میکروفن هم بسته بود هم این عبارت از سوی کسی بیان شده است. این فرد جملهای را به نماینده بغل دستی خود یا یکی از کارمندان مجلس گفته است که به هرصورت به دور از شان نمایندگی و پارلمان است. هم آقای احمدی نژاد که او را مثال زدید و هم نمایندهای که جمله اش جنجال ساز شده است این نوع اخلاق را نهادینه میکنند و معرف پارلمان میشوند. بزرگان همیشه شورای محترم نگهبان را نصیحت میکردند که در ارزیابیهای خود دقت بیشتری داشته باشید و وارونه نعل نزنید. به نظرم اگر دقت بیشتری در بررسی صلاحیتها میشد ما شاهد چنین مواردی نبودیم. متاسفانه من این گونه موارد را در پارلمان دیده یا بعضا شنیده ام. این حرکات حتما دور از شان پارلمان است. بالاخره هر مسالهای را میشود با زبان ادب و گفتار ادب معتبر کرد.
بعد از انقلاب به واسطه دینی و اسلامی شدن نوع حکومت، بعضا هالهای از تقدس و یا تابویی حول بعضی از مقامها و یا مناصب سیاسی در ایران به وجود آمد. شاید این هاله به واسطه این باشد که یک سیاستمدار برای رسیدن به یک منصب باید فرایندی را طی میکرد که در آن روحانیون ناظر اعمال و رفتار آنها بودند. اما از این فرآیند که بگذریم، به نظر میرسد زدودن این هاله کاذب کمی دشوار است. آیا استفاده از ادبیات خاصی که به آن اشاره کردیم این هالهها را میزداید؟
من ضرورت این هاله را در بعضی حوزهها انکار نمیکنم. ما از نظر اخلاقی و اعتقادی باور داریم که وقتی در جایگاهی قرار میگیریم که جایگاه فردی خودمان نیست حتی بسیاری از کارها، رفتارها و سخنان مباح، نه از نظر شرعی بلکه از نظر اجتماعی وجه حرمت پیدا کنند. مثلا تعدد زوجات امری است که در نص صریح قرآن و احکام حقوقی و فقهی اسلام آمده است. اما یک مسئول ارشد کشور اگر وارد چنین فضایی شود رفتارها و نتایجی را برای خودش ایجاد میکند که آثار مخرب آن بسیار زیاد است. اگر این فرد در حالت عادی دست به این فعل مباح بزند اشکالی متوجه او نخواهد بود، اما وقتی که در کسوت سیاسی یا منزلت اجتماعی قرار دارد، این کردار برای او حرام است؛ بنابراین اگر ظرفیت جامعه را معیار قرار دهیم، ارزیابی عمومی جامعه این است که این قبیل کارها درست نیست. نمیخواهیم جایگاهی را مقدس بدانیم، اما به هرصورت برخی رفتارها دور از شان این منزلتهای اجتماعی و مناصب سیاسی است و ممکن است حرمت اجتماعی پیدا کند.
مثلا بعد از یکشنبه سیاه مجلس روزی که آقای احمدی نژاد فیلمی را علیه خانواده آقای لاریجانی در مجلس پخش کرد، میدیدم که از افراد متعددی که به صورت تاریخی با آقای علی لاریجانی مشکل داشتند از این رفتار ناراحت شدند و احمدی نژاد و دار و دسته اش را توبیخ میکردند. حرمتها به لحاظ اجتماعی و سیاسی خط قرمزی را ترسیم میکند. همچنان که اگر یک کنشگر سیاسی در معرض دادرسی قضایی قرار بگیرد دستگاه قضایی هم حق ندارد وارد حریم خصوصی او شود. به همین دلیل فرد در ملاء عام باید حرمت اجتماعی خود و جامعه را نگه دارد.
مثالی که درباره آقای احمدی نژاد زدید کمی نشان دهنده درگیری بین دو قوه بود. هرچند که نوع رفتار خارج از عرف و کمی مشمئزکننده بود، اما در آن از ادبیات کوچه و بازاری استفاده نشد. در عوض میشود ممه رو لولو برد را مثال زد یا ....
ممه رو لولو برد که از زبان آقای احمدی نژاد به کار رفت بدزبانی آقای احمدی نژاد را نشان داد و یک حالت چندش آوری را نسبت به او به وجود آورد. اتفاقا این ادبیات در ذهن افراد بسیاری مخاطب او را مظلوم جلوه داد، همانطور که این اتفاق برای وزیر بهداشت او نیز افتاد. او به وزیر بهداشت خود هلو گفت و فضای مظلومانهای در ذهن جامعه برای وزیر ایجاد شد. همه اینها ناشی از یک نوع لودگی اجتماعی و بی نزاکتی سیاسی است. چنین مسائلی حتی با نگاه بازی که بسیاری از کشورهای خارجی درباره بعضی فضاها دارند سازگاری ندارد. بگذارید مثال بزنم. برویم سراغ رئیس جمهور بزرگترین کشور دنیا. ممکن است عدهای رفتارهای سیاسی و حکومتی دونالد ترامپ را قبول داشته باشند، اما چون در ذهن آنها سلوک فردی باراک اوباما وجود دارد، نسبت به ترامپ ذهنیت بدی پیدا میکنند. به این ترتیب میبینیم وقتی هر عبارت یا لغتی درباره مسائل گذشته او مطرح میشود، آن موضوع در شبکههای اجتماعی داخل و خارج از کشور دنبال میشود. در واقع ترامپ که تا حدود زیادی شبیه آقای احمدی نژاد خودمان است حتما مردم آمریکا را دچار احساس غلط میکند. آنها آدمی را دیده اند که هرچند ممکن است در نگاه کلان و در مقایسه با ترامپ به یک اندازه برای کشورشان منافع ملی داشته باشد، اما در معاشرت، راه رفتن و سخن گفتن خود فرد محترمی بوده و سعی کرده ادب را رعایت کند.
بگذارید این بار از زاویه جامعه به موضوع شان یا تقدس یک منصب بپردازیم. در دهههای اول انقلاب بسیاری از سیاسیون روحانی به خاطر لباسشان وارث پیامبر محسوب میشدند و مخالف آنها را دشمن پیغمبر خطاب میکردند. اما بعد از چند دهه وضعیت گویا تغییر کرده است. این تغییر نگاه چه معنای اجتماعی دارد؟
ببینید من خودم جز باورهای اصولی و اعتقادی مشخصا آنچه که خارج از ارزیابی و وصف و برداشت انسان به عنوان یک موجود متکامل از نظر علم و عقل است هیچ چیزی را جز ذات و کلام باری تعالی مقدس نمیدانم. در توصیفی که از پیامبر در قرآن یا روایات آمده نیز از ایشان به عنوان بشری مثل دیگران یاد شده است. به همین دلیل درباره روحانی یا غیرروحانی و شخصیت تراز اول یا تراز چندم، تفاوتی وجود ندارد. این فقط به فرهنگ هویتی و اجتماعی مردم یک سرزمین برمی گردد که مثلا بخشهایی از کشور به رفتار حکومتی آیت الله جنتی به جدی یا به شوخی ایراد بگیرند. اما حتما ادب و نزاکت هم درباره شخص ایشان باید رعایت شود. جامعه ما به همان اندازه که شایعپذیر است به همان اندازه نیز تحت تاثیر بی نزاکتیها قرار میگیرد. مخصوصا در فضای اجتماعی و مجازی که هیچ حد و کنترلی ندارد. به این ترتیب با وجود آنکه معتقدم کسی را نباید مقدس دانست، اما حتما فرهنگ عامیانه کوچه و خیابان هم در ارزیابی چهرههای سیاسی یا هر انسان معمولی نباید مبنای رفتاری و سنجش گفتاری ما یا شنیداری ما قرار بگیرد.
به نظر میرسد که میتوانیم موضوع را از زاویه دیگری هم بررسی کنیم. ظاهرا فعالیتهای هردو جناح سیاسی نسبت به رقبایشان منجر به این شده که آن هاله تقدس بسیار کمتر از گذشته باشد. به عنوان نمونه در اصولگرایان میتوان به تقلید صدای مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی اشاره کرد. یا حتی هفته نامه ۹ دی که یک بار کاریکاتور سیدمحمد خاتمی را منتشر کرد و اتفاقا منجر به تعطیل شدن این نشریه در دولت احمدی نژاد نیز شد. کدام یک از این جناحها بیشتر سعی کرده در جریان مقابل خودش هاله پیرامون بعضی شخصیتها مخصوصا روحانیون آنها را بزداید؟
واقعیت این است که من در این مورد خیلی جمع بندی روشنی ندارم. اساسا هم نمیخواهم که قسیم جنت النار جامعه باشم و چنین ارزیابیهایی داشته باشم. حوزه اخلاق و الزامات دینی را باید خارج از حوزههای سیاسی دید. حتما معتقدم که این رفتارها چه از سوی جریان سیاسی همسو باشد چه از سوی جریان رقیب رفتار غلطی است. کاربرد این ادبیات یا تصاویر مصداق ناسزاگویی و ناسزاپروری در ذهن و جامعه است. امام علی به عنوان امام شیعیان در جنگ صفین اعلام میکنند که نمیخواهند به معاویه که دشمن شماره یک شان است و در مقابل ایشان میجنگند فحش بدهند. ایشان به هواداران خود اعلام میکند که نمیخواهم شما از ناسزا گویان باشید. اینها همه ناشی از این است که فضائل اخلاقی نهادینه نشده است. البته در این روند تربیتی بدون شک همه حوزههای کارکردی تعلیم و تربیت از آموزش و پروش، دانشگاه، صدا و سیما و رسانهها و منابع ... سهم دارند. الگوی امام خمینی (ره) هم برای ما خیلی جالب است. خیلی اوقات وقتی ما در جنگ با صدام بودیم امام بدون استفاده از واژه «آقای» برای دشمن علنی سخن نمیگفتند. ایشان بیشتر از اینکه بگوید صدام از «آقای صدام» استفاده میکرد. همین رفتار بنیان گذار جمهوری اسلامی میتواند الگوی خوبی برای ما در عرصه سیاسی باشد.
البته به زعم بسیاری افراد، کاریکاتور یا تقلید صدا جنبه توهین ندارد و در عوض یک هنر محسوب میشوند.
بله. بگذارید یک توضیح بدهم. خدا مرحوم کیومرث صابری (گل آقا) را رحمت کند. خدا آقای دکتر حسن حبیبی را هم رحمت کند. زمانی که مجله گل آقا منتشر میشد تقریبا جا افتاده بود که برای مقامات و مسئولین تراز اول کاریکاتور کشیده نشود. آقای دکتر حبیبی کسی بود که این سد را شکاند و به عنوان معاون اول رئیس جمهور به گل آقا اجازه داد که کاریکاتور او را بکشند. آقای خاتمی این روند را تایید کرد.
حتما سخن گفتن برای آدمهایی که به عرصه سیاست میآیند و چهره حکومتی میشوند، آنها مجاز است، اما بالاخره این موضوع رعایت حدود اخلاقی هم میخواهد. من البته مشخصا درباره کاریکاتور معتقدم که فضا باید باز باشد و تا جایی که با مقدسات و تقدسات متوهمانه هم ارتباط نداشته باشد این عرصه هنری مجاز است که به کار گرفته شود.
اما از ظاهر پاسختان در سوال قبلتر برمیآمد که تقلید صدای آقای هاشمی یا کاریکاتور آقای خاتمی را توهین آمیز عنوان میکنید. منظورتان این است که تقلید صدا یا کاریکاتور یک روحانی را مجاز نمیدانید؟
ببینید، من آقای دکتر حبیبی را مثال زدم که اتفاقا محبوب شد. یا آقای خاتمی برای کشیدن کاریکاتور خود واکنش نشان نمیدهد. این گونه آدمها اتفاقا بزرگ میشوند. اما درباره تقلید صدا در ایران افراد خوش استعدادی داریم که در این زمینه فعالیت میکنند. در این مساله تا جایی که حد و حدود رعایت شود و برای شاد کردن یک فرد هموطن باشد ایرادی ندارد، اما یک جاهایی این فضا باید شور یا بینمکی میشود که اعتبار خودش را از دست میدهد.
اقایان ارزشی چه مسوول چه در بین مردم اب گیرشون نمیاد ولی شناگر ماهری هستن .