سيدعلي ميرفتاح در روزنامه اعتماد نوشت: نه براي من كه براي بزرگتر از من هم مبهم است كه چه اتفاقي افتاد كه خيليها را كه سوار بودند به زور پياده كردند و چه ماجراهايي پيش آمد كه خيليها با آنكه سابقهاي نداشتند، بيبليت، در آن شلوغي خود را داخل قطار جا كردند و سفت به صندليهايشان چسبيدند؟ خودم جواب خودم را نميتوانم بدهم كه چه شد كه بعضي از نامداران دست دست كردند و عامدا و عالما خود را به قطار نرساندند؟
يا چرا رفقايي كه قبلا مشفقانه همديگر را برادر بودند و به اسم هم قسم ميخوردند، هنوز قطار از ايستگاه اول رد نشده خصم خوني شدند و رودرروي يكديگر ايستادند؟ نه اينكه فكر كنيد هيچ جوابي ندارم. دارم. اما به نظر جوابهايم مستدل و مستند نيستند و نميدانم چه ارادهاي و چه نيرويي عدهاي را از قطار پياده كرد؟ پياده نكرد، بين راه پرتشان كرد بيرون و نميدانم چه شد كه روزبهروز تعداد واگنها و كوپهها كمتر و كمتر شد؟
روراست بگويم همين الان هم نميدانم و نميفهمم چرا اين قطار – با وجود تاكيد رييسجمهور - كسي را سوار نميكند و بر وسعت مشربش نميافزايد؟راستي آيا دولت ميتواند گزارش يك خطي بدهد كه در اين حدود پنج سال در سوار كردن كداميك از مسافران قبلي سعي كرده است؟