رسیدگی به پرونده قتل زنی که زیر ضربات مشت شوهر و مقابل چشمان هوویش به قتل رسید، بهدلیل حاضرنبودن اولیایدم در جلسه دادگاه به تعویق افتاد.
به گزارش شرق، این زن جوان زمانی که از خانه پدرش به خانه شوهرش رفت، چون خروجش از خانه را از قبل به شوهرش خبر نداده بود ازسوی او مورد ضربوجرح قرار گرفت و بعد از چند روز جانش را از دست داد.
بر اساس محتویات پرونده، چندی قبل، زن جوانی با مأموران تماس گرفت و گفت هوویش در خانه بدحال شده و وضعیت خوبی ندارد. وقتی پلیس به محل رسید، تکنیسینهای اورژانس نیز حضور داشتند، آنها وضعیت لاله را وخیم توصیف کردند و به بیمارستان انتقال دادند. چند روز بعد به مأموران خبر رسید لاله جان خودش را از دست داده است. بهاینترتیب، تحقیقات برای پیداکردن عامل قتل لاله آغاز شد. برادر این زن به مأموران گفت: دو روز قبل از حادثه، خواهرم در خانه پدرم بود، وقتی برگشت دیگر از او خبر نداشتیم تا اینکه روز حادثه هووی خواهرم با من تماس گرفت و گفت لاله حالش خوب نیست. بهمحض اینکه به خانه رسیدم متوجه شدم او زنده نخواهد ماند، بدنش مجروح بود و حال بدی داشت. گفتم اول با پلیس تماس بگیرید؛ میدانستم این کار شوهر لاله است.
این مرد ادامه داد: لاله و شوهرش سالها بود که باهم اختلاف داشتند؛ شوهر لاله همسر دیگری اختیار کرده بود و لاله را خیلی اذیت میکرد، نه او را طلاق میداد و نه رفتار درستی با خواهرم داشت.
مدتی بعد از مرگ لاله، پلیس شوهر و هووی او را بازداشت کرد. آنها که مدتها از دست پلیس فراری بودند، بعد از دستگیری مدعی شدند چون پلیس حرفشان را باور نمیکرد، فرار کردهاند. هووی لاله گفت: من در خانه با شوهرم بودم که لاله آمد، حمید عصبانی شد و فریاد زد که چرا به او نگفته میخواهد از خانه پدرش بیاید، حمید میخواست خودش بهدنبال او برود لاله هم عصبانی شد و دادوبیداد کرد. حمید فکر میکرد یکی از مردان همسایه به لاله نظر دارد بههمیندلیل هم حساس شده بود و میگفت هرجایی که لاله میرود او هم باید باشد. سر همین موضوع باهم درگیر شدند و حمید لاله را کتک زد. بعد هم من از خانه بیرون آمدم و چند روز بعد وقتی دوباره به خانه شوهرم رفتم متوجه شدم لاله بدحال است. وقتی با حمید تماس گرفتم، گفت به برادرش زنگ بزن و او را پیش دکتر ببرید تا من برسم. من همین کار را کردم اما وقتی برادر لاله آمد اول با پلیس تماس گرفت.
حمید نیز در بازجوییها قتل همسر اولش را قبول نکرد و مدعی شد او را خیلی دوست داشت و چون فکر میکرد مرد دیگری به او نظر داشته باهم درگیر شدند. او گفت: من کتکش زدم، چند روز هم حالش خوب نبود. من فکر نمیکردم جانش را از دست بدهد، بههمیندلیل او را دکتر نبردم اما وقتی همسر دومم گفت حالش بد است، چون دور بودم گفتم موضوع را به برادر لاله بگوید و او را به دکتر برسانند تا من خودم بیایم.
با پایان بازجوییها، پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. باتوجه به اینکه روز گذشته اولیایدم در جایگاه حاضر نشدند رسیدگی به این پرونده به بعد موکول شد.