مطلب دریافتی- حسین غلامی؛ یک) کلیپ با تصویر مسیح علی نژاد شروع میشود که در یکی از ایالتهای امریکا در حال تهیه گزارشی از نظرات مردم امریکا درباره ایران است. چه چیزی به ذهن شما میرسد وقتی که اسم ایران را میشنوید؟
واژههایی که غالبا در جواب میشنویم؛ شر، مصیبت، غم و .... فرض کنید خبرنگاری همین سوال را از مردم ایران در باره امریکا بپرسد. صرف نظر از برخی از جوابها (که شاید بعضی هایش شعاری باشد)، بدون شک جواب اکثر مردم واژه هایی مثل شادی، رفاه، آزادی و ... است. اما چرا؟
دو) کلیپ با تصویر جوانی شروع میشود که چند خودکار ایرانی و چند خودکار خارجی خریده است، مغز خودکارهای خارجی را با مغز خودکار ایرانی جایگزین میکند. یعنی حالا چند خودکار با بدنه و مغز ایرانی و چند خودکار با بدنه خارجی و مغز ایرانی. برای فروش خودکارها در خیابان به راه میفتد.
-اینا ایرانی ه. چهار تاش دو تومن. اینا خارجی ه، سه تاش دو تومن. اگه خواستی رو این کاغذ امتحانشون کن.
هیچ کدام از کسانی که خودکارها را تست کرده بودند به چشمهای خودشان هم اعتماد نداشتند و خودکار خارجی را بهتر از ایرانی میدیدند. اما چرا؟
سه) مورد دوم را با شکلات صبحانه ایرانی و نوتلا تکرار کنید.
چرا؟ چرایش بر میگردد به سواد رسانه ای، که اصحاب رسانه ما ندارند و برعکس، خارجیها که هرچه را نداشته باشند این یکی را خوب دارند. ما در حدی از نظر رسانهای و تبلیغات ضعیف عمل کرده ایم که حتی نتوانسته ایم داشتههای خودمان را درست تبلیغ کنیم چه برسد به این که بخواهیم نداشتههای آن ور آبیها را بولد کنیم. آن قدر بد تبلیغ کرده ایم که اکثرا نتیجه عکس داده است و ذهنها را بیشتر به سمت خارج سوق داده است.
پ. ن: نمیشود چشم روی برخی از برتریهای غرب و اروپا نسبت به خودمان بست، اما با این حجم از ضعف رسانهای و وادادگی خودمان نباید هم بیشتر از این انتظار داشت که امریکا و اروپا در نظر غالب جوانان ایرانی کعبه آمال باشد.