مهرههای قدرتمند در چین، اروپا یا خاورمیانه، همگی بدون توجه به آمریکا به مسیر خود ادامه میدهند.
فرارو- استفان والت؛ مهرههای قدرتمند در چین، اروپا یا خاورمیانه، همگی بدون توجه به آمریکا به مسیر خود ادامه میدهند.
به گزارش فرارو به نقل از فارین پالیسی، هفته گذشته را در اروپا سپری کردم: کنفرانس در یونان، مسابقات تنیس ویمبلدون، قایقرانی در ایرلند، و در کل ایفای سهم کوچکم در تحریک اقتصاد اتحادیه اروپا. مثل "تام فریدمن" نیستم که با هر راننده تاکسی که مواجه شدم مصاحبه کنم، اما با تعدادی صحبت کردم و هیچکدام دلخوشی از چهل و پنجمین رئیسجمهور آمریکا نداشتند. مطمئنم ترامپ در اروپا هوادارانی دارد، اما نظرسنجیهای اخیر نشان میدهد اقلیت خاصی هستند.
علیرغم طرفداریِ سرسختانه عدهای (که حتی در صورت "آدم کشتن ترامپ همدست از حمایتش برنمیدارند") این مسئله در آمریکا نیز روزبهروز شدت بیشتری میگیرد.
از زمان ریاست جمهوری ترامپ، منابع و وقت زیادی صرفِ ثبت و محکومسازی بیتوجهی او به اصول و معیارهای درست و خویشتنداری سیاسی شد. منظور از معیارهای غلط انتصاب آشکار اقوام، تضاد منافع، زنستیزی و به قول خبرنگار فاکس نیوز "دروغ پشت دروغ" است که به روابط پنهان ترامپ با روسیه اشاره داشت. آونگِ ساعت ریاست جمهوریِ آمریکا از "باوقار و بلندمرتبه" (اوباما) به "منزجرکننده" تاب خورد. آدم وسوسه میشود تماموقتش را صرف تقبیح خوشگذرانی شخصی ترامپ و بیتوجهیاش به امور مهم سیاسی کند.
اما مسئله اصلی بینظمیهای بیوقفه ترامپ نیست؛ بلکه بیکفایتیاشکار اوست. زمانی که جمهوری خواهان باتجربه در جریان مبارزات انتخابی هشدار دادند که او برای ریاست جمهوری مناسب نیست، بیشتر نگرانِ بیثباتیهای شخصیتی در او بودند. اما هشدارهای آنها ما را برای رژه بینظیر بیکفایتیها آماده نکرد.
منظور از "صلاحیت" چیست؟ دیکشنری آکسفورد این کلمه را اینگونه معنا کرده است: "توانایی انجام موفق و کارآمدِ یک کار". در سیاست خارجه، شایستگی و صلاحیت به داشتن اطلاعات کافی از کشورهای جهان و اهرمهای کلیدی در سیاست دنیا بستگی دارد که فرد بتواند بر اساس آنها تصمیم هوشمندانه و صحیح بگیرد. همچنین به معنای داشتن نظم، مهارت سازماندهی و انتخاب درستِ زیردستان است. بهعبارتدیگر، شایستگی و صلاحیت درزمینهٔ سیاست خارجی به توانایی تشخیص اهدافی نیاز دارد که کشور را امنتر و شکوفاتر کنند و سپس راههای رسیدن به این نتایج مطلوب فراهم شوند.
درست همانند دیگر حوزههای زندگی، موفقیت در سیاست خارجه نیز به معنای عملکرد صد درصد صحیح نیست. سیاست بینالملل حوزه غیرقابلپیشبینی و نامشخصی است و سیاستمدارهای تعلیمدیده و باتجربه نیز گاهی در آن شکست میخوردند. اما درمجموع، سیاستمداران باکفایت در اکثر مواقع موفق میشوند، هم به این دلیل که دیدگاه دقیقتری نسبت به نحوه عملکرد جهان دارند، و هم از مهارتهای لازم برای اجرای مؤثر انتخابهایشان برخوردارند. درنتیجه، چنین رهبرانی اعتماد دیگران را جلب میکنند، حتی اگر در چند مورد شکست بخوردند.
آمریکا در اکثر دوره پس از جنگ، از حضور افراد لایق بهره برد. پیروزی در جنگ جهانی دوم، ایجاد نهادهای قدرتمند مانند ناتو و "سیستم برتون وودز"، مدیریت تقریباً موفق در رقابتهای جنگ سرد با شوروی. تمام اینها دنیا را متقاعد کرد که مقامات آمریکایی کار خود را خوب بلدند. این صلاحیتها توسط تواناهای علمی و تکنولوژیکی (مانند فرود بر ماه) و رشد اقتصادی تقریباً پایدار تقویت شد. البته اشتباهاتی مانند ویتنام این کفایت را زیر سؤال برد، اما دیگر کشورها بازهم آمریکا را قدرتمند و در دستِ سیاستمدارانی میدانستند که شناخت خوبی از جهان دارند. مدیریت موفقِ فروپاشی شوروی، یکپارچگی و اتحاد مجدد آلمان و اولین جنگ خلیجفارس به دنیا نشان داد مهارتهای آمریکا باید جدی گرفته شود، حتی بااینکه واشنگتن هم مصون از خطا نیست.
از آن زمان به بعد امور آمریکا از خوب به بد، بدتر و واقعاً افتضاح تغییر کرد. دولت بیل کلینتون بحران اقتصادی آمریکا را تقریباً خوب مدیریت کرد، اما عملکردش در سیاست خارجی متوسط بود. همچنین، سیاستهایش در خاورمیانه بستر را برای مشکلات بزرگتر فراهم کرد. دولت جورج دبلیو بوش سرشار از کارشناسان باتجربه بود، اما ترکیب غرور، جهل ریاست جمهوری، وحشت از حملات یازده سپتامبر و نفوذ مصیبتبار ایدئولوگهای "نومحافه کار"، پیامدهای سنگینی در عراق و افغانستان ایجاد کرد. اوباما عملکرد بهتری داشت، اما برخی اشتباهات بوش جوان را تکرار کرد (البته در مقیاس کوچکتر).
حال میرسیم به ترامپ. تنها شش ماه از ریاست جمهوریاش میگذرد، اما عواقب ناگوار بیکفایتیاش آشکارشده است.
اولاً، وقتی اطلاعات و شناخت کافی از دنیا نداشته باشی و کابینهات هم فاقد مهارتهای لازم برای جبران جهل رئیسجمهور باشند، اشتباهات سیاسی بزرگی رخ میدهند. بزرگترین اشتباهات ترامپ ازاینقرارند: 1. لغو همکاری TTP، تصمیمی که موقعیت آمریکا در آسیا را تضعیف کرد، راه را برای نفوذ بیشتر چین باز کرد، و کوچکترین نفعی برای اقتصاد آمریکا ندارد. 2. خروج از توافق اقلیمی پاریس که آمریکا را کشوری منکر علم جلوه میدهد. 3. تکیهبر چین برای حل بحران کره شمالی.
دوما، زمانی که کشورهای دیگر در مورد عدم صلاحیت آمریکا بهاتفاق نظر برسند، دیگر به پیشنهادات، راهنماییها و درخواستهای واشنگتن توجه نخواهند کرد.
از حالا شاهد نشانههایی از این بیتوجهی هستیم. به لطف سفر خودسرانه ترامپ به ریاض، اکنون عربستان سعودی تلاشهای آمریکا برای حل مناقشات کشورهای خلیج و قطر را نادیده میگیرد. اسرائیل اهمیتی نمیدهد آمریکا چه نظری درباره مناقشه اسرائیل- فلسطین و یا اوضاع سوریه دارد. و کره جنوبی برخلاف نظر دولت ترامپ اعلام کرده مذاکره با کره شمالی را آغاز خواهد کرد.
در همین حال، اتحادیه اروپا و ژاپن به یک معامله بزرگ تجاری رسیدند، مذاکرات TTP بدون حضور آمریکا ادامه مییابد. رهبران آلمان و کانادا (نزدیکترین متحدان آمریکا) علناً از ادامه مسیر خود بدون آمریکا سخن گفتهاند. حتی وزیر امور خارجه استرالیا نیز از ترامپ برای سخنان غیراخلاقی به بانوی اول فرانسه انتقاد کرد.
آمریکا هنوز هم بسیار قدرتمند است و متحدان و دشمنان در برخورد با آن محتاط خواهند بود. به همین دلیل است که امانوئل مکرون (فرانسه) و جاستین ترودو(کانادا) با احترامی بیش ازآنچه سزاورش است با ترامپ برخورد کردهاند.
کشورهایی که اعتماد خود به آمریکا را از دست میدهند، بهجای اتکا به رهنمودهای این کشور، تعامل و توافق با دیگر کشورها را آغاز میکنند. با یکدیگر و گاهی با کشورهای رقیب یا دشمنِ آمریکا وارد معامله میشوند.
انزواطلبان از این نتیجه خوشحال خواهند شد، زیرا معتقدند آمریکا سهم زیادی از بار جهانی را بر دوش میکشید. درست میگویند، اما اندکی نیز اغراق میکنند. اگر آمریکا از مدیریت جهانی کنار بکشد، 95 درصد باقیمانده جهان نظم جهانیِ نوینی ایجاد میکنند که آمریکا در آن نقش و سهم کوچکی داشته باشد. پس بهترین راه برای آمریکا برقراری تعادل برونمرزی خواهد بود.
اما اگر دولتهای دیگر به قضاوت، مهارت و شایستگی آمریکا ایمان نداشته باشند، برقراری تعادل برونمرزی بیفایده خواهد بود. چرا؟ کشورهای متحد آمریکا باید مطمئن باشند که واشنگتن قدرت ارزیابی و مداخله درست در مسائل مهم را داراست. درمجموع، اعتبار آمریکا به میزان صلاحیت او بستگی دارد و این دقیقاً همان نقطهای است که ترامپ خراب کرده است.
البته نمیگویم ترامپ در همهچیز بیکفایت است. از حق نگذریم او در گلف بالاتر از سطح متوسط است. به همین دلیل است که بازی گلف را به اداره کشور ترجیح میدهد. او در متقاعد کردن زنان جذاب خارجی برای ازدواج با او هم موفق بوده؛ هرچند که در حفظ و دوام ازدواج استعدادی ندارد. بعلاوه، در دروغ، گمراه کردن و معکوس کردن حقیقت یک هنرمند سطح جهانی است. معلوم است که این مهارتها در حوزه املاک و مستغلات کمک زیادی به او کرد، اما بهعنوان رئیسجمهور نه.
منبع: فارین پالیسی
ترجمه: وبسایت فرارو