پس از شدت یافتن تنشها میان عربستان سعودی و قطر رسانههای سعودی مدعی نزدیکی قطر به ایران شدند. به گزارش خبرگزاری تسنیم، یک روزنامه سعودی مدعی شد وزیر خارجه قطر با سردار قاسم سلیمانی دیدار کرده است. به گزارش روزنامه «عکاظ» چاپ ریاض در گزارشی مدعی شد که «محمد بن عبدالرحمن آل ثانی» وزیر خارجه قطر و سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه ایران گفتوگو کردهاند. این دیدار با وساطت و تلاش مقامات عراق هفته گذشته در بغداد برگزار شده بود.
رسانههای سعودی درباره جزئیات نشست وزیر خارجه قطر و سردار سلیمانی نوشتند: «در این نشست توافق محرمانهای میان ایران و قطر انجام شد که براساس آن قطر علیه نشست سران کشورهای عربی اسلامی با ترامپ در ریاض نافرمانی کند.» هنوز هیچ منبع رسمی در قطر، عراق و ایران این خبر را تایید نکرده است. این خبر در حالی منتشر میشود که انتقادات و حملات گسترده عربستان سعودی و امارات علیه قطر بهدنبال انتشار سخنان امیر این کشور ادامه دارد سخنانی که دولت قطر میگوید غیرواقعی و دروغ است و در حمله سایبری به خبرگزاری رسمی قطر منتشر شده بود. خبرگزاری رسمی قطر سخنانی را از زبان «شیخ تمیم بن حمد آلثانی» امیر قطر منتشر کرد. وی در این اظهارات بر خلاف سیاستهای منطقهای عربستان سعودی، ایران را قدرت منطقهای توصیف کرده و حزبالله را «جنبش مقاومت» خوانده بود. منابع قطری اعلام کردند که امیر قطر چنین اظهاراتی نگفته است و خبرگزاری رسمی قطر هک شده بود اما عربستان و امارات این موضوع را نپذیرفتهاند. روزنامه عکاظ این سخنان امیر قطر را نتیجه نشست بغداد با سردار سلیمانی خوانده است و قطر را به توافق با ایران علیه عربستان سعودی متهم کرد.
قطر، حلقه مفقوده در تحولات عربیدر تحولات اخیر خاورمیانه نقش قطر نادیده گرفته شده است. این کشور که در اصطلاح ژئوپلیتیک «کشوری ذرهای» نامیده میشود به مدد درآمدهای نفتی و گازی و استقرار شبکه الجزیره در این کشور تلاش دارد تا خود را «بازیگری بزرگ» یا «بازیگری منطقهای» جا اندازد. این کشور به مدد پولهای نفت دست به مانور قدرت در منطقه زده و گاهی کوشیده تا عرض اندامی نیز در برابر عربستان کند. فارن پالیسی در تحلیلی به نقش منطقهای قطر پرداخته و مینویسد: یکی از اهداف مهم سفر منطقهای دونالد ترامپ به عربستان و دیدار با رهبران کشورهای اسلامی این بود که آنها را ترغیب کند تا بخشی از بار مسوولیت منطقه و دفاع از منافع مشترک را بر دوش گیرند. بر همین اساس، به درستی به ترامپ توصیه شده بود که قطر را بهعنوان یکی از اصلیترین اولویتها در این مساله در نظر گیرد. قطر طی 20 سال گذشته سیاستی یک بام و دو هوا در پیش گرفته است: آنجا که منافعش اقتضا کند دوست و متحدی وفادار برای آمریکا بوده چرا که این کشور ذرهای امنیت خود را تمام و کمال مدیون و مرهون آمریکاست و آنجا که منافعش اقتضا کند فعالانه درصدد تضعیف منافع آمریکا کوشیده است. در واقع، قطر سیاستی «دورو» در برابر آمریکا در پیش گرفته است. از یکسو، نقش قابل اعتمادترین میزبان را برای آمریکا و برخی از مهمترین پایگاههای نظامیاش در خاورمیانه بر عهده گرفته است و از سوی دیگر، در کسوت حامی کلیدی (سیاسی، مالی، نظامی و ایدئولوژیک در کنار شبکه الجزیره) برخی نیروهای رادیکال در منطقه عمل کرده است. حمایت قطر از حماس فقط نوکی از کوه یخ است که از آب بیرون زده است. این کشور «یکی» از حامیان بیرونی حماس بوده است یعنی هم حامی مالی برای این گروه بوده و هم پناهگاه امنی برای رهبرانش. قطر گاهی تمام قد در حمایت از حماس قد علم کرده است.
هیچ کشوری به اندازه قطر «بهار عربی» را به «خزان» تبدیل نکرد. این کشور کوچک با تمام قوای مالی، سیاسی و ایدئولوژیک خود به حمایت از اخوان و رهبرش «محمد مرسی» برخاست و پس از سقوط مرسی در سال 2013 تمام تلاش خود را برای تضعیف، بیثباتی و نامشروع جلوه دادن عبدالفتاح السیسی بهکار برد و در این زمینه شبکه خبری الجزیره پیشگام بود. در عین حال، به گرمی از رهبران تبعید شده اخوانی در دوحه استقبال کرد. در سوریه و لیبی هم نقش ویرانگر این کشور هویدا است.
قطر نهتنها پول بلکه سلاح به بسیاری از گروههای رادیکال اسلامی ارسال میکرد. این اقدامات قطر موجبات نارضایتی و نگرانی آمریکا را فراهم کرده است. «جان هانا» که بهعنوان یکی از کارمندان وارن کریستوفر، وزیر خارجه وقت آمریکا عمل میکرد، مینویسد: «در دهه 90 ایالاتمتحده خبر یافت که یکی از جهادیونی که مظنون به توطئهای ناکام علیه یک شرکت هواپیمایی بود که به آمریکا میرفت، در قطر اسکان یافت. وقتی FBI وارد شد و قضیه را با دولت قطر در میان گذاشت، این جهادی مانند آب شد و به زیر زمین رفت و دیگر خبری از او نشد. پیامهای FBI به مقامهای عالی قطری راه به جایی نبرد. در این پیامها اشاره شده بود که این جهادی با همکاری مقامهای عالی دولت قطر و سیستم اطلاعاتی این کشور غیب شده است.»
هویت این مظنون چه بود؟ او خالد شیخ محمد بود همانی که در حملات 11 سپتامبر هم نقش داشت. موارد از این دست فراوان است. در سال 2004 هم که بحرانهای داخلی عراق در حال اوج گرفتن بود الجزیره مسیری در جهت تخریب آمریکا در پیش گرفته بود. کار بهجایی رسید که دیک چنی و دونالد رامسفلد دیداری با وزیر خارجه قطر برگزار کردند. در این دیدار به وزیر خارجه قطر گفته شد که: «الجزیره مسوول قتل سربازان آمریکایی است.» به او گفته شد اگر تغییری در سیاستهای تان داده نشود آمریکا مجبور به بازنگری در روابط است.
اندکی بعد اعلام شد که تغییراتی در کادر رهبری الجزیره رخ خواهد داد و این شبکه نیازمند کادری حرفه ایتر است. این نشان میداد که تهدید آمریکا لااقل بهطور موقت کارگر افتاده است. اما این رویکرد طولی نکشید. چند ماه بعد از دیدار چنی- رامسفلد با وزیر خارجه قطر، روحانی معروف مصری که در قطر بود – یوسف قرضاوی- فتوایی صادر کرد دال بر اینکه آمریکاییها میان نظامی و غیرنظامی در عراق فرق نمیگذارند و باید با آنها وارد قتال شد. با این حال، امنیت قرضاوی در قطر هیچ وقت خدشهدار نشد.
از این اتفاقات سالها گذشت. ترامپ رئیسجمهور آمریکا شد و در کسوت رئیسجمهور به عربستان رفت. سیاستهای دوگانه قطر در برابر آمریکا (و جهان عرب) باز هم ادامه یافت. اکنون امارات و عربستان هم نسبت به نقش بیثباتساز قطر در منطقه حساس شدهاند. آنها رابطه نظامی خود با واشنگتن را به رخ قطر میکشند. در دیدار ترامپ با مقامهای سعودی به او گفته شد که بهجای قطر پایگاههای مطمئنتر دیگری هم هست. بنابراین، گفته شده که تلاش مشترک سعودی- اماراتی در جریان است تا منابعی تدارک ببینند که گزینههای بهتری را برای میزبانی پایگاههای آمریکا به واشنگتن ارائه دهد. پایگاههایی که بهتر از قطر است. خلیجفارس در حال تغییرات بنیادین است. دولتهای عربی که از انفعال یا بیتوجهی اوباما به تنگ آمده بودند و از او ابراز نارضایتی داشتند به شدت تشنه حضور آمریکا و بهدستگیری رهبری از سوی این کشور هستند. در پس ذهن اعراب این گزینه در غلیان است که اگر قطر پا را از گلیم خود درازتر گذاشت آمریکا را ترغیب به خروج یا تعطیلی پایگاههای خود در قطر کند. اگرچه این گزینه دور از ذهن است اما ترامپ بنا دارد تا بار مسوولیت مالی تحولات منطقه را به دوش قطر بگذارد تا منابع مالی این کشور به جای صرف شدن در اموری دیگر، صرف اموری شود که آمریکا میخواهد. در واقع، این آمریکا خواهد بود که منابع مالی قطر را به سوی اهداف مورد دلخواه خود هدایت خواهد کرد. ظاهرا این گزینه بهتر از تعطیلی پایگاهها در قطر است. اگر اقدامات قطر در سوریه برای امارات و عربستان «مسالهای درون عربی» تلقی شود و احتمالا به شکلی تساهل گونه با آن برخورد شود اما مساله ایران و حزبالله برای آنها قابل تحمل نیست.
گاردین در گزارشی در این رابطه مینویسد؛ پس از انتقاد قطر از ترامپ و حمایت از ایران بهعنوان «قدرتی منطقه ای» برخی شبکهها و پایگاههای اینترنتی این کشور هک شدند. قطر تهدید کرده بود که ممکن است سفرای خود را از برخی کشورها از جمله عربستان بیرون بکشد.
با این حال، این سوال مطرح شده که آیا سخنان امیر قطر در مورد ایران و حزبالله پیش از سفر ترامپ مطرح شده بود یا اینکه اساسا مطرح شده بود اما نباید در این برهه زمانی گزارش میشد. اکنون شایعاتی در واشنگتن شنیده میشود که آیا باید در رابطه با قطر بهدلیل اظهارات حمایتآمیز امیر این کشور در مورد ایران و حزبالله بازنگری کرد یا خیر. در صورت احتمال نزدیکی قطر به ایران، احتمال فعال شدن گسلهای عربی در میان اعراب زیاد است. اکنون توپخانه عربی- غربی فعال شده بهگونهای که رابرت گیتس میگوید:«قطر در حمایت از حماس، طالبان و القاعده گام برمی دارد.» امیر قطر ایران را «قدرتی بزرگ» خوانده و رابطه با اسرائیل را هم «خوب» عنوان کرده بود.