امیر محبیان، تئوریسین اصولگرا معتقد است پیروزی حسن روحانی نتیجه تعجببرانگیزی نبوده است. به گفته دبیرکل حزب نواندیشان استراتژی تهاجمی، کور و غیرعلمی اصولگرایان در قبال روحانی و دولت، بازی در زمین روحانی بود. او میگوید قالیباف با تکیه به گفتمانهای نیمهسوسیالیستی - پوپولیستی عملاً جامعه را دوقطبی کرد و روز به روز آرای خود را از دست داد.
به گزارش اعتماد، به اعتقاد محبیان سید ابراهیم رئیسی هم به دلیل عدم تسلط لازم بر مسائل اجرایی و تکرار کلیات و نیز مشکل عدم شناخت جامعه با وجود جهش خوب رأی نتوانست رکورد مطلوب برای پیروزی را به دست آورد.
این تئوریسین و تحلیلگر اصولگرا در ادامه تفسیر نتیجه انتخابات و هزینههای آن برای اصولگرایان گفته است: عملاً یک فرصت طلایی که دولت روحانی به دلیل اشتباهاتش در اختیار اصولگرایان قرار داده بود از دست رفت؛ قالیباف که میتوانست احیا و مفید واقع شود سوخت؛ رئیسی که ظرفیت کشف شده جدیدی بود، ضربه خورد.
از آن طرف روحانی را مدیون رادیکالهای اصلاحطلب کردیم. اما در هر حال باز هم باید فاز ترمیم را با خردمندی به پیش ببریم تا آسیبها را به حداقل برسانیم.
محبیان از همین رو تاکید دارد که اصولگرایان باید هرچه سریعتر خودشان را بازسازی کنند. به اعتقاد او موتور تئوریک اصولگرایی خاموش شده و ادبیات آن باید بازتعریف شود. محبیان البته نگرانیهایی هم دارد.
از همین رو به این مساله اعتراف میکند که اگر نوسازی اصولگرایی صورت نگیرد قدرتگرایی و پوپولیسم جای ارزشگرایی و آرمانگرایی را خواهد گرفت: «و قهرمانان اصولگرایی به جای علما و دانشمندان و چهرههای دینی، سلبریتیها و چهرههایی خواهند شد که فاقد حداقل ارزشهای رفتار دینی بوده و بدبختانه مجبور خواهیم شد برای پیشتازی آنها از ارزشها و تاریخ اسلام هزینه کنیم.»
تحلیل جنابعالی از نتیجه دوازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری چیست؟
انتخابات نتیجه تعجببرانگیزی نداشت؛ فقط بعضی گمان میکردند ممکن است آقای رئیسی تبدیل به پدیده این انتخابات شود. این افراد روی قدرت جذب آرای شناور توسط اصولگرایان تخمین بیش از حد معقولی زدند.
خود من تصورم این بود اگر آقای قالیباف بدون دوقطبیسازی فضای انتخابات بتواند متکی به گفتمان کارآمدی وارد شود با توجه به سابقه رای ١٨ میلیونی روحانی و ریزش بخشی از رای و نیاز به ٢٠ میلیون رای برای پیروزی در دور اول، انتخابات به دور دوم کشیده شده و با وحدت قهری اصولگرایان روی یک کاندیدا احتمال پیروزی اصولگرایان افزایش مییاید.
اما با ورود جنجالی قالیباف روی یک شکاف جنجالی و تکیه به گفتمانهای نیمه سوسیالیستی- پوپولیستی عملا جامعه دوقطبی شد و قالیباف به جای افزایش رأی مستمراً رأی خود را از دست داد و آقای رئیسی هم با وجود برخورد متین در مناظرهها به دلیل عدم تسلط لازم بر مسائل اجرایی و تکرار کلیات و نیز مشکل عدم شناخت جامعه با وجود جهش خوب رأی نتوانست رکورد مطلوب برای پیروزی را تکرار کند.
از سوی دیگر با هراس بخشی از آرای شناور از احتمال پیروزی اصولگرایانی که اصلاحطلبان سعی کردند دروغ آنها را دیو بنمایانند، حدود ١٥ درصد آرا را جذب کردند و نتیجه آن شد که دیدیم.
اما در مجموع معتقدم برنده نهایی این انتخابات مردم ایران، نظام اسلامی و رهبری بودند که با درایت بر مشارکت افزودند و عملا مخالفان نظام را آچمز کرده و نمایشی قدرتمند از مردمسالاری دینی را به نمایش گذاشتند.
آیا پیشبینی چنین نتیجهای را میکردید؟ علت پاسخ آری یا خیر خود را بفرمایید؟
بله، اما نه لزوماً در دور نخست. تحلیلهای من نشان میداد که اصلاحطلبان در فضای دوقطبی حاد قادرند شش میلیون بیش از اصولگرایان به جذب رای از آرای شناور بپردازند؛ برای همین معتقد بودم اصولگرایان اساسا نباید افکار عمومی را بهراسانند؛ اما استراتژی ورود غلط اصولگرایان به روحانی کمک کرد با وجود ضعف جدی در کابینه و انتقادات درست اصولگرایان و حتی اصلاحطلبان به کابینه پیروزی قدرتمندی را به دست آورد.
تحلیل شما از پایگاه ١٥ میلیونی و ٢٣ میلیونی آقایان رئیسی و روحانی چیست؟
محاسبات من نشان میداد که اصولگرایان و اصلاحطلبان یک ظرفیت طبیعی رای دارند و یک ظرفیت جذب آرای شناور؛ ظرفیت رای گرایش اصلاحطلبی حدود ٢٩ درصد است و درصد طبیعی رأی گرایش اصولگرایی حدود ٢٢ درصد.
قدرت جذب اصلاحطلبان از آرای شناور اصلاحطلبان حدود ٢٧ درصد است و قدرت جذب رای اصولگرایان ازآرای شناور در پایینترین حد ١٥ درصد و در اوجش به شکل ویژه ٣١ درصد. با توجه به جمعیت ٥٦ میلیونی واجدان شرایط و مشارکت قابل پیشبینی حدود ٧٠ درصدی، مشارکت ٤٠ میلیون قابل حدس بود. در انتخابات پیشین روحانی ١٨ میلیون معادل ٥١ درصد رای آورد یعنی ٢٩ درصد رای طبیعی گرایش اصلاحطلبی را به علاوه ٢٢ درصد رای جذب شده. در حالی که اصولگرایان در انتخابات ٩٢ فقط رای طبیعی اصولگرایان را جذب کردند. (جمع رای قالیباف و جلیلی).
بنابراین پیشبینی میکردم که در این دوران در حالت جلب رای طبیعی اصولگرایان حدود ٩ میلیون و بافرض حداقل قدرت جذب آرای شناور جمعا ٣٧ درصد یعنی ١٥ میلیون شود. البته احتمال کمی هم بود که پدیده احمدینژاد تکرار شود و جهش رأی بالایی صورت گیرد که به دلیل تفاوت پتانسیل کاندیداها با احمدینژاد و نیز شرایط احتمال آن کم بود.
لذا رأی ١٥ میلیون و ٧٨٦ هزار تایی رئیسی به نسبت حدود ٤١ میلیون و٢٢٠ هزار شرکتکننده میشود معادل ٣٨ درصد که تفاوت چندانی با پیشبینی من نداشت و در واقع جناب رئیسی کف قدرت جذب اصولگرایان را به دست آورد.
اما از سوی دیگر حداکثر قدرت جذب روحانی حاصل جمع رای طبیعی گرایش اصلاحطلبی و حداکثر قدرت جذب بود که مجموعا ٥٦ درصد میشد که در شرایط مشارکت فعلی حداکثر رقم ٢٣ میلیون و ٨٣ هزار رای میشد. روحانی ٢٣ میلیون و ٥٤٩ هزار رای آورد یعنی یک درصد بیشتر از حداکثر.
لذا میبینید استراتژی تهاجمی اصولگرایان باعث پیروزی روحانی با حداکثر ظرفیت شد و خودشان به کف قدرت جذب بسنده کردند. انتخابات شعبدهبازی نیست محاسبات رقمی و تاکتیکهای بازاریابی سیاسی است.
رفتار انتخاباتی اصولگرایان را در ایام تبلیغات رفتار صحیحی میدانید؟
انتقادات اصولگرایان درست بود؛ کار تشکیلاتی آنها در قالب جمنا و امثالهم هم بد نبود و کار نیمه دموکراتیک خوبی حداقل در ابتدا بودولی استراتژی انتخاباتی صددرصد غلط و در خدمت بازی رقیب بود.
حملات کور و بدون ارزیابی علمی از واکنشها و برخورد متعصبانه در قبال نقدهای درونی باعث شد که در یک دنیای ذهنی به رقیب خدمت کنند. محاسبات روشن آن را هم ارایه دادم. عملا یک فرصت طلایی که دولت روحانی به دلیل اشتباهاتش در اختیار اصولگرایان قرار داده بود از دست رفت؛ قالیباف که میتوانست احیا و مفید واقع شود سوخت؛ رئیسی که ظرفیت کشف شده جدیدی بود، ضربه خورد.
از آن طرف روحانی را مدیون رادیکالهای اصلاحطلب کردیم. اما در هر حال بازهم باید فاز ترمیم را با خردمندی به پیش ببریم تا آسیبها را به حداقل برسانیم.
چرا اصولگرایان در رقابت با روحانی موفق نشدند؟
در سیاست و اساسا در هر کجا باید مشکل حل شود والا نادیده گرفتن مشکل به حل آن نمیانجامد. بارها گفتهام اصولگرایی دچار بحران هویت شده است؛ اثرات این بحران در ساختار و رفتارها هم خود را نشان میدهد. اصولگرایی دارای بدنه قدرتمند و مومن اجتماعی است.
باید مشکلات آن حل شود. باید اصولگرایی و مرزهای آن بازتعریف شود باید سازمان و تشکیلات بازآرایی شود و ادبیات اصولگرایی بعد از ۴۰ سال دوباره طراحی شود تا امکان ارتباط با نسل نو فراهم آید. اصولگرایان حاملان مؤمن ارزشهای انقلاب اسلامیاند کوتاهی در این کار به انقلاب اسلامی صدمه خواهد زد.
آینده جریان اصولگرایی را چگونه پیشبینی میکنید؟
اصولگرایی اگر نتواند خود را بازسازی و به عبارت بهتر نوسازی کند روزبهروز تحلیل خواهد رفت. موتور تئوریک آن مدتهاست خاموش شده؛ روحانیت که موتور محرک قدرتمند و ارزشمند اصولگرایی بود به عضو منفعل تبدیل شده و به انتهای صف تصمیمگیرندگان رانده شده است. این خطرناک است.
با حاشیهنشین شدن تشکلهای روحانی مؤثری چون جامعتین قدرتگرایی و پوپولیسم جای ارزشگرایی و آرمانگرایی را خواهد گرفت و قهرمانان اصولگرایی به جای علما و دانشمندان و چهرههای دینی؛ سلبریتیها وچهرههایی خواهند شد که فاقد حداقل ارزشهای رفتار دینی بوده و بدبختانه مجبور خواهیم شد برای پیشتازی آنها از ارزشها و تاریخ اسلام هزینه نماییم.
آیا جمنا توانست خود را به عنوان نهاد بالادستی سیاسی اصولگرایان تثبیت کند؟
جمنا یک تجربه موقت بود؛ چندان هم بد نبود و یک تجربه نیمه دموکراتیک تلقی میشود. اما ما باید نهادهای بالادستی دموکراتیک و مردمی اصیلی را ایجاد کنیم.
پیشنهاد من تشکیل مجلس اعلای یا عالی اصولگرایان یا کنگره ملی اصولگرایان است که با دفتر اجرایی و سیاسی فعال عمل کند؛ نه آنکه یکماه قبل از انتخابات فعال شده و چهرههای تکراری گردهم آیند و تقسیم مناصب کرده و در فضای وهمآلود ابتدا برای پیروزی خیالی جشن بگیرند و بعد از شکست تا چهار سال دیگر به کما روند.
اصولگرایی یک جریان اصیل است ولی بدون برنامه مدون حساب شده و سازمان تشکیلاتی قدرتمند پیروزی خیال است.
شما به بازسازی و نوسازی جریان اصولگرا معتقد هستید. با توجه به شرایط جدید این بازسازی و نوسازی در سطح راهبرد و عملیات باید حامل چه المانهایی باشد؟
یک بازسازی درازمدت وجود دارد که به تعریف مجدد هویت اصولگرایی و ارزشهای آن و نیز تدوین اساسنامه روشن و مرامنامه دقیق اصولگرایی و نیز سامانه تشکیلاتی دموکراتیک برمیگردد. یک خودیابی و بازسازی فوری پس از عدم پیروزی در انتخابات اخیر.
معتقدم اصولگرایان انتقادات جدی و درستی را نسبت به دولت آقای روحانی داشتند. به نظر من بخش عمده ایرادات و انتقادات مطرح شده اصولگرایان به دولت روحانی وارد بوده و هست و روحانی باید آنها را برطرف کند.
پیری و کندی کابینه، مردمگرا نبودن کابینه، کمبود سیاستهای رفع معضلات حاد طبقات مستضعف، رابطه ضعیف کابینه و رئیس دولت با افکار عمومی، موضع غلط تهاجمی و اتخاذ ادبیات خشن با منتقدان، فقدان کارکرد مناسب منطبق با سیاست اقتصاد مقاومتی، ضعف در کنترل رکود اقتصادی، ضعف در حل معضل بیکاری مشکلات دولت است.
اصولگرایان از موضع پرستارانه و نه خصومتآمیز باید مطالبات را پیگیری کنند و ارتباط خود را با جامعه هواداران و نیز باقی جامعه حفظ کنند. ارسال برنامههای پیشنهادی کاندیداهای اصولگرا به دولت فعلی برای حل معضلات به افکار عمومی نشان خواهد داد که هدف اصولگرایان حل مسائل و نه کسب قدرت به بهانه حل مسائل بوده است.