جشنواره بینالمللی فیلم برلین یا برلیناله، که دومین جشنواره معتبر فیلم و سینمای دنیا بهشمار میرود، هرساله در شهر برلین آلمان، میزبان فیلمهایی است (امسال 339 فیلم) که توسط فیلمسازان حرفهای و آماتور ساخته میشود.
به گزارش چلچراغ، جشنواره بینالمللی فیلم برلین یا برلیناله، که دومین جشنواره معتبر فیلم و سینمای دنیا بهشمار میرود، هرساله در شهر برلین آلمان، میزبان فیلمهایی است (امسال 339 فیلم) که توسط فیلمسازان حرفهای و آماتور ساخته میشود. سالها تصور میشد که این جشنواره رویکردی سیاسی نسبت به فیلمها دارد، اما سطح جشنواره برلین بالاتر از آن است که جایی برای عقاید و احزاب سیاسی داشته باشد.
این فیلمها که در فهرست چلچراغ قرار دارد، از قابل توجهترین فیلمهای 2017 و شصتوهفتمین دوره این جشنواره است. پیشبینی میشود بعضی از فیلمها به پخش سراسری رسیده و برخی هم با بیمهری منتقدان روبهرو شوند.
یک زن خارقالعاده
A Fantastic Woman
فیلم «یک زن خارقالعاده»، ساخت کارگردان شیلیایی، سباستین للیو، داستان زندگی مارینا، یک زن تَراجنس را نقل میکند. اُرلاندو، نامزد مارینا، که 20 سال از او بزرگتر است، بر اثر حادثهای ناگهانی، جان خود را از دست میدهد. در چنین شرایطی، مارینا به جای تسلا و همدلی، با رفتار ناخوشایند و آزاردهندهای از جانب خانواده اُرلاندو مواجه میشود. از سوی دیگر، او مجبور است به سوالهای غیرمنتظره پلیسی پاسخ بدهد که مسئول پیگیری علت مرگ اولاندو است.
مارینا بهخاطر تراجنسی بودنش، بارها تحقیر شده. یک بار پزشک بیمارستانی که اورلاندو در آن بستری بود، مارینا را بهعنوان یک مرد، مورد خطاب قرار میدهد. هنگامی که مارینا خود را معرفی میکند، پزشک خونسردانه میپرسد: «مارینا لقب شماست؟» در سکانسی دیگر، پلیس برای بررسی جزئیات رابطه بین مارینا و اورلاندو، از او میپرسد که آیا مارینا در ازای دریافت پول در کنار اورلاندو بوده یا خیر.
«یک زن خارقالعاده»، مضامین آشنایی از قبیل سوگواری، نیاز به پذیرفته شدن و سرگردانی را به شیوهای متفاوت بررسی کرده، درنتیجه، نسبت به سایر فیلمهای همدوره خود، ملموستر و واقعیتر به نظر میرسد.
با وجود اینکه انتظار میرفت جایزه بهترین نقش اول زن به دانیلا وگا، بازیگر نقش مارینای تعلق بگیرد، اما این فیلم توانست جایزه بهترین فیلمنامه را از آن خود کند.
آنا، عشق من
Ana, Mon amour
فیلم قبلی کالین پیتر نتزر با نام «حالت بچه»، محصول سال 2013، درامی عاطفی و تاثیرگذار بود که چهار سال پیش توانست خرس طلایی را به خانه ببرد. «آنا، عشق من» نیز به اندازه «حالت بچه» احساسبرانگیز است و حتی میتوان گفت استانداردهای این فیلم، از یک فیلم جشنوارهای فراتر است.
توما و آنا در دانشگاه با هم آشنا میشوند و از همینجا، رابطه عاشقانه آنها آغاز میشود. آنا بعد از مدتی، دائما دچار حملات عصبی شده و در چنین شرایطی، توما بهطور همهجانبه او را تحت حمایت خود قرار میدهد. توما وقت و پول خود را صرف بهبود آنا میکند. رفتار توما، این حس را به بیننده القا میکند که همان اندازه که آنا به وجود توما نیازمند است، توما نیز به وجود آنا وابسته است.
این فیلم مانند «ولنتاین غمگین»، در طول سکانسهای متفاوت، بیننده را به دوران مختلفی از رابطه بین این دو میبرد. به نظر نمیرسد که نتزر قصد داشته فراز و نشیبهای رابطه آنا و توما را نشان بدهد، بلکه میخواسته شیوه تعامل آنها را در طول دوران رابطهشان به تصویر بکشد.
درحالیکه ممکن است تماشاگران بیشتر فیلم را از نگاه توما دنبال کنند، اما کارگردان کسی را در جایگاهی برتر نسبت به دیگری قرار نمیدهد، و بیننده با هر دو کاراکتر، و به یک اندازه همدردی خواهد کرد. اینکه یک فیلمنامهنویس بتواند شخصیتهایی خلق کند که قابل درک و ملموس جلوه کرده و در عین حال مانند انسانهای دنیای واقعی زندگی مملو از خطا و نقصان داشته باشند، کار خارقالعاده و قابل ستایشی است، و بیشک نتزر توانسته از عهده این کار بربیاید.
کولو
Colo
فیلم ترسا ویلاوردی، درامی متفاوت است. این فیلم 136 دقیقهای، به شکل زجرآوری کُند پیش میرود و بیمعنی به نظر میرسد، همچنین به شکل دردناکی نیز واقعگرایانه است. حتی اگر جزو معدود تماشاگرانی نباشید که فیلم را پسندیدهاند، مطمئنا با تماشای آن، افکار و ایدههای زیادی از ذهنتان عبور خواهد کرد.
خانوادهای شامل یک پدر، مادر و دختر، به شکل غیرقابل کنترلی رو به انحطاط هستند. «کولو»، ساخت کشور پرتغال است؛ کشوری که سالها با بحرانهای اقتصادی عظیم مواجه شده، و اینطور تصور میشود که فیلم مانند فریادی است که به نمایندگی از مردم پرتغال و از سر درماندگی و طلب کمک زده شده.
هر سه کاراکتر فیلم، با شرایط یکسانی مواجه میشوند؛ اول از همه اعتمادشان را نسبت به یکدیگر از دست میدهند، بعد از آن، باور آنها نسبت به کانون گرم خانواده از بین میرود، و در آخر، امیدشان بهطور کلی نابود میشود. ویلاوردی به این شکل میخواهد بگوید که دنیا بدون اینکه متوجه باشیم، رو به پایان است، و حتی شاید خیلی وقت پیش به پایان رسیده و ما هنوز در بیخبری به سر میبریم.
در سالهای اخیر، سینمای فلسفی کمتر مورد توجه قرار گرفته، اما «کولو»، جزو آن دست فیلمهای فلسفی است که ارزش بارها تماشا کردن را دارد. دور از انتظار نبود که چنین فیلمی موفق به دریافت جایزهای نشود، اما بیشک «کولو»، در بین سایر رقبا، حرف تازهای برای گفتن دارد.
حیوانات
Tiere
اگر فیلم «حیوانات» گِرگ زیلینسکی، فیلمی انگلیسی بود، بیهیچ تردیدی جزو فیلمهای پرسروصدا میشد، آن هم فیلمی که تنها به این قصد ساخته شده که با روح و روان تماشاگر بازی کند. اما برای یک فیلم سوییسی-استرالیایی-لهستانی، چنین اتفاقی بعید به نظر میرسد. با این وجود، چنین ژانرهایی، همیشه طرفداران خاص خود را پیدا خواهد کرد، و فیلم «حیوانات»، یکی از آنهاست.
نیک و آنا قصد دارند به مدت شش ماه به سوییس سفر کنند. آنها از دختری به نام میشا تقاضا میکنند تا در نبودشان، از آپارتمانشان مراقبت کند. این زوج در طول مسیرشان با یک گوسفند برخورد میکنند و از اینجاست که وقوع اتفاقات عجیب و غریب آغاز میشود.
باید اذعان کرد که «حیوانات» به سبک فیلمهای دیوید لینچ ساخته شده، اما با پیچیدگیهای بیشتر. «حیوانات»، فیلمی سرگرمکننده است که حتی از فیلمهای دیوید لینچ هم لینچیتر است.
این سیریایتِد
Insyriated
اُم یزدان، که از قاب پنجره شاهد بمباران و تیراندازیهای بیرون خانه است، بهسختی سعی دارد خونسردی خود را حفظ کند. او حتی نمیداند آیا شوهرش توانسته از دل چنین جهنمی زنده بیرون بیاید یا خیر، اما این را میداند که در این اوضاع آشفته و هراسناک، تنها کسی است که باید به اطرافیانش دلداری داده و شرایط را برای آنها قابل تحمل کند.
معمولا این دست فیلمها خیلی مهیج به نظر نمیرسند، اما «اینسیریایتِد»، مخاطب را به هیجان میآورد. انسانهایی که داخل آپارتمان محبوس شدهاند و هر لحظه خطرات مختلفی جان آنها را تهدید میکند، و در این بین، یک شیرزن به نام اُم یزدان، با نقشآفرینی هیام عباس، آنها را رهبری میکند تا بتوانند در برابر خشونتی که از هر طرف آنها را احاطه کرده، جان سالم به در ببرند.
فیلمِ فیلیپ فن لیو، بیننده را به قلب زندگی ذلتبار و پراضطراب خانوادهای میبرد که درگیر جنگی ناخواسته شدهاند. این فیلم زیبا توانست در بخش پانوراما، جایزه بهترین فیلم داستانی جشنواره برلین را از آن خود کند.
ضیافت
The Party
تصور کنید فیلم «چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد؟» را در قالب کمدی بازسازی کنند. میتوان گفت فیلم «ضیافت»، یکی از همین فیلمهاست، و حتی فراتر از آن چیزی است که ممکن است تصور کنید.
دوستان و آشنایان، به مناسبت انتصاب جانت بهعنوان وزیر بهداشت در منزل او و همسرش، بیل، گرد هم جمع میشوند. به نظر میرسد هر یک از مدعوین درگیریهای خاص خود را دارند. بعضی از آنها خبرهای تازهای برای اعلام کردن دارند، برخی هم انگار چیزی از درون عذابشان میدهد. در سوی دیگر، بیل، شریک چندین ساله جانت هم متفکرانه با صفحه پخش موسیقیاش سرگرم است، گویی اصلا از موفقیت همسرش خوشحال نیست.
«ضیافت»، اقتباسی طنزآمیز از دورهمیهای کلاسیک است. تمام ستارههای فیلم (پاتریشیا کلارکسن، برونو گانز، کیلین مورفی، کریستین اسکات توماس و تیموتی اسپال)، نقشآفرینیهای درخشانی ارائه میکنند و هر یک با نقلقولهای تاملبرانگیزشان، 71 دقیقه مفرح را برای تماشاگران به ارمغان میآورند.