با نزدیک شدن به موعد انتخابات، برخی از نامزدهای انتخاباتی با اتخاذ رویکردی پوپولیستی و دادن وعدههای عوامپسند سعی در افزایش سهم خود از سبد آرا دارند.
به گزارش دنیای اقتصاد، بررسی تجربیات جهانی نشان میدهد که پیامد اجرای چنین سیاستهایی، وضعیت اسفباری است که با کشیدن اقتصاد به ورطه سقوط، بیشترین آسیب را به حامیان پوپولیسم وارد میکند.
بررسی تجربه به قدرت رسیدن سیاستمداران پوپولیست در آمریکای جنوبی نشان میدهد که پوپولیستها در شعارهای تبلیغاتی خود، با وعدههایی چون «افزایش بودجه فقرزدایی»، «پرداخت یارانه در قالبهای مختلف»، «اعطای مسکنهای دولتی ارزانقیمت»، «ایجاد اشتغال از طریق طرحهای صنعتی» و «ملی کردن صنایع»، موجی از تودههای هیجانزده را با خود همراه میکنند. پوپولیستها به جاي اصلاح فضاي كسبوكار، نظام مالياتي و برقراري روابط معقول بينالمللي، به آنچه مردم به اشتباه به آن علاقهمندند، دامن میزنند.
تجربه جهانی نشان میدهد که اگرچه بخشی از این وعدهها از طریق سیاستهای مالی کوتاهمدت تامین میشوند، اما پسلرزههای این وعدههای عوامفریبانه و پوچ، نه تنها اقتصاد که ثبات سیاسی کشور را نیز تهدید میکند. این نوشتار با نگاه به تجربه ظهور و افول پوپولیسم در برخی از کشورهای آمریکای لاتین، خط داستانی مشترک پوپولیستها را در مختصات زمانی و جغرافیای مختلف، جستوجو میکند.
بررسی تجربیات ظهور و افول پوپولیسم در کشورهای مختلف، راوی خط داستانی مشترکی است. پوپولیستها عموما با وعدههایی چون «افزایش بودجه فقرزدایی»، «حمایت از اقشار فقیر در مقابل جمعیت اشرافی»، «اعطای مسکن دولتی»، «پرداخت یارانه به شیوه مختلف»، « اتخاذ سیاستهای انزواگرایانه» و «تهییج افکار عمومی در مقابل دشمن خارجی»، بدون توجه به منابع و امکانات مورد نیاز برای تحقق چنین وعدههایی، توده مردم را با خود همراه میکنند.
تجربه جهانی نشان میدهد که اگرچه بخشی از این وعدهها از طریق سیاستهای مالی کوتاهمدت تامین میشوند، اما عدم توجه سیاستگذاران به امکانات، ظرفیتها و محدودیتهای اقتصادی، اقتصاد و وضعیت معیشت حامیان پوپولیسم را به گردابی فروخواهد کشاند که رها شدن از آن به چند دهه برنامهریزی نیاز دارد.
پیرنگ داستان پوپولیسم
نحلههای فکری مختلف، تعابیر متفاوتی از معنا و مصادیق پوپولیسم ارائه کردهاند. مخرج مشترک این تعاریف، پوپولیسم را رویکردی میداند که سیاستمداران با استفاده از آن از طریق دادن وعدههای جذاب و عموما عوام فریبانه، سعی دارند پشتوانه سیاسی خود را خصوصا در میان اقشار آسیبپذیر تقویت کنند.
«پوپوليسم» يعني اينكه مردم هیجانزده از وعدههای تبلیغاتی تحریککننده، امتیاز اندكي بگيرند و براي يك مدت کوتاه راضي باشند. پوپولیستها با اين كار امتياز سياسي ميگيرند و در قبال تحقق این اهداف ولو در کوتاهمدت محدودیتهای ذاتی اقتصاد را نادیده میگیرند.
يعني به جاي اصلاح فضاي كسب و كار، نظام مالياتي و برقراري روابط معقول بينالمللي به آنچه مردم به اشتباه به آن علاقهمندند، تن ميدهد. بررسی تجربیات جهانی نیز نشان میدهد که نتیجه اتخاذ چنین رویکردی، نتایج اسفباری است که بیش از همه، اقشار تهییج شده با شعارهای پوپولیستی را هدف قرار میدهد.
نتیجه ثانویه این رویکرد افزایش تقاضای رانت و فساد است که حتی برنامههای اصلاحی سیاستگذارانی که قصد دارند ویرانه تحویل گرفته شده از پوپولیستها را آباد کنند، تحت تاثیر قرار میگیرد.
دو بال پوپولیسم آرژانتینی
در اوایل قرن بیستم، آرژانتین به واسطه صادرات فراوان محصولات دامی و کشاورزی، در میان 10اقتصاد بزرگ دنیا قرار داشت، اما پس از یک دوره زمانی نسبتا کوتاه و روی کار آمدن «خوان پرون» جایگاه اقتصادی آرژانتین تحت تاثیر پسلرزههای سیاستهای عوامفریبانه این سرهنگ کاریزماتیک آرژانتینی قرار گرفت. شعارهای اصلی گنجانده شده در برنامه تبلیغاتی خوان پرون در شعار « دو بال پرونیسم، عدالت اجتماعی و امداد اجتماعی» خلاصه شده بود.
پرون با شعارهایی چون «تعیین حداقل دستمزد»، «تعیین سقف کار هفتگی برای کارگران»، «تقویت اتحاد ملی در مقابله با نفوذ سیاسی و اقتصادی آمریکا»، «توسعه خدمات اجتماعی به نفع اقشار محروم» و «زدودن ریشه فقر و بیسوادی» که برای اولین بار از سوی یک سیاستمدار آرژانتینی مطرح میشدند، توانست احساسات عمومی را برای حمایت از خود تهییج کند.
پرون که بسیاری از کارشناسان از او با عنوان پدر پوپولیسم مدرن نیز یاد میکنند، این شعارهای تبلیغاتی را بدون شرح نحوه تامین منابع مورد نیاز، به زبانی کاملا عامیانه مطرح کرد. تاکتیکی که پس از پرون نیز بارها از سوی مدعیان پوپولیست قدرت، مورد استفاده قرار گرفت.
«اویتا پرون» همسر خوان پرون که در خانوادهای فقیر به دنیا آمده بود و از تحصیلات چندانی نیز برخوردار نبود، به واسطه تسلطی که در سخن گفتن به زبان عوام داشت، عنوان مسوول تبلیغاتی خوان پرون را بر عهده گرفت. اویتا پیوسته «بایدهایی» را بهعنوان شعارهای تبلیغاتی خوان پرون و با لحنی مطابق با سلیقه و ادراک اقشار آسیبپذیر آرژانتین (که به واسطه زندگی در بطن آنها کاملا برآن مسلط بود) مطرح میکرد، بدون اینکه به سوالی در رابطه با منابع مورد نیاز برای تحقق این بایدها توضیح بدهد.
به این ترتیب دورانی از وعدهها، قولها و تهییج مردم و پیگیری برنامههای اجتماعی که مبنای اجرایی و برنامه مالی مشخصی نیز نداشت، آغاز شد. دورانی که کارشناسانی چون «دکتر محمد طبیبیان» از آن با عنوان «ماه عسل پوپولیسم» یاد میکنند.
از ماه عسل تا مرگ پوپولیسم
خوان جوان، به شدت تحت تاثیر برنامههای اصلاحات اجتماعی موسولینی و وعدههای او برای بهبود وضع تودهها و تصحیح روابط درونی جامعه به نفع تودههای مردم قرار گرفته بود. این افسر سابق ارتش آرژانتین، بلافاصله پس از در دست گرفتن افسار قدرت درآرژانتین پس از جنگ جهانی دوم، وعدهها و سیاستهای مشابهی را در دستور کار قرار داد. دکتر محمد طیبیان در یکی از پژوهشهای خود در رابطه با پدیده پوپولیسم در آمریکای جنوبی، در تشریح دوران اوج پوپولیسم در آرژانتین، دوره اجرای سیاستهای پوپولیستی را به دو بخش تقسیم کردهاست: «خوردن گذشته» و «خوردن آینده».
سالهای نخستین روی کار آمدن پرونها در آرژانتین مصادف با پایان جنگ جهانی در اروپا و بالارفتن میزان تقاضای محصولات دامی و کشاورزی آرژانتین از سوی این کشورها بود.
افزایش تقاضا برای صادرات کشاورزی همراه با اجرای طرحهای صنعتی جایگزین واردات و سایر طرحها ابتدا رونق چشمگیری را فراهم آورد. لکن کنترل قیمت محصولات کشاورزی برای پایین نگهداشتن قیمت ارزاق و کمک به پایین نگهداشتن هزینه نیروی کار به منظور کمک به صنایع تحت حمایت دولت به تدریج سرمایههای بخش کشاورزی را مستهلک و امکانات تولید را اندك اندك محدودتر کرد.
سیاستهای پولی انبساطی در راستای وعدههای تبلیغاتی پرون نرخ تورم در این کشور را به شدت افزایش داد و ثابت نگه داشتن مصنوعی نرخ ارز، باعث از بین رفتن مزیت آرژانتینیها در بازار محصولات دامی و کشاورزی شد. صنایع تحت حمایت برای جایگزینی واردات نیز که عمدتا بر مبنای هدایت رانتهای اقتصادی و تقسیم آنها بین حامیان نظامی خوان بود، نتوانست ظرفیت تولید مطمئن و معناداری ایجاد کند.
به این ترتیب بخشی از ظرفیتهای تولیدی و امکاناتی که در گذشته ایجاد شده بود، بدون ایجاد دستاورد معناداری، هزینه شد و برخی از فرصتهای پرفایده مانند استفاده از بازارهای جهانی منتفی شد. در چنین شرایطی از یک سو تقاضا برای کسب امتیازها چه در کسانی که وعده غذا و آموزش رایگان را دریافت کرده بودند و چه متقاضیان رانتهای سنگین در قالب «وامهای ارزان قیمت»، «ارز خارجی با قیمت پایین»، «امتیازهای گمرکی»، «کسب مالکیت املاک و زمین با قیمت غیر واقعی» و «مجوزهای انحصاری» افزایش یافت. از سوی دیگر امکانات داخلی برای پاسخ به چنین تقاضایی به مرور فرسودهتر و محدودتر شد.
به این ترتیب دولت آرژانتین مجبور به اخذ وامهایی شد که بازپرداخت آن در آینده بر عهده شهروندان این کشور بود. در نتیجه سیاستهای خوان پرون نقدینگی ایجادشده برای تأمین هزینههای بودجهای که در یک روند تصاعدی فزاینده قرار گرفته بود و فشارهای تورمی ناشی از آن، عدم توان حکومت در عملی کردن وعدهها و زائل شدن اعتبار سیاستها و توان مدیریت، واگذاری مسوولیتها به افراد ناشایست، فرار سرمایهها، نبود انگیزه برای سرمایهگذاری سایر مواردی بود که در زمان حال، آینده را به مخاطره انداخته و فرصتها را ضایع میکرد.
در نتیجه شرایط یاد شده،تورم افسار گسیخته، سرمایهگذاری افول یافته، جدالهای درون حکومتی برای تقسیم رانت و ضعف توان تولیدی برای پشتیبانی از برنامههای حمایتی در کنار عدم تحقق وعدههای تبلیغاتی پرون، باعث ایجاد نوعی بحران اجتماعی شد که حتی به زور وعدههای ناسیونالیستی مانند اتحاد در برابر نفوذ دشمن، تهدید، ارعاب و اعدام مخالفان نیز فروکش نکرد و در نهایت در سال 1982، آخرین میخها بر تابوت پرونهای پوپولیست کوبیده شد.
ترازنامه این دوران از یک طرف ایجاد هیجان و مشارکت در تظاهرات و شنیدن سخنرانیهای آتشین از سوی مردم و بهرهمندی ناچیز از اصلاحات اجتماعی و از طرف دیگر تنزل رتبه کشور از یکی از 10 اقتصاد برتر جهان در ابتدای قرن بیستم به یک کشور جهان سومی فقیر و برخوردار از نرخهای تورم بالا و بدهی خارجی فراوان و ژنرالها و الیگارشی ثروتمندی بود.
اما حامیان پوپولیسم که در نهایت بازندگان اصلی بازی پوپولیستها بودند، هنوز و پس از بیش از 4 دهه از تبعات آن رنج میبرند. بر مبنای آمارهای بانک جهانی درآمد سرانه آرژانتین در آغاز قرن بیستم میلادی حدود 50 درصد بیشتر از درآمد سرانه ایتالیا و حدود 180درصد بیشتر از ژاپن و تقریبا 5 برابر برزیل بود. اما طبق آمارهای بانک جهانی، در سال 2015، درآمد سرانه آرژانتین حدود 12460 دلار آمریکا است که تقریبا 40 درصد درآمد سرانه ایتالیا، کمتر از یک سوم درآمد سرانه ژاپن و تنها 25 درصد بیشتر از درآمد سرانه برزیل است.
8 دهه آوای سیرن در برزیل
در اساطیر یونانی، سیرنها موجودات افسانهای هستند که در نقاط پرتلاطم دریا زندگی میکنند و با آواز افسونگر خود، دریانوردان را به کام مرگ میکشند. به واسطه شباهت جذابیت ابتدایی شعارهای پوپولیستها به آواز سحرگون سیرنها و تراژدی تلخ پایان پوپولیسم، کارشناسان گاهی برای نام بردن از شعارهای پوپولیستی از تعبیر «آواز سحرآمیز سیرنها» استفاده میکنند. یکی دیگر از کشورهایی که تحتتاثیر این آواز سحرآمیز، روند اسفباری را در دهههای اخیر طی کرده است، برزیل است.
طی سالهای 1930 تا 1954 «وارگاس» که در نتیجه انقلاب برزیل به قدرت رسیده بود، زمامدار اجرایی کشور قهوه شد. او در اولین اقدام «بهبود صنایع داخلی» و «توسعه مناطق فقیر» و «کاهش نقش اشراف در تجارت قهوه به نفع فقرا» را در دستور کار قرار داد.
وارگاس مانند همه پوپولیستهای کلاسیک، معتقد به کسری بودجه بود. طی 15 سال اول حکومت وارگاس، او مجبور بود با شرایط سخت اقتصادی و سیاسی مبارزه کند. در مرزهای داخلی برزیل اولین اقدام حکومت جدید کاهش نقش اشراف در تولید و فروش قهوه بود و همین امر باعث کاهش قیمت قهوه شد.
در مرزهای بیرون از برزیل هم رکود بزرگ در سال 1929، کشور را در حوزه صادرات قهوه بهعنوان مهمترین کالای صادراتی برزیل، سخت تحتفشار قرار داده بود. وارگاس، در دومین دوره از ریاستجمهوری خود سعی کرد یک تعادل بین محدودیتهای خارجی، تورم و استراتژیهای سرمایهگذاری ایجاد کند. او برای دستیابی به این هدف، هرگز سیاستهای کوتاهمدت اقتصادی را نادیده نگرفت.
برای مثال تولید ناخالص حقیقی در برزیل طی دوره اول بهطور متوسط سالانه 4/ 4 درصد و در دوره دوم بهطور متوسط 6 درصد رشد داشت. تورم دردوره اول حکومت او در حدود 6/ 7 درصد بود اما در دوره دوم به حدود 20 درصد رسید.
سیاستهای پوپولیستی وارگاس عموما در جهت حفظ قدرت و ماندن در مسند قدرت، بیشتر سیاستهای غیر اقتصادی را دربر گرفته بود اما بعد از وارگاس پوپولیستهای برزیلی به سیاستهای اقتصادی جهت حفظ مسند قدرت روی آوردند.
بهعنوان مثال در دوره 4 سال بعد از کنار رفتن وارگاس، میانگین رشد سالانه حجم پول از 14درصد در دوران وارگاس به حدود 26 درصد در دوره ریاست جمهوری کابیتچک افزایش یافت و در پی آن میانگین نرخ رشد قیمتها به بیش از 20 درصد افزایش یافت. مهمترین نتیجه خوشایند کوتاهمدت این سیاستها، افزایش میزان رشد تولید ناخالص داخلی به مقدار 8 درصد بود.
پشتوانه اجرای این سیاستهای عوامفریبانه افزایش رشد کسری بودجه به حدود 4/ 1 برابر و کاهش رشد تراز تجاری بود. در سال 1961 «گولارت» زمام امور در برزیل را در دست گرفت، سیاستهای اجرایی او امتداد مسیری بود که از زمان وارگاس آغاز شده بود.
در این دوره رشد حجم پول تقریبا دوبرابر افزایش یافت و به 49 درصد رسید. این سیاست پولی انبساطی علاوه بر تمدید روند افزایش کسری بودجه(3/ 1 برابر شدن) و رشد کمتراز تجاری (3/ 0 درصد) پیامدهای صرفا کوتاهمدت خوشایندی مانند افزایش میانگین دستمزدهای اسمی به مقدار 47 درصد و رشد اقتصادی معادل 3/ 5 درصد در سال را در پی داشت.
سیاستهای پوپولیستی حکومتهای برزیلی تا 30 سال بعد نیز ادامه یافت و در دوره حکومت سارنی یعنی از سالهای 1985 تا 1989 نیز شدت یافت طوری که در این دوره رشد حجم پول به میزان 436 درصد، رشد کسری بودجه 16/ 0 – درصدی، تورم 515 درصدی، رشد دستمزد اسمی 528 درصد و رشد اقتصادی 7/ 4 درصدی را تجربه کرده است. نتایج این سیاستهای پوپولیستی رسیدن تورم ماهانه برزیل به حدود 25 درصد در ابتدای دهه 1990 میلادی بود.
در چنین شرایطی «فرناندو کولار» در بهار 1990 با شعار اصلاحات اقتصادی، توانست لقب سی و دومین رئیسجمهوری برزیل را به خود اختصاص دهد. او به محض در دست گرفتن قدرت با سیاستهای اصلاحاتی نظیر بازکردن در اقتصاد جهانی به روی برزیل، کوچک کردن بدنه دولت و مهار ابرتورم از طریق انتشار اوراق بدهی، کاهش مخارج دولت و فریز حسابهای بانکی به مدت محدود توانست تورم ماهانه برزیل را تا مرز اعداد یک رقمی کاهش دهد.
با این وجود، انتشار شایعات فساد در وزارت اقتصاد این رئیسجمهوری، باعث کنار رفتن جوانترین رئیسجمهوری تاریخ برزیل پس از حدود 3سال شد.
بنابراین رئیسجمهوری که با هدف زدودن زنگار بهجا مانده از پوپولیسم به قدرت رسیده بود، توفیق چندانی در مهار اقتصاد رو به زوال برزیل در دهه 1990 نداشت و پسلرزههای اقتصادی برزیل در میانه دهه 1990 و پس از اجرای سیاستهای تثبیتکننده «فرناندو هنریکو» تا حدود زیادی چهره پوشاند و این سی و چهارمین رئیسجمهوری برزیل توانست همزمان با کاهش تورم سالانه به حدود 9 درصد در سال 2002، رشد اقتصادی این کشور را در سه سال پایانی ریاستجمهوری خود در محدوده 7 درصد نگه دارد.
اما نتایج انتخابات سال 2002 در برزیل بار دیگر ورق را به نفع پوپولیستها چرخاند. لولا داسیلوا، سی و پنجمین رئیسجمهوری کشور قهوه به لطف رونق بهوجود آمده حاصل از فروش مهمترین محصول تولیدی برزیل و دستیابی به نقدینگی بالا، به توزیع اعتبار یارانهای بین مصرفکنندگان و شرکتهای مختلف دست زد، قیمت حامل انرژی را بهطور اجباری پایین نگه داشت، وعده اعطای تسهیلات ارزانقیمت مسکن را داد و هزینههای دولت را تا سقف دوبرابر تولید ناخالص داخلی بالا برد.
حاصل این سیاستها بالا رفتن بدهی عمومی تا سقف ۷۰ درصد تولید ناخالص داخلی و افزایش کسری بودجه بود.
در میانه دهه گذشته میلادی، برزیل بدترین رکود اقتصادی خود را طی ۸۰ سال گذشته تجربه کرد. نرخ بیکاری به بیش از ۱۰ درصد و نرخ تورم سالانه به بالای ۱۰ درصد رسیده و مردم بار ۳۷ درصد از تولید ناخالص داخلی را با پرداخت مالیات به دوش میکشند. نرخی مشابه آنچه در اروپا وجود دارد، اما سطح خدمات اجتماعی دریافتی آنها با شهروندان اروپایی قابل مقایسه نیست.