«اصولگرايان بايد نگاه خود را در مورد حكمراني و رابطه با مردم نوسازي كنند.» اين توصيهاي است كه اميرمحبيان، تحليلگر اصولگرا و موسس حزب نوانديشان در اين برهه حساس يك ماه مانده تا انتخابات به همفكرانش دارد. او معتقد است كه «مشكلات اصولگرايي عميقتر از آن است كه با كانديداتوري يا انصراف يك كانديدا حل شود و اساسا چيزي به نام فرد ناجي معنا و مفهوم ندارد.»
به گزارش اعتماد، اين استاد دانشگاه در برابر كانديداي جمنا چهار مانع مهم را بر ميشمارد. «رويارويي با احمدينژاد كه به صورت يك علامت سوال بزرگ در برابر اصولگرايان درآمده است؛ سعيد جليلي كه پافشاري ميكند تا در صورت كنارهگيري سهم مناسبي دريافت كند؛ حزب موتلفه كه سالها است از احزاب نورس اصولگرا رو دست خورده است و مهمترين مانع پرسش و شبهاتي است كه بعيد است ابراهيم رييسي از پس آنها بربيايد.»
هنوز تحليلگران و فعالاني با همان خاستگاه فكري هستند كه معتقدند اصولگرايي بايد بازي سياسيشان را نوسازي كنند.
كانديداتوري رييسي و انصراف فتاح چقدر از مشكلات اصولگرايي را حل ميكند؟
مشكلات اصولگرايي از منظر من عميقتر از آن است كه با كانديداتوري فردي يا انصراف فردي ديگر حل شود. اصولگرايي بايد در حوزههاي نظري و تشكيلاتي بازنگري جدي كند؛ حتي نگاه خود در مورد حكمراني و رابطه با مردم را نوسازي كند اما اگر منظور مشكل انتخابات رياستجمهوري پيش روست، پاسخ منفي است. اصولگرايان در اين انتخابات توانستند به نوعي همگرايي بخشي تحت نام و سامان جمنا برسند اما كانديداي نهايي جمنا قبل از مواجهه با حسن روحاني در انتخابات رياستجمهوري بايد از ٤ مانع عبور كند؛ نخست، مانع احمدينژاد است كه نه فقط براي جمنا بلكه براي اصولگرايان و شايد كليت نظام به صورت يك علامت سوال جدي مطرح شده است.
دوم مانع جليلي، كه ظاهرا مايل نيست به راحتي مغلوب شده و فكر ميكند رييسي قراري با قاليباف براي معاون اولي يا معاون اجرايي گذاشته و او را از صحنه حذف كرده است. او خواهد كوشيد تا پافشاري كند كه اگر هم كنار رفت سهم مناسبي دريافت كند. سوم، مانع موتلفه است؛ موتلفه از حذف سريع كانديداي خود راضي نيست. سالها است كه موتلفه با وجود تجربه مسوولانش و نيز داشتن تشكيلات خوب از جريانات نورس رودست خورده است. مانع چهارم، پاسخ به شبهات و پرسشهاي زيادي است كه در برابر او قرار خواهند داد. پرسشهايي كه معلوم نيست رييسي به راحتي بتواند از پس آن به منظور اقناع رايدهندگان برآيد.
اگر اصولگرايان با تك كانديدا- يعني رييسي- بيايند و رييسي راي نياورد، پيام و تبعات اين شكست براي اصولگرايان چيست؟
احتمال رسيدن به يك كانديدا كم است و اگر اصولگرايان به كانديداي واحد رسيدند، فارغ از نتيجه اين خود براي آنها يك موفقيت به شمار خواهد آمد. اما اگر فرضا به كانديداي واحد رسيدند ولي به نتيجه نرسيدند اين نشان از آن است كه اصولگرايان همچنان در ارتباط با افكار عمومي دچار مشكل هستند. اصولگرايان ابتدا بايد به افكار عمومي اين پيام را برسانند كه آنها براي منافع و زندگي آرام تودهها تهديد نيستند و سپس بايد افكار عمومي قبول كنند كه اصولگرايان در مقام حاكميت، زندگي را براي آنها بهتر خواهند ساخت. اين تصوير فعلا فراگير نيست و درصد راي با درصد نفوذ اين احساس در تودهها نسبت دارد.
رييسي چگونه ميتواند از خود چهره قابل قبولي براي افكار عمومي بسازد؟
افكار عمومي چندان آقاي رييسي را نميشناسد؛ اين بزرگترين مانع در برابر اودر قبال افكار عمومي است. مانع مهم ديگر آن است كه رقباي اصولگرا و اصلاحطلب و دولتي او شديدا در حال مانور روي دو مورد براي تخريب او هستند؛ نخست آنكه او سابقه اجرايي نداشته و فراتر از آن اساسا چهرهاي سياسي نيست؛ دوم آنكه روي بعضي از سوابق قضايي وي مانور ميدهند تا از او چهرهاي بيرحم و خشن بسازند. پس رييسي ابتدا بايد كاري كند كه مردم رايدهنده او را بشناسند و دوم آنكه او را آن گونه بشناسند كه به او راي دهند نه چونان چهرهاي كه رقبا تصوير ميكنند. اين كار در مدت بسيار كوتاه باقي مانده بسيار سخت است؛ بسيار اما شايد ناممكن نباشد.
سبد راي رييسي كجاست و چگونه بايد آن را سنجيد؟
طبعا سبد راي رييسي از اصولگرايان است؛ البته نه همه اصولگرايان زيرا هواداران احمدينژاد با خيزي كه برداشتهاند احتمال راي دادنشان به روحاني بيش از احتمال راي دادن به رييسي است به ويژه در صورت رد صلاحيت بقايي! اگر جليلي هم با وجود آمدن كانديداي نهايي جمنا در صحنه حضور داشته باشد؛ احتمالا از راي رييسي خواهد كاست و چه بسا براي بار دوم بعد از كاستن از راي قاليباف در انتخاب پيشين؛ اينبار هم به روحاني براي شكست دادن يك اصولگرا ناخواسته كمك كند. البته شايد رييسي ميكوشد از آراي خاكستري هم بهره گيرد؛ اما احتمال موفقيت را در اين زمينه زياد نميدانم.
فضاي انتخابات با ورود رييسي، دوقطبي خواهد شد يا خير؟
قضاوت دقيقتر را بايد بعد از تاييد صلاحيت شوراي نگهبان انجام داد اما فكر ميكنم احمدينژاد با موتور روشن شده فعلياش (اگر نيمه راه خاموشش نكنند) فرصتي به رييسي براي خودنمايي نخواهد داد. پديده اين دوره انتخابات بر حسب وضعيت كنوني احمدينژاد است زيرا او ميكوشد تمام شبهاتي را كه مانع يارگيري او از ميان سبد اصلاحطلبان در انتخابات فعلي و ١٤٠٠ است؛ پاسخ گويد. به نظر ميرسد او حتي در پي آن است با سبزها هم تنشزدايي كند. با شناختي كه از او دارم او در هر هفته تا انتخابات يك فيل خبري هوا خواهد كرد. او گردوخاكي به پا خواهد كرد كه رييسي در آن ديده نشود. فراموش نكنيد كه در هر بازي دوقطبي كه رخ دهد و احمدينژاد در ميدان باشد حتما يك قطب اوست. اين انتخابات با حضور تيم احمدينژاد به فيلمي اكشن تبديل شده كه نميدانم در پايان كمدي خواهد شد يا تراژدي!
آيا آقاي رييسي ميتواند ناجي جناح راست باشد؟
مشكل جناح اصولگرا آن است كه از منظر من در درياي سياست ايران ميتواند نهنگي قدرتمند باشد ولي برنامهريزي و تصور گردانندگانش از آن در حد يك ماهي قرمز كوچولوست. جريان اصولگرا را بازيابي اعتماد به نفس و بازسازي نظري و تشكيلاتي و ايجاد رابطه حساب شده مبتني بر اعتمادسازي با مردم نجات ميدهد نه اشخاص!
چه حوادث داخلي و بينالمللياي ميتواند منجر به كنار گذاشته شدن روحاني توسط مردم در انتخابات شود؟
متاسفانه با كمال تعجب آقاي دكترروحاني و بعضي از اعضاي كابينه هر ضربه ممكني را كه ممكن است بتوان به يك دولت زد؛ به دولت يازدهم زدهاند. افزايش سطح توقع عمومي كه عقلا بايد سطح توقع را كاهش ميدادند؛ بيتوجهي به شبهات رقبا كه مرور افكار را نسبت به كفايت آنها مردد كرد و بيتوجهي به افكار عمومي و برخورد از موضع بالا در موارد نه چندان كمي آن هم از دولتي كه قصد داشت مظهر تدبير و اميد باشد؛ عجيب است. همين باعث شد زحمات و ارزش كار دولت در برجام ديده نشود؛ توقع بيموردي در مورد قدرت حل مشكلات با برجام ايجاد شود كه اتفاقا خود دولت در اين مورد مقصر بود.
بيتوجهي به نيازهاي روز اقتصادي مردم و عدم پاسخگويي مناسب باعث شد حتي هواداران آن دولت هم صدايشان درآيد. واقعا من را بر دكتر روحاني معتدل عقلگرا اين گمان نبود. ايكاش آنها از روش ظريف و قاضيزاده هاشمي در مواجهه با افكار عمومي استفاده ميكردند و با وزرا و مسوولاني كه با افكار عمومي با نخوت برخورد ميكردند برخورد مناسب ميكردند. بنابراين به گمانم اگر داخل و خارج جمع شوند نميتوانند آن كاري را با دولت يازدهم كنند كه خودش با خود كرد.
نتيجه انتخابات را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
به عنوان يك اصولگرا هر چند ميتوانم نتيجه را حدس بزنم ولي ترجيح ميدهم پيشبيني يا پيشگويي نكنم. نتيجه اين انتخابات اهميت راهبردي براي نظام خواهد داشت؛ طبعا بسيار حساس است. اين حساسيت باعث فعاليتهاي غيرقابل پيشبيني خواهد شد؛ پديده احمدينژاد هم اين حساسيتها را بيشتر خواهد كرد؛ اميدوارم انتخابات به آرامي انجام شود و آرزو ميكنم نتيجه درحال به سود مردم وحيات طيبه آنها
باشد.