«لازم نیست که برگردید به چند ده سال پیش و پای خاطرات پدربزرگ و مادربزرگها بنشینیم تا بدانیم سنت چهارشنبهسوری آیینی نیست که این سالها برگزار میشود. خود شما هم اگر دقت کنید همین ۷-۸ سال پیش هم چنین آشوبی را به نام آیین برگزار نمیکردند.»
به گزارش جام جم آنلاین، «چیزی که مشخص است سال به سال آیینهای باستانی شکل عوض میکنند. چهارشنبهسوری نماد این تغییر و انحراف است. آن قدر که مراسم برگزار شده در این سالها هیچ نسبتی با آیین ایران باستانیاش ندارد.
خسرو معتضد، تاریخنگار، دلیل این انحراف را غربزدگی و همچنین عدم اطلاعرسانی صحیح رسانهها و البته آموزش و پرورش میداند. او به جام جم آنلاین میگوید: «در کتاب «آثار الباقیه» نوشته ابوریحان بیرونی که هیچ جایی هم نمیشود، او را دانشمند عرب دانست، تمام رسوم ایرانی را میشود خواند.»
به گفته او ملت ایران بر خلاف تصوری که امروز در ذهن مردم وجود دارد، ملت بسیار شادی بودند. متاسفانه یکی از دلایل این انحرافات در رسوم باستانی ایران همین است که بسیاری از افرادی که تصمیمگیرنده هستند، تاریخ ایران را نمیدانند. ایرانی همانطور که مراسم عزاداری و سوگواری را به جا میآورد، آیینهای شادمانی بسیاری هم داشته است.
خسرو معتضد میگوید: «در طول تاریخ باستانی مردم ایران معروف به «فرانسویهای مشرق زمین» بودند؛ چرا که اصولا ایرانیها بذلهگو و شیرینزبان و طناز هستند. یعنی قریحه طنز خوبی دارند که شما میتوانید ردش را در ادبیات ایران هم ببینید. یعنی شما کتاب با عظمت سعدی را میبینید و در کنارش هزلیات این شاعر بزرگ را هم میبینید. کتاب «اخلاق الاشراف» عبید زاکانی را دارید که همه آن طنز و انتقاد است. به شکلی که وقتی میخوانید حیرت و فکر میکنید نویسنده معاصر است. بسیاری از آداب و رسوم و البته مواردی مثل «تازه به دوران رسیدگی» که همچنان وجود دارد را در آن کتاب میخوانید.
این تاریخنگار با اشاره به این که در طول سال ایران زمین جشن برگزار میکرده است، میگوید: از فروردین تا ماه پایانی سال ما جشن داشتیم. جالب است بدانید که مثلا یک جشنی داشتیم به نام «سیر سوران» که در آن سیر میخوردند! یعنی بهانههای کوچک برای شادمانیهای بزرگ داشتند. همه این جشنها در زمان صفویه تجدید شد. شما خاطرات سیاحان خارجی را که بخوانید - که خوشبختانه دوره صفویه بسیار روشن است - مثل این است که از خبرگزاری رویترز میخوانید! از شاردن تا «پیترو دلاواله» که حتی مصاحبه با شاه عباس دارد! رد این جشن ها را میشود در این خاطرات به روشنی هم دید.
او با اشاره به جشن پایانی سال میگوید: چهارشنبهسوری یکی از جشنهای قابل توجه ایران بوده؛ جشنی که در آن به آتش احترام میگذارند. این نه ریشه در آتشپرستی دارد نه شمنپرستی و توتمپرستی ایرانیها. احترام به آتش به اندازهای بوده که بسیاری به خانواده میگفتند: «اجاق». ترکها هم این نکته را از ایرانیها گرفتند. جالب است بدانید که درجات نظامی ارتش عثمانی اسامی جالبی داشت مثلا: «قاشقچیباشی»، «آشچیباشی» یا «چنگالچیباشی». اجاق هم اهمیت بالای این ماجرا بود. در محاورهها هم وجود داشت به این مفهوم که میزان اهمیت موضوع را با نسبت دادن «اجاق» به آن عنوان میکردند. به عنوان مثال میگفتند این اجاق دولت یا اجاق مملکت است.
خسرو معتضد جشن چهارشنبهسوری این سالها را حتی شبیه به آیین ایرانی نمیداند و میگوید: چهارشنبهسوری هم رسم بسیار زیبایی بود؛ رسمی که دیگر شبیه این روزها نیست. مراسمی که ما برگزار میکردیم هر قسمتش قصه داشت. مثلا خار میآوردند و آتش میزدند و در کنارش رسانهها مینوشتند که مثلا پیر خارکن که بوده؟ این روزها هیچ چیزی در روزنامهها و مجلات از آیین و سنن ایرانی نمیشود پیدا کرد. برای همین است که آتش جایش را به ترقه میدهد. همین ترقه منفجر کردن رسمی است که هیچ نسبتی با ما ندارد و از آمریکای جنوبی است. هر چند استفاده آنها هم به اندازه ما بیباک و وحشیانه نیست که چشم کور بشود و دست قطع. در مراسم ایرانیها فال میگرفتند، قصه میگفتند، قاشقزنی میکردند. اینها الان در مراسم چهارشنبهسوری حرفش هم نیست چه برسد که انجام بشود.»