روزنامه وقایع اتفاقیه نوشت: دو هفته را در ایران سپری کرد و سعی داشت همهچیز را تجربه کند؛ درست مثل یک ایرانی، به قول خودش با کدهای اخلاقی ایرانی.
در تهران مترو و اتوبوس سوار شد و فشار جمعيت را حس کرد؛ با اتوبوسهاي بينشهري به شيراز، کاشان، اصفهان و يزد رفت و همه اين تجربيات باعث شد تا پيا موستاماکي، بنيانگذار شرکت گردشگري 1001 جهان، ايران را اينطور خلاصه کند: «من مردمي جذاب و خونگرم را ديدم که هنوز با آنها در ارتباطم، چند پوندي وزن اضافه کردم زيرا نميتوانستم از هيچ غذايي بگذرم و از زيبايي ديوانهوار طبيعت و معماري ايراني عقلم را از دست دادم.»
با او درباره سفرش به ايران گفتوگو کرديم:چرا ايران را انتخاب کرديد؟يکي از وظايف مديران ارشد شرکت ما اين است که در هر تابستان به يک مقصد گردشگري سفر کرده و گزارش تهيه کنند. در جلسه انتخاب مقصد، من روي ايران دست گذاشتم و انتقادهاي زيادي را هم تحمل کردم. اين سفر به نوعي کشمکش شخصي و درونسازماني هم بود. آنها ميگفتند چنين سفري براي يک زن تنها سخت خواهد بود. مدام کليشههاي رسانهاي را جلوي چشمانم ميآوردند. آنها معتقد بودند که براي يک زن تنها، خاورميانه با تمام دلربايي و محصورکنندگياش، جاي خطرناکي است اما امروز بايد بگويم اين صحبتها از ذهنهايي بيرون ميآيند که ايران و ديگر کشورهاي خاورميانه را از نزديک نديدهاند. مهمترين مسئله، رعايت برخی کدهاي اخلاقي است که در تمام دنيا و براي هر بخشي، سنت ويژه آن منطقه تلقي ميشود. شما در ايران با رعايت لباس مناسب که همان حجاب گفته شده، براي کارهاي روزانه هيچ مشکلي نداريد و زندگي روزانه و سفر به اينسو و آنسو بسيار راحت انجام ميشود. من زناني را ديدم که کاملا متفاوت از کليشههاي ترسيمشده رسانهاي بودند؛ آنها شغل، تحصيلات و بچههاي خود را داشتند. زنان طبقه متوسط در ايران، آيندهاي متفاوت براي اين کشور رقم خواهند زد.
از تجربيات خاص خودتان در ايران بگوييد؟ چه چيزهايي نظرتان را جلب کرد؟سبک زندگي ايرانيها، اولين چيزي است که جلب توجه ميکند؛ تلفيقي از سنت و مدرنيته را همه جا ميشود به چشم ديد حتي در ميان خانوادهها. برخی چيزها هست که درباره ايران ميگويند و درست نيست. خيليها فکر ميکنند ايرانيها برقع ميپوشند، درحاليکه اينطور نيست. برخي از زنان ايراني اما از چادر استفاده ميکنند؛ بهويژه زنان سنتيتر. شايد بدترين چيز درباره ايران، رانندگي در جادهها باشد. من نزديک به 50 کشور را در دور و اطراف جهان ديدهام. در ويتنام، موتورسواري کردهام، در آلباني، ماشين کرايه کرده و حتي در مکزيک هم تصادف کردم اما جرأت ندارم به رانندگي در ايران فکر کنم. عبور از خيابان از طرفي به طرف ديگر هم ميتواند کاري دشوار باشد. گاهياوقات در شهر و در تاکسيهاي زرد تهران تا سرحد مرگ وحشت ميکردم اما انگار اين قضيه براي ايرانيها طبيعي و عادي است. رانندگي در جادههاي ايران، ديوانهوار بوده و آنها از ترس من خندهشان ميگرفت. مردم ايران فوقالعاده هستند، در آنجا هيچ خبري از ديوانههاي افراطي که من را مدام از آنها ميترساندند، نبود. هيچ خطر تروريستياي در ايران احساس نکردم. همهجا رفتاري دوستانه و محيطهايي امن ديدم و از همه شهرهاي ايران، دوستاني صميمي براي من باقي مانده است. شهرهاي ايران، مکانهايي خوب براي توريستها حتي توريستهاي زن تنها هستند. همه در ايران رؤياها و روحيه مرا تحسين ميکردند و سعي داشتند بخشي از فرهنگ و زيباييهاي شهرشان را به من نشان دهند و از من ميخواستند که پيغام صلح و دوستي آنها را با جهان درميان بگذارم. من مردمي فوقالعاده را ملاقات کردم که سفر مرا لذتبخشتر کردند؛ مردماني مهربان که هر لحظه آماده کمککردن به من بودند.
چه چيزهايي دوست داشتيد از ايران سوغات ببريد؟همه روي فرش، قاليچه و صنايعدستي فوقالعاده زيباي اصفهان دست ميگذارند. آدم وقتي معماري اصفهان و شيراز را ميبيند، دوست دارد تکهاي از اين شهرها را با خود هميشه همراه داشته باشد؛ معماريهايي عجيب، ترکيبي از رنگها و اشکال هندسي ناب که در هيچ جاي ديگري از دنيا نظير آن را پيدا نميکنيد اما بايد اعتراف کنم غير از اينها من آدم شکمويي هستم. باور دارم که بخشي از فرهنگ هر کشور، فرهنگ غذايي آن است. نميتوانيد فرهنگ يک کشور را بدون چشيدن غذاهاي آن و گوناگوني و تنوع غذايياش بهطور کامل درک کنيد. ايرانيها سبک و طعم غذايي خاص خود را دارند که از شمال تا جنوب اين کشور هم متفاوت بوده، زندگي در سفره ايراني مثل رؤيا ديدن در بهشت است. در ايران، چندين پوند وزن اضافه کردم چون تقريبا هر غذايي را امتحان کردم. انواع کبابها، خورشها و آشها که در هر شهري با ادويههايي مخصوص و متفاوت پخته ميشد. دوست دارم همين الان يک قابلمه قرمهسبزي داشته باشم. موسيقي ايراني هم رؤياي ديگري است، نواهايي که انگار از تاريخي کهن سخن ميگويند.
براي رشد گردشگري ايران چه خواهيد کرد؟اينها متأسفانه مسائلي بوده که سياست هم در آنها درگير است. سفر به ايران، توصيه من به هر گردشگر اروپايي و آمريکايي است که بهدنبال تجربهاي متفاوت هستند اما گسترش تورهاي مخصوص نياز به رايزنيهايي در سطوح بالاتر دارد. من بهعنوان مدير يک مؤسسه بينالمللي گردشگري ميتوانم تأييد کنم که ايران، مقصدي زيبا و فوقالعاده براي داشتن روزهايي لذتبخش است. ما کارهايي را دراينزمينه آغاز کردهايم اما متأسفانه هنوز گرفتن رواديد و ويزا براي گردشگران، کار آساني نيست. بايد بگويم ديدن شهرهايي مانند اصفهان، شيراز و کاشان، خاطراتي است که تا آخر عمر، آنها را فراموش نميکنم و مشتاق هستم که هرچه زودتر، فرصتي براي ديدار مجدد ايران داشته باشم.