یادداشت دریافتی- محمد ماکویی؛
زمانی مرحوم فریدون مشیری فرموده بودند که یک وجود بیرونی باید شاعر را متاثر نماید تا جوشش درونی او قادر باشد اشعاری را بر صفحه کاغذ روان سازد.
ظاهرا چنین انگیزه ای شاعران این دوره و زمانه را به عرصه شعر و ادب نمی کشاند و به همین خاطر است که بسیاری از اشعار بعد از روان گردیدن بر صفحه کاغذ به سهولت قادر به درک و فهم نبوده و در باره آن ها می بایست "این که گفته یعنی چه؟!" را بر زبان آورد.
به عنوان نمونه چند وقت پیش که نگارنده در حال طی طریق در بزرگراه بود به بنر عظیمی برخورد نمود که بر روی آن "طلوع ناگهان ها,زیر آوار غروب قهرمان ها,زیر آوار" خودنمایی می کرد.
جدا از اینکه در یک بیت شعر 8 کلمه ای چندان جالب نیست که دو کلمه تکراری باشد و شاعر تنها از 6 کلمه برای بیان مطلب استفاده کرده باشد باید پرسید که براستی شعر بالا چه معنایی دارد؟!
قطعی است که شعر برای آتش نشانان درگذشته سروده شده و یا به ایشان اختصاص یافته است اما آیا درک معنای شعر تنها به خاطر این نیست در این روزها کلمات "پلاسکو" و "آوار" بیش از هر کلمه دیگری به گوش و چشم می خورد!
در مصرع اول شعر در دنباله طلوع,ناگهان آمده است!گذشته از اینکه ناگهان معمولا تنها می آید و زیاد شاهد دیدار روی "ناگهان ها" نیستیم بد نیست از خودمان بپرسیم که تا به حال وقتی "ناگهان طلوع کرد!" را می شنیدیم دنبال جواب سوال "چه کسی؟!" یا "چه چیزی؟!" نبودیم!؟
آیا اصلا به ذهنمان هم خطور می کرد که آنچه طلوع کرده خود ناگهان باشد و این بار ناگهان به معنای "ناغافل" و "یک هویی" به کار نرفته باشد!
اگر غیر از این است آیا می توان چیزی که تا به حال فاعل نبوده را به ضرورت یک شعر هشت کلمه ای فاعل محسوب کرد و خواننده را به قرینه "اتفاقی که شاهدش بوده یا در باره اش زیاد خوانده و شنیده" آگاه کرد که شعر از چه چیز صحبت می کند!
جالب این است که معمولا اول اتفاقی می افتد و به دنبال آن مثلا چیزی آوار می شود نه اینکه آنطور که از مصرع اول بر می آید اول آوار در کار باشد و بعد ناگهان چیزی که همان ناگهان است طلوع نماید!(الا اینکه بپذیریم که ریزش آوار یک اتفاق طبیعی که معمولا روی می دهد است و آنچه بعد پیش می آید ناگهانی و غیر طبیعی خواهد بود!؟)
اما مصرع دوم شعر از اولی هم بدتر است به ویژه اینکه بدانیم مراد آتش نشانان جان باخته هستند.
هر چند همه آتش نشان ها فداکار و از جان گذشته هستند اما در حادثه پلاسکو وقتی از "قهرمان"صحبت می شود مراد آن آتش نشانی است که جان خود را به خاطر حفظ جان هموطنان خویش از دست داده است.
به عبارتی این آوار و ریزش آن بوده که از آتش نشان ها قهرمان ساخته و موجب طلوعشان گردیده است و نه اینکه قهرمانانی بی هیچ دلیل وجود خارجی داشته باشند و بعد به علت رفتن زیر آوار مقام قهرمانی خود را غروب کرده و از دست رفته ببینند!؟
شاید گفته شود که غروب قهرمان ها از مرگ و نیستیشان حکایت کرده و به علت اینکه شعر از "ایهام" مدد گرفته "همه کس فهم" نیست!
این تعبیر دست کم در مورد حادثه پلاسکو درست نیست زیرا بیشتر قهرمانان پلاسکو آتش نشانان کم نام و نشانی بودند که تنها پس از مرگ قهرمان شده و یاد و خاطره شان زنده گشت!از این گذشته واقعا قهرمانان پلاسکو بعد از حادثه غروب کردند یا طلوع فرمودند!؟
سری به شبکه های اجتماعی شاید بتواند آنچه که اتفاق افتاده را بیشتر شرح و بسط دهد!
با این حساب شاید باید شاکر باشیم که در اقدامات فرهنگی شهرداری پایتخت جای شاعران غزل سرا و قصیده گو به شدت خالی است!
محمد ماکویی-بهمن 1395