bato-adv
کد خبر: ۲۹۷۸۷۶

سه احتمال غير منتظره انتخابات آينده

تاریخ انتشار: ۰۹:۰۵ - ۱۴ آذر ۱۳۹۵
مرتضی الویری در گفت‌وگو با «خبرآنلاین» درباره همه احتمالات انتخابات ریاست‌جمهوری ٩٦ و گزینه‌های پیش‌روی روحانی سخن گفته است. او همچنین در بخش دیگری از این گفت‌وگو به روابط دوستانه‌اش با حسین شریعتمداری در قبل و بعد از انقلاب اشاره کرده است که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید:
 
*منافع ملی ما با حضور آقای روحانی به عنوان رئیس‌جمهور بیشتر تأمين می‌شود تا با حضور یک فرد اصلاح‌طلب. علت آن هم روشن است؛ کاندیدای ایده‌آلی که بخواهیم از جریان اصلاح‌طلبان معرفی کنیم، شانس تأييد صلاحیت ندارد. دلیل دیگر اینکه در فضای موجود با توجه به زمینه‌های اعتدالی که آقای روحانی مطرح کرده و توانسته بخش‌هایی از جامعه را با خود همراه کند، رقابت‌کردن با ایشان، شانس رأی‌آوری را پایین می‌آورد و دلیل آخر اینکه برنامه‌های آقای روحانی؛ چه در سیاست‌های بین‌المللی، چه در مسائل اقتصادی و چه در مسائل فرهنگی، بسیاری از دیدگاه‌ها و نظرات اصلاح‌طلبانه دوستان ما را تأمين می‌کند.
 
*طبیعی است که برای ما ایده‌آل این است که سکان هدایت وزراتخانه‌ها را کسانی بر عهده بگیرند که به جریان اصلاحات نزدیک‌تر باشند اما نه در سال ٩٢ سهم‌خواهی داشتیم و نه اکنون سهم‌خواهی می‌کنیم.
 
*مطالبات تحقق‌نیافته اصلاح‌طلبان بسیار فراتر از سهم‌خواهی یا جابه‌جایی چند وزیر است. فکر می‌کنم مجموعه مسائلی که در داخل وزاتخانه‌ها می‌گذشت و انتقادهایی که از جانب بخش‌هایی از حاکمیت به آقای روحانی وارد می‌شد،‌ ایشان را وادار کرد این تغییرات را انجام دهد و به‌هیچ‌وجه موضوع سهم‌خواهی نبود که بخواهد دل اصلاح‌طلبان را به دست بیاورد.
 
*تحلیل‌کردن سال ١٤٠٠ بسیار دشوار است. من هنوز در شوک فاجعه ترامپ هستم. آثار تبعی انتخاب ترامپ در فضای سیاست بین‌المللی و خاورمیانه و مسائل مرتبط با ایران گسترده و درعین‌حال نامشخص است زیرا معلوم نیست شعارهای او با عمل چقدر فاصله دارد. نمی‌دانم این آثار تا چه اندازه فضای سیاسی داخل را هم متأثر می‌کند. ما هنوز نمی‌توانیم ارزیابی دقیقی از تأثير انتخاب ترامپ بر مؤلفه‌های تأثيرگذار در انتخابات ٩٦ ارائه دهیم، چه رسد به انتخابات ١٤٠٠ که ده‌ها عامل دیگر تأثيرگذار خواهند بود.
 
*به سه دلیل ما احتمال می‌دادیم و می‌دهیم که آقای روحانی را در صحنه انتخابات نداشته باشیم. اول آنکه خودش نیاید، مثلا به او گفته شود آمدنت به مصلحت نیست یا فشارها آن‌قدر زیاد شود که او بگوید من نیستم.
 
*دلیل دوم اینکه ما در مورد تصمیم شورای نگهبان نمی‌توانیم برآورد روشنی داشته باشیم؛ وقتی چهار سال پیش می‌بینیم آقای ‌هاشمی‌‌رفسنجانی رد صلاحیت می‌شود، می‌توانیم احتمال دهیم با دلایلی که اصلا برای ما روشن نیست و نخواهد شد، صلاحیت آقای روحانی را هم زیر سؤال ببرند. پس با توجه به عملکرد گذشته شورای نگهبان، این اتفاق محتمل است. مسئله سوم این است که بنا بر دلیلی که الان قابل‌محاسبه نیست، ممکن است فضای کلی جامعه به ضرر آقای روحانی تغییر کند. ما به‌کرات در کشورهای جهان سوم این اتفاق را دیدیم و نه‌تنها در کشورهای جهان سوم،‌ بلکه حالا آمریکا هم جلوی چشم ماست. در کشور ما هم ممکن است در آن روز‌های آخر، ناگهان یک شایعه معادلات را به هم بزند و آرای اقشار فرودست را به طرف خاصی متمایل کند.
 
*به این سه دلیل است که دوستان ما به صورت جدی به فکر مطرح‌کردن افرادی هستند که این افراد، نه در عرض آقای روحانی، بلکه در طول ایشان مطرح می‌شوند. به عبارت دیگر اینها مطرح نمی‌شوند که با آقای روحانی رقابت کنند و آرای او را بشکنند؛ بلکه مطرح می‌شوند که اگر یکی از سه عاملی که اشاره کردم اتفاق افتاد، دست ما خالی نباشد.
 
*به‌هرحال ایشان (روحانی) با شرایط دشواری مواجه است. فشارهای مختلفی به ایشان از منابع قدرت وارد می‌شود که ممکن است این فشارها ایشان را به یک تصمیم‌گیری دیگر بکشاند.
*من نمی‌خواهم چندان اسامی ‌افراد را بگویم اما مثلا کسی مانند آقای جهانگیری تأييد صلاحیت می‌شود و می‌تواند وارد میدان شود. آقای عارف هم همین‌طور. زیرا قبلا تأييد صلاحیت شده و اکنون هم عضو مجمع تشخیص مصلحت است که مهر تأييد رهبری را دارد. می‌توان روی افراد دیگری فکر کرد.
 
*اگر مردم ببینند دست‌هایی در کار است که با حذف یا جوسازی علیه فردی می‌خواهند فرد دیگری را تحمیل کنند، عکس‌العمل قاطع و غیرمنتظره از خود نشان می‌دهند.
 
*در سال ٧٦ هم با همین استدلال به آقای خاتمی رأی دادند درحالی‌که کسی او را نمی‌شناخت. همان سال دو هفته قبل از انتخابات من خدمت آقای کروبی بودم. ایشان می‌گفت فکر می‌کنی ما نمی‌دانیم خاتمی رأی نمی‌آورد؟ ما یقین داریم. می‌گفت تو که روبه‌روی من نشسته‌ای، اگر کسی بگوید این الویری نیست، اصغرزاده است، من هم می‌گویم خاتمی رأی می‌آورد. می‌خواست به تعبیر خودش مثال لری بزند که من شیرفهم شوم. می‌گفت خاتمی سه، چهار میلیون رأی می‌آورد و ما می‌توانیم بگوییم که ما هم هستیم و حقوقمان باید رعایت شود. اما یک‌مرتبه دیدیم که ٢٠ میلیون رأی آورد.
 
*شناخته‌شده‌نبودن هم به آقای خاتمی ‌و هم به آقای احمدی‌نژاد کمک کرد. اینها هیچ‌کدام پیشینه روشنی نداشتند که مردم از آن شاکی باشند اما آقای عارف برای مردم شناخته‌شده است و البته الان در جایگاهی است که گاها انتقاداتی به او می‌شود. حامیان اصلاحات چندان سکون و سکوت او را در مجلس نمی‌پسندند.
 
*مگر آقای ‌هاشمی ‌شدیدا یک شخصیت مورد انتقاد نبود به نحوی که احمد توکلی در برابرش رأی بالایی آورد؟ اما وقتی نظر مردم درباره او تغییر کرد و وقتی شورای نگهبان او را رد صلاحیت کرده،‌ هاشمی ‌به یک اسطوره تبدیل شد و توانست در کنار آقای خاتمی ‌نقش ایفا کند و در انتخابات خبرگان هم رأی اول را بیاورد.
 
*اما تلقی من درباره عارف این است که فضای عمومی در جریان جزئیات مسائل نیستند. هدایت و رهبری و جایگاه آقای عارف بین اصلاح‌طلبان در داخل مجلس بسیار مطلوب است. امضاکردن زیر یک تذکر و حرف‌زدن که ملاک نیست. مدیریت یک مجموعه صدوچندنفری که هر کدام سلیقه خاصی دارند، کار دشواری است. آقای عارف هم در جریان فراکسیون امید مورد وفاق بقیه است و هم در شورای عالی اصلاحات توانست اتفاق آرای اعضا را برای ریاست کسب کند. درحالی‌که سلیقه‌های تندی در این جریان وجود دارد که با آقای عارف مخالفند اما او توانسته این جایگاه را حفظ کند.
 
*من قبول دارم که آقای عارف باید تصویر بیرونی خود را اصلاح کند. اتفاقا چند روز پیش که ایشان را دیدم، گفتم تصویری که در بیرون از شما ترسیم شده،‌ تصویر مورد انتظار بسیاری از رأی‌دهندگان به شما نیست. البته اطلاعاتی که ما از عارف داریم، غیر از این تصویر است. آقای عارف حتی تا ساعت ١١ و ١٢ شب وقت ملاقات می‌گذارند تا افراد را منسجم کنند. وقت ایشان در مجلس و فراکسیون لب به لب پر است و فعالیت می‌کند. مدیریت فراکسیون خیلی دشوار است چراکه هر کسی مقتضیات خاص خود را دارد. در نظر بگیرید که آقای عارف چقدر باید زمان بگذارد تا هماهنگی ایجاد کند. ریاست فراکسیون و نمایندگی مجلس مثل وزارتخانه یا سایر کارهای مدیریتی نیست. من زمانی که شهردار بودم، اگر یک معاونم با من سازگاری نداشت، عوضش می‌کردم ولی وقتی در مجلس رئیس کمیسیون برنامه و بودجه بودم، نمی‌توانستم این کار را انجام دهم؛ برای اینکه شأن نمایندگی فرق می‌کند. حرفی بزنی می‌گویند تو یک نماینده هستی و من هم یک نماینده. شأن برابر داریم. در این شرایط کار بسیار دشوار است و از عهده هر کسی برنمی‌آید. چنین فردی یا باید آن‌قدر شخصیت کاریزماتیکی باشد که اگر یک اشاره کند، همه قلبا و عملا تمکین کنند که در مجلس هیچ‌کس چنین جایگاهی ندارد یا باید ساعت‌ها وقت بگذارد و صحبت کند تا بتواند نظرات را جلب کند.
 
*هنوز هم با (حسین شریعتمداری) دوست هستیم و هرازچندگاهی همدیگر را می‌بینیم و با دوستان قدیمی شامی‌ می‌خوریم. البته برای اینکه دعوایمان نشود، سعی می‌کنیم از خاطره‌ها و گذشته‌ها صحبت کرده و از موضع‌گیری‌های سیاسی پرهیز کنیم.
 
*ایشان دماوندی است و من هم دماوندی. قبل از انقلاب فعالیت‌های مذهبی انقلابی در دماوند داشتیم و در برابر مذهب سنتی رایج در آن مقطع،‌ چهره‌هایی مانند شهید باهنر، شهید شرافت، امامی‌کاشانی و ‌هاشمی‌رفسنجانی را به دماوند می‌بردیم و مرجعیت امام خمینی را تبلیغ می‌کردیم. در تهران هم علاوه بر فعالیت‌های سیاسی یا مذهبی رابطه دوستانه صمیمی و مستمر ی داشتیم. در آن فضا با هم کار می‌کردیم و به خوبی یکدیگر  را می‌شناختیم. اما بعد از انقلاب ایشان مسیر دیگری را طی کرد که دیدگاه‌هایش با ما و تعداد زیادی از دوستان ما متفاوت شد اما الان چون هم او مرا قبول دارد که فردی معتقد به مبانی اسلامی‌ و منافع ملی هستم و هم من درباره او این باور را دارم،‌ فقط با هم می‌نشینیم و سعی می‌کنیم وارد مسائل روز نشویم.
 
* ایشان با هر دلیلی که حساب کنید، بسیاری از اصلاح‌طلب‌ها را عضو فتنه یا جاسوس می‌داند اما در مورد من چون از دوران نوجوانی شناخت دارد و می‌داند من جاسوس یا فتنه‌گر یا بی‌دین نیستم،‌ چیزی نمی‌گوید و نمی‌نویسد.
 
*من با وجود اینکه سلیقه‌های آقای شریعتمداری را اصلا نمی‌پسندم و فکر می‌کنم اشتباهات زیادی انجام می‌دهد اما او را یک فرد مذهبی و پایبند به یک‌سری اصول می‌دانم اما احساس می‌کنم در مصادیق همان اصول دچار اشتباه شده است.
 
*شریعتمداری، نوجوان بسیار گرم و بامحبتی بود. رفیق‌دوست بود. در فضایی که برخی جوانان به مسائل غیراخلاقی آلوده می‌شدند،‌ او به عنوان جوان سالم و مهذب شناخته شده بود. در مقابل مارکسیست‌ها و غیرمذهبی‌ها همین‌گونه بود، برخوردهایش تند بود.

bato-adv
مجله خواندنی ها