bato-adv
کد خبر: ۲۸۹۸۷۳

3 سارق خشن در ایستگاه آخر

اظهارات زنی مسن، سرنخی شد تا مأموران بتوانند سه مرد خشن را که با ماشین سرقتی، اقدام به آدم‌ربایی، قمه‌کشی و سرقت حدود ١٥٠ گوشی تلفن همراه کرده ‌بودند، بازداشت کنند.
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۸ - ۳۱ شهريور ۱۳۹۵
اظهارات زنی مسن، سرنخی شد تا مأموران بتوانند سه مرد خشن را که با ماشین سرقتی، اقدام به آدم‌ربایی، قمه‌کشی و سرقت حدود ١٥٠ گوشی تلفن همراه کرده ‌بودند، بازداشت کنند.

به گزارش شرق، مردی یک سال قبل به مأموران پلیس مراجعه کرد و گفت سه سارق، خودرو او را سرقت کرده‌اند. این مرد گفت: من سه مرد جوان را به‌عنوان مسافر، سوار ماشین کردم و کمی که راه رفتیم، یکی از آنها قمه‌ای از لباسش بیرون آورد و جلوی من گرفت و از من خواست هرچه پول و شیء ارزشمند دارم، به آنها بدهم. من هم تلفن همراه و پول‌هایم را دادم. بعد از من خواستند ماشین را هم به آنها بدهم؛ اما گفتم آدم فقیری هستم و تنها منبع درآمدم، همین ماشین است که با آن مسافرکشی می‌کنم و خرجی زن و بچه‌ام را در می‌آورم و خواهش کردم که ماشینم را از من نگیرند. آنها قبول نکردند و گفتند برای فرارکردن، نیاز دارند ماشین را با خودشان ببرند؛ اما یکی از آنها که به نظر می‌رسید دلش برایم سوخته ‌است، به من گفت نگران نباش، دو روز دیگر ماشین را کنار جاده رها می‌کنیم و می‌توانی آن را برداری. فکر می‌کنم او دروغ گفت و این کار را نمی‌کنند و اگر هم آن سارق بخواهد این کار را بکند، دوستانش اجازه نمی‌دهند این اتفاق بیفتد. ضمن اینکه فکر می‌کنم با ماشین من، خلاف‌های دیگری هم انجام دهند. آمده‌ام تا به مأموران گزارش بدهم. پلیس مشخصات خودروی این مرد را گرفت و تحقیقات خود را آغاز کرد؛ اما در چند ماه بررسی، نتوانست ردی از سارقان به دست آورد. تا اینکه مرد دیگری به مأموران مراجعه کرد.

او مدعی شد سه مرد حمله کرده‌اند و ١٤٧ گوشی تلفن همراه را که برای فروش به شهرستانی منتقل می‌کرد، دزدیده‌اند. او گفت: من تجارت گوشی تلفن‌ همراه می‌کردم. به صورت عمده در تهران می‌خریدم و برای فروش به شهرستان می‌بردم. روز حادثه هم آژانسی کرایه کردم و بار تلفن همراه را در صندوق عقب گذاشتم و به سمت اصفهان حرکت کردم. کمی از تهران خارج شده‌ بودیم که یک پژو، جلوی ما را گرفت و از ما خواست متوقف شويم. بعد مردانی من را از ماشین بیرون کشیدند و یکی از سارقان، بار تلفن همراه را به ماشین خودشان منتقل کرد و بعد از مرد راننده خواست برود. آنها من را سوار ماشین کردند و گفتند هرکاری می‌گویند، باید انجام دهم. آنها کارت بانکی مرا گرفتند و از من خواستند برای اینکه کشته نشوم، رمزش را هم بگویم. مرد شاکی گفت: اول مقاومت کردم؛ اما یکی از آنها قمه کشید و گفت اگر نگویی همین حالا سرت را می‌زنم. من هم رمز را گفتم؛ بعد مرا رها کردند. چند دقیقه بعد هرچه پول در حسابم داشتم، خالی کردند. وقتی چنین ادعایی از سوی تاجر جوان مطرح شد، پلیس حساب بانکی او را بررسی کرد و متوجه شد چندین ‌میلیون تومان پول از حساب او به حساب پیرزنی منتقل شده ‌است. مأموران با بررسی مشخصات این زن، متوجه شدند قطعا او نمی‌توانسته یکی از سارقان یا حتی سرشاخه باشد؛ چراکه سن او اجازه چنین کاری را نمی‌داد؛ اما این فرضیه که احتمالا یکی از سارقان با او نسبتی دارد، برای مأموران قوت گرفت.

به‌این‌ترتیب زن سالمند بازداشت شد. او در جریان بازجویی‌ها، گفت: من نمی‌دانم چه بگویم چون اصلا در جریان انتقال این پول نیستم و فکر می‌کنم پسرم چنین پولی را به حساب من واریز کرده‌است. من در جریان کارهای او نیستم. حساب بانکی‌ام دست پسرم است و احتمالا او چنین کاری کرده ‌است. با کمک این زن، مأموران پسر او را شناسایی و بازداشت کردند. متهم که جوانی ٢٧ساله به نام کوروش است، اتهام سرقت‌ها را قبول کرد و گفت: با دوستانش مهرداد و یاسر، دست به سرقت زده‌ است. او گفت: وقتی ماشین را دزدیدیم، می‌خواستیم چند سرقت دیگر هم انجام دهیم و بعد آن را گوشه‌ای رها کنیم. برای اینکه بتوانیم بیشترین استفاده را از آن ببریم، من به دوستانم پیشنهاد دادم از مرد تاجر سرقت کنیم. او را از قبل می‌شناختم و می‌دانستم وضعیت مالی خوبی دارد و مدت‌هاست تجارت می‌کند. به‌همین‌خاطر از چند روز قبل از حادثه، او را تحت نظر گرفتم و متوجه شدم می‌خواهد بار گوشی تلفن همراه جابه‌جا کند. به‌این‌ترتیب او را ردزنی کردیم و در جایی خلوت، متوقفش کردیم. از آنجایی‌که ماشین خودمان هم سرقتی بود، نگرانی از اینکه شناسایی شویم، نداشتیم. بعد هم من از او خواستم کارت بانکی‌اش را بدهد و من پول را به حساب مادرم ریختم.

با دستگیری همه متهمان و پایان بازجویی از آنها، در مرحله دادسرا و اعتراف آنها به آدم‌ربایی مرد تاجر و سرقت، با توجه به اینکه شاکیان نیز برای متهمان درخواست اشد مجازات را کردند، پرونده با صدور کیفرخواست به شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده‌شد و آنها به‌زودی پای میز محاکمه می‌روند.
bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv