انسان دشواریِ وظیفه است.
احمدشاملو
مايكل استنفورد در کتاب «درآمدی بر فلسفه تاریخ» چنین مینگارد:
«موضوع تاريخ، همان چيزي است كه اتفاق ميافتد و ما ميخواهيم باور كنيم. مجموعهاي از رويدادها يا موقعيتهاي عيني، با وجودهاي قابلشناسايي و قابل تشخيص واقعشده در زمان و مكان معين و دانش تاريخ عبارت است از ذخيره، يادآوري، بازآفريني و باز فهم آن رويدادها و تصويري كه از آن در ذهن ميسازيم و درنهایت تاثير آنها بر شيوه برخورد ما با رويدادها و موقعيتهاي كنوني. با مسامحه، همه اين موارد را ميتوان قلمرو خاطره نامید.»
تعریف استنفورد از تاریخ، «موزه» را به ذهن متبادر میکند؛ قلمرو خاطره. هر شی به مثابه وجود قابل شناسایی در زمان و مکانی معین، منشوروار، راوی وجوه مختلف میراثی ناملموس است که در گذشته حادثشده و بازآفرینی رویداد به واسطه چیدمان این منشورها در یک مسیر روایی به درکی از تاریخ و مقامی که اکنون ایستادهایم میانجامد. «مجموعه واقعیهایی که کنار هم چیده میشوند تا یک حقیقت بزرگ را بنمایانند.»
و این همان تعبیری است که عباس کیارستمی نیز از فیلمهایش دارد. با وجود وجوه تفارق بسیار در اصالت روایت و شیوههای بیان، آنچه بزرگترین وجه اشتراک فیلمهای کیارستمی و موزه (به معنای خاص کلمه) است، دِینی است که هر دو با تجلی تعابیر مختلف حقیقت، به جامعه بشری ادا میکنند.
در این روزهای دور و دریغ، نام عباس کیارستمی در بطن جامعه مرور میشود. سیمای استادیاش بر کسی پوشیده نیست. بزرگان سینمای ایران و جهان این روزها، بسیار گفتند و دریغ گفتیم و من با خود میاندیشم؛ ادای دین من بهعنوان یک موزهدار به خالق طعم گیلاس و همه آنهایی که بر چکاد هنر و فرهنگ زمان ما ایستادهاند، چه میتواند باشد؟
برای پاسخ به این سوال، در آغاز باید به تعریف درستی از واژههای تاثیرگذار در این مقال برسیم.
مفاخر فرهنگی چه کسانی هستند؟
کلمه مفاخر (در لغتنامه معین) جمع مفخره است به معنی آنچه باعث فخر است.
کلمه فرهنگ (از: فر، پیشوند+ هنگ از ریشه ثنگ اوستایی به معنی کشیدن و فرهختن و فرهنگ) هر دو مطابق است با ادوکات و اِدوره در لاتینی که به معنی کشیدن و نیز به معنی تعلیم و تربیت و به معنی فرهنج است که علم و دانش و ادب باشد. (لغتنامه دهخدا)
١- ادب ( نفس ) تربیت ٢- دانش علم معرفت ٣- مجموعه آداب و رسوم ٤- مجموعه علوم، معارف و هنرهای یک قوم.
به این ترتیب مفاخر فرهنگی، کسانی هستند که در حوزههای علم، هنر، تاریخ و… دستاوردهایی دارند که مایه فخر و مباهات یک قوم، ملت و گاهی جهان هستند.
انجمن آثار مفاخر فرهنگی چیست؟ (وبسایت رسمی انجمن آثار مفاخر فرهنگی ایران)
انجمن آثار مفاخر فرهنگی با هدف معرفي و بزرگداشت عالمان و متفكران عرصه فرهنگ و تمدن اسلام و ايران و احيا و انتشار آثار ارزنده آنان و همچنين معرفي آثار فرهنگ و تمدن اسلام و ايران و نقش و سهم ايرانيان در اعتلا و ارتقاي آن در سال ۱۳۰۱ با نام انجمن آثار ملی تأسیس شد.
رئوس وظايف این انجمن به شرح ذیل است: (اساسنامه انجمن آثار مفاخر فرهنگی ایران)
۱. تهيه و انتشار زندگينامه عالمان و متفكراني كه در اعتلاي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران منشاأ اثر بودهاند و احياي آثار آنان.
۲. برگزاري مجامع تحقيقي، برپایي مراسم بزرگداشت و كمك به ساختن بناهاي يادبود و امثال آن و مشاركت موثر در سمينارها، مجامع و نمايشگاههاي فرهنگي مهم ايران و جهان.
۳. تجليل، تشويق و حمايت از پديدآورندگان آثار فرهنگي و علمي ارزنده و همكاري در امر انتخاب كتابهاي برگزيده سال.
۴. مبادله اطلاعات و همكاري با موسسات فرهنگي و كتابخانههاي داخل و خارج كشور در زمينه تهيه و تكميل فهرست مجموعههاي نفيس فرهنگي و هنري و كتابها و نسخ خطي و تلاش در نشر اين كتابها و نسخ و تشويق و ترغيب به تحقيق در آثار ارزنده فرهنگ اسلام و ايران.
۵. معرفي تاريخ فرهنگ اسلام در ايران به ويژه سهم ايرانيان در خدمت به اسلام و تمدن اسلامي و ميراث اسلام در ايران.
موزهها / خانهموزههای شخصیتهای فرهنگی ـ تاریخی چه وظایفی دارند؟
نقش این موزهها گردآوری، ثبت و حفظ آثار و احوال مفاخر فرهنگی، معرفی و حفظ حساسیت جامعه نسبت به نام ایشان و ایجاد نگاهی ژرف بر میزان تاثیرگذاری این چهرههای ماندگار در عرصه استادیشان است. ایجاد فضایی پویا و منحصربهفرد بهعنوان مهمترین پایگاه اطلاعرسانی درباره شخصیت مورد نظر و در خور شأن و منزلت ایشان.
میراث معنوی چیست؟
میراث معنوی (میراث فرهنگی ناملموس) پایههای اصلی فرهنگ جوامع هستند. آثار بهجامانده از فرهنگهای مختلف در طول تاریخ، معرف اندیشه و فرهنگ معنوی حاکم بر آن جامعه بوده است. میراث معنوی در حقیقت روح جامعه است که در کالبد میراث فرهنگی و تاریخی ملموس/ مادی تجلی مییابد و مجموعه روح و کالبد، حقیقت فرهنگی هر ملت و رکن اساسی آن محسوب میشود که جوهره یا اصل فرهنگ و هویت اقوام و ملتها را میسازد.
براساس کنوانسیون «پاسداری از میراث فرهنگی و معنوی بشر» مصوبه سال ۲۰۰۳ یونسکو، میراث معنوی (میراث فرهنگی ناملموس) مجموعهای از داراییها و ذخایر فرهنگی مردم جهان است که نسلبهنسل از اجداد بشر به انسان امروزی رسیده و بایسته است که به نسل بعدی منتقل شود.
میراث معنوی عامل مهمی در حفظ خردهفرهنگها و گوناگونی فرهنگی در مقابل روند جهانیشدن است. این بخش از میراث بشری به دلیل ایجاد اشتراکات و تناسبات فرهنگی، به احترام متقابل اجتماعات مختلف به سایر روشهای زندگی میانجامد.
میراث معنوی به پلی میماند که از طریق حال، گذشته و آینده را پیوند میزند و باعث انتقال دانش و معرفت فرهنگی از نسلی به نسل دیگر میشود.
آنچه میتوان نام «میراث معنوی» به آن اطلاق کرد دارای ۴ویژگی کلیدی ست:
۱. سیال در زمان است. لزوما نماینده سنتهای به ارث رسیده از گذشته نیست و میتواند معاصر و زنده باشد.
۲. سیال در مکان است و به مرزهای سیاسی محاط نمیشود. میتواند شامل نمودهای فرهنگی مشترک با دیگر اقوام باشد. میراثی که در سفر زمان و مکان و به تناسب محیط رشد، متحول شده و با ریشههای مشترک و صورتهای گوناگون، علاوه بر ایجاد دوستی اقوام به حسی از هویت مشترک و تداوم تاریخی بینجامد.
۳. دلیل اهمیت میراث معنوی، انحصاری یا بیهمتا بودن آن نیست، بلکه شکوفایی این میراث بر آن است که براساس گروههای اجتماعی شکل گرفته و وابسته به تمام کسانی است که دانش آنها از سنتها، مهارتها و آیینها به باقی اجتماع، نسلهای آینده و اجتماعات دیگر منتقل میشود.
۴. اطلاق نام «میراث معنوی» به یک پدیده یا شخصیت فرهنگی، امری دستوری و به خواست یک فرد یا نهاد دولتی صورت نمیگیرد، بلکه ریشه در بطن جامعه و افرادی دارد که در طی زمان آن میراث را خلق، نگهداری و منتقل میکنند.
مفاخر فرهنگی چه تفاوتهایی با اشخاصی دارند که نامشان در زمره میراث معنوی ثبت میشود؟
آنچه سبب میشود یک نام از جایگاه یک فخر فرهنگی یا به تعبیر معاصر «چهره ماندگار» به مقام میراث معنوی یک جامعه نایل شود همان معیارهایی است که در تعریف میراث معنوی نام برده شد. تاریخ ادبیات فارسی (بهعنوان مثال) نامهای بسیار دارد. مفاخر برجستهای که هریک در وجوهی تاثیرگذار بودهاند اما در این میان تنها چند نفر از ایشان پای فراتر نهاده و در جایگاه میراث معنوی ایستادهاند.
بیشک و شبهه، خاقانی از ارجمندان ادب پارسی است. ادبدانی، استفاده گسترده از اسطورههای ایرانی و احاطه بر دانش روز در شعر خاقانی بر اهالی فن پوشیده نیست که الحق تجمیع چندین دانشکده است. اما شعر خاقانی هیچگاه از خاستگاه ادبی خود جدا نشد و اگر مطلع همان یک قصیده معروف (هان ای دل عبرت بین / از دیده عبر کن هان، که حکم ارسالالمثل دارد) نبود، غیر از محفل دوستداران جدی ادب پارسی تنها نامی در قفسه تاریخ ادبیات باقی میماند.
آنچه نامهایی نظیر فردوسی، خیام، نظامی، مولوی، سعدی و حافظ را از بستر و جایگاه ادبیشان جدا کرده، بهعنوان «میراث معنوی»، چندین نسل را تحتتاثیر قرار میدهد، زمان و مکانناپذیری توأمان جریانسازی فکری ورای خاستگاه اولیه است. نفوذ در لایههای مختلف اجتماع، ورای رنگ و مذهب و ایجاد اشتراکات میان جوامع مختلف بیحدومرزهای سیاسی.
کلام آخر
به هنگامهای که اندوهگین فقدان بزرگی از بزرگان فرهنگمان هستیم، ورای این حزن، نیاز به صبری خردمحور داریم و در پی تراژدی مرگ عباس کیارستمی و در بستر پرهیاهوی پیگیری مسائل پزشکی، در بسیاری از رسانهها صحبت از راهاندازی موزهای به نام ایشان به منظور ارج نهادن و به تعبیر دیگر «جبران مافات» بود.
آنچه نمودهای ارج نهادن به یک چهره ماندگار است، اعم از برگزاری بزرگداشت، ساخت بنای یادبود، چاپ آثار و احوال و... میبایست توسط انبوه نهادهای فرهنگی خرد و کلان مربوط و نامربوط برگزار شود و نه لزوما احداث موزه!
هیچکدام از مفاخر فرهنگی برای ارج نهاده شدن نیازمند احداث موزه نیستند و اعتبار و تاثیرگذاری خود را از موزه نمیگیرند اما قطعا احداث موزهای به نام چهرههای ماندگار هر جامعه، نشانگر بلوغ فرهنگی و میزان حساسیت مردمان آن جامعه است.
در چند دهه اخیر و با نگاه تکریم به برخی چهرههای فرهنگی -تاریخی، تعداد زیادی موزه / خانه موزه مفاخر فرهنگی ساخته شد. موزههایی که با هیاهوی تبلیغاتی و با حضور بزرگان افتتاح شدند اما در حد یک نام بینفوذ و تابلوی کجسلیقه سر درشان باقی ماندند.
در این میانه دقیقهای وجود دارد که آن، بررسی چرایی احداث موزه است در بستری آرام و خردمندانه. اگر خاستگاه و سرچشمه راهاندازی یک موزه جبران مافات به شخصیتی باشد که در دوران حیات بر او جفا یا غفلت شده، تأثیرگذاریاش در حد همان چند روز و چند ماه نخست خواهد بود و مسئولان را دچار این توهم خواهد کرد که کارستانی کردهاند ستودنی.
موزه بایست در گذر زمان دوام بیاورد. نقش موزه تعهدی است که با ثبت، حفظ و معرفی این نقاط عطف فرهنگی، در قبال نسلهای بعد دارد. «اما اینکه ایشان به میراث معنوی» جامعه بدل میشوند یا خیر، پاسخی است که زمان خواهد داد.