زندگی کردن یا زنده بودن؛ بین این دو مفهوم مرز باریکی وجود دارد که شاید خیلیها حدفاصل بین دوطرف این خط نامریی را در علتهایی بدانند که خیلی واضح نباشند اما اثراتشان در زندگی افراد کاملا ملموس و عینی است، اثراتی مانند سرزندگی و روحیه خوب.
زندگی برای انسان امروزی فاکتورهای ثابتی دارد که اگر بخواهیم آنها را بشماریم احتمالا «کار کردن» فرد یکی از آنهاست. امروزه شاغل بودن افراد لازمه زندگی مدرنی شده است که بیشتر افراد چه بخواهند و چه نخواهند برای تأمین زندگیشان مجبورند به این فعل تن بدهند و احتمالا قسمت عمدهاي از زندگي روزانه شخص صرف يک کار ميشود. فرق ميان اشتغال به شغلي که شما دنبالش بودهايد و شغلي که صرفا بهخاطر اجبار به آن مشغوليد، ميتواند همان اختلاف ميان زندگي رضايتبخش و کامروا با زندگي شاق و نامطلوب باشد.
موضوع کار دلخواه در برابر کار اجباري در بسياري از حوزههاي زندگي شما اهميت دارد و از آنجا که بسیاری از افراد عمده ساعات شبانهروز خود را مجبورند در محیط كاری خود بگذرانند ساده پیداست كه این محیط نیز همچون خانه باید برآورنده حداقلی از نیازهای روحی و روانی افراد باشد تا بتواند ضمن كسب درآمد و کمک به ارتقای دانش حرفهای فرد به کیفیت زندگی او نیز کمک کند. زندگی در دنیای امروز کار سادهای نیست.
شاید خیلی از بخشهای زندگی افراد از قاعده انتخابها و سلیقهاش پیروی نکند و فرد تنها از روی اجبار ناچار به پذیرفتن آن باشد. به نظر میرسد تحمل و ادامه کاری که تداوم هرروزهاش روحیه فرد را نشانه میگیرد چه با انگیزههای مالی و چه انگیزههایی غیراز آن هم یکی از همانهاست. امروز اگر پای صحبت افراد مختلف که در مشاغل متفاوتی خدمت میکنند، بنشینیم کمتر کسی است که از شغلی که دارد راضی باشد و این نارضایتی یا ممکن است به دلیل انگیزههای مالی یا دلایل دیگری باشد.
بسیاری از افراد با پدیده شغل اجباری دست به گریبانند، چه افراد جویای كار كه میخواهند برای نخستین مرتبه محیط كار را تجربه كنند و چه كسانی كه سالهاست در حرفه خود مشغولند و از مشكلات آن رنج میبرند. بنابر قاعدههای زندگی امروزی افراد مجبورند ساعات زیادی از شبانهروز را در محیط کاری بگذرانند و بخش عمدهای از روزهای عمرشان صرف کار و شغلشان میشود. امروز محل کار برای خیلی از ما نهتنها خانه دوم، بلکه حتی خانه اصلیمان محسوب میشود چون عمده وقت و ارتباطاتمان در آنجا شکل میگیرد و خانه، آن مأمن و سرپناه همیشگی، تنها به خوابگاهی تبدیل شده برای بازیافتن انرژی شروعی دوباره برای زندگی در محل کار.
عوامل متعددی وجود دارد كه در كنار هم میتوانند ایجادكننده رضایت شغلی در افراد باشند. چهبسا تنها نبود یك عامل از مجموع این عوامل میتواند از ایجاد رضایت در فرد بكاهد یا حتی او را در زمره افراد ناراضی از شغل خود قرار دهد. دکتر گراوند، جامعهشناس به «شهروند» میگوید که میزان درآمد افراد، آرامش روانی، امکان پیشرفت و عدم مشاهده تبعیض بین کارمندان مختلف یک مجموعه از مهمترین عوامل ایجاد رضایت شغلی در افراد است و به گفته این جامعهشناس میزان درآمد یکی از مهمترین عوامل رضایت شغلی است که حتی میتواند روی زندگی شخصی فرد و رابطه او با اعضای خانوادهاش هم تاثیرگذار باشد.
رامین ٢٧ساله است. او مدیریت بیمه خوانده و سهسالی میشود که در یک کارگاه چوببری مسئول فروش است. رضا ٣٢سال دارد و تا همین چندماه پیش با رامین همکار بوده اما الان در یکی از شرکتهای خدمات درهای هوشمند کار میکند: «نه از اون کارم راضی بودم نه از این. باز این یکی بهتره حداقل بیمه داره ولی در کل جفتشون آینده ندارن.» رامین و رضا هردویشان در دانشگاه دولتی درس خواندهاند و میگویند که از کارشان راضی نیستند، اما چارهای جز انجامش ندارند چون دیگر نمیخواهند از پدرشان پول بگیرند.
رامین میگوید خیلی از دوستانشان وضعیتشان همین است: «هیچکس کارش رو دوست نداره. الان کارها یا پول نداره یا آینده.». رضا کرج زندگی میکند و محل کارش تهران است. ٧ماه است که ازدواج کرده و برای همین کار قبلیاش را ول کرده: «بیشتر روزم خونه نیستم. نزدیک ٨ ساعت سر کارم و روزی سه ساعت هم رفتوآمدم طول میکشه. از وقتی ازدواج کردیم اصلا نتونستیم یک جا بریم تفریح. یک روز جمعه تعطیلم که اونم آنقدر خستهام که فقط میخوام بخوابم.» زن رضا هم از این وضع ناراضی است اما چاره دیگری برای تأمین معاش خانواده کوچکشان نمیبیند: «دلم میخواد بیشتر خونه باشه، شبا هم که میاد خونه خیلی خستهس، شام میخوره و میخوابه. چارهای نیست. حداقل اینجا که میره بیمه داره.» رامین و رضا جفتشان از کاری که میکنند ناراضی هستند اما چاره دیگری جز انجامش نمیبینند و معتقدند نسبت به درسی که خواندهاند و کار سختی که میکنند، جایگاه اجتماعی خوبی ندارند و آنچه فکرش را میکردند، نشد.
آسیبها برای افرادی که از شغلشان رضایت ندارند و بهنحوی معتقدند که این همان چیزی نبوده که همیشه در خیالشان میپروراندند، متفاوت است و تنها به عدم رضایت کاری و آسیبهای روحی ختم نمیشود. خیلی از افراد به دلیل همین موضوع عدم رضایت شغلی به آسیبهای بزرگتر و جدیتری مانند اعتیاد کشیده میشوند و جدای از آن زندگی خانوادگی شخص هم مورد هدف قرار میگیرد. چندی پیش فرید براتی سده، مدیرکل پیشین درمان و حمایتهای اجتماعی درخصوص آمار ۲۱درصدی اعتیاد در میان کارگران مراکز صنعتی گفته بود: «این آمار واقعا قابل توجه است و ضروری است دلایل آن مورد بررسی قرار گیرد و برای آن برنامهریزی شود. برای این موضوع دلایل مختلفی وجود دارد که بخشی از آن مسائل کلانی است که در سایر بخشهای کشور نیز وجود دارد و میتواند به مصرف مواد مخدر در محیطهای کاری دامن بزند، اما بخش دیگر مربوط به مسائل مرتبط با محیطهای کاری است.
بالا بودن سطح استرسهای شغلی در میان پرسنل، کارگران و کارمندان میتواند توجیهکننده مصرف مواد مخدر در میان این افراد باشد. همچنین نارضایتیهای شغلی و دستمزدهای پایین از دیگر عواملی است که میتواند سطح ناراحتی و تنش را در پرسنل افزایش دهد و منجر به مصرف مواد مخدر در میان این گروه شود.»
مجید ابهری، کارشناس آسیبهای اجتماعی هم در گفتوگویی با باشگاه خبرنگاران جوان اعلام کرده بود که ۴۵درصد از طلاقهایی که در کشور اتفاق میافتد ناشی از نارضایتی شغلی در خانوادههاست: «عدم رضایت شغلی باعث میشود که فرد در زندگی خانوادگی خود نیز آن طراوتی را که باید، نداشته باشد و درنهایت بر اثر سرگشتگی و افسردگی ناشی از این موضوع، زندگی او دچار اختلال میشود. در حال حاضر تقریبا ۴۵درصد از طلاقهایی که در کشورمان صورت میگیرد ناشی از نارضایتی شغلی است پس باید مردم عزیز ایران در نظر داشته باشند که انتخاب شغل یکی از مهمترین و سرنوشتسازترین انتخابهایی است که در صورت درست بودن آن میتوان امیدوار بود که فرد یک زندگی خوب و سالم را داشته باشد و در صورت انتخاب غلط و ناصحیح شغل باید منتظر پیامدهای منفی آن باشیم.»
برای اینکه بیشتر در مورد نارضایتی شغلی بدانیم و متوجه شویم چه عواملی باعث به وجود آمدن این احساس منفی میان شاغلان میشود و راهکارش چیست با کارشناسان مختلف درباره موضوع عدم رضایت افراد از شغلشان و تبعاتش گفتوگو کردهایم.