مجرم حرفهایاي که پس از خواستگاری از دختران جوان اموال آنان را به سرقت میبرد و در برخی موارد به آنان تعرض میکرد، بازداشت شد.
به گزارش خبرنگار ما، دختری جوان روز ٢٣ دی سال گذشته با مراجعه به کلانتری مسعودیه به مأموران اعلام کرد فردی به نام امیر که به او پیشنهاد ازدواج داده بود، وی را بیهوش کرده و علاوه بر سرقت اموالش، او را مورد آزارواذیت قرار داده است.
شاکی پرونده پس از معرفی به اداره شانزدهم پلیس آگاهی تهران، در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: «چند روز پیش همراه یکی از دوستانم برای خرید به میدان امامحسین(ع) رفته بودیم که در آنجا جوانی لاغراندام برای ما مزاحمت ایجاد کرد. چند بار از او درخواست کردیم مزاحم نشود، اما این شخص هر بار با مظلومنمایی و قسمخوردن بیان کرد قصد ایجاد مزاحمت ندارد. درنهایت این شخص با مظلومنمایی از من خواهش کرد درباره درخواستش برای ازدواج صحبت کند و حتی برای آنکه اعتماد مرا کاملا جلب کند، پیشنهاد داد برای صحبت به محوطه یکی از اماکن متبرکه در حوالی میدان تجریش برویم. او با این ترفند توانست اعتماد مرا جلب کند.
این شخص به نام «امیر» که خودش را طلافروش معرفی کرده بود، پس از طرح پیشنهاد ازدواج گفت مرا در ملاقات بعدی به مادرش معرفی میکند. در جلسه دوم، امیر در حوالی میدان صادقیه با پراید هاچبک سبزرنگ که شیشههای دودی داشت دنبال من آمد تا مرا نزد مادرش ببرد. امیر در مسیر به بهانه خرید نوشیدنی، مقابل آبمیوهفروشی توقف کرد و پس از دقایقی با دو لیوان شیرموز به داخل ماشین بازگشت. هنوز مقداری کمی از آبمیوه را نخورده بودم که دچار سرگیجه شدید و پس از آن بیهوشی شدم. زمانیکه به هوش آمدم داخل فضای سبزی افتاده بودم و قادر به حرکت نبودم. افراد رهگذر با مشاهده وضعیتم به کمک من آمدند و پس از رسیدن اورژانس به بیمارستان منتقل شدم. به دلیل مسمومیت شدید ناشی از خوردن آبمیوه مسموم چند روز تحت درمان قرار داشتم و در همین زمان متوجه شدم از سوی امیر مورد تعرض قرار گرفتهام و همچنین کیفدستی حاوی گوشی تلفن همراه، مدارک شناسایی، طلا و جواهرات و یک میلیون تومان وجه نقد من سرقت شده است». کارآگاهان بعد از شنیدن اظهارات این دختر، تحقیقات را آغاز و تعداد دیگری از مالباختگان را شناسایی کردند که دقیقا به همین شیوه و شگرد، از سوی راننده جوان یک دستگاه خودرو پراید هاچبک سبزرنگ مورد سرقت قرار گرفته بودند.
یکی از مالباختگان در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: «بهعنوان مسافر سوار پراید سبزرنگ هاچبک با شیشههای تیره شدم. راننده طی مسیر به بهانه پیشنهاد ازدواج، شماره تماس خود را به من داد. ابتدا بهشدت مخالفت کردم و از راننده خواستم ماشین را متوقف کند اما این شخص با مظلومنمایی و خواهش و التماس بیان کرد به هیچعنوان قصد ایجاد مزاحمت ندارد و حتی حاضر است در مکانی عمومی با من صحبت کند. به این شیوه و ترفند و برای آنکه به وی اطمینان پیدا کنم، راننده پیشنهاد داد برای صحبتکردن به یکی از امامزادههای شمال تهران برویم تا در محوطه عمومی آن صحبت کنیم. در آنجا بود که این شخص ضمن معرفی خود به نام شاهرخ مجددا بیان کرد واقعا قصد ازدواج دارد و قرار شد برای یک ماه با یکدیگر چند جلسه ملاقات داشته باشیم».
مالباخته درادامه به کارآگاهان گفت: «یک روز که تلفنی در حال صحبت کردن با شاهرخ بودم، او گفت بهواسطه شغلش که طلافروشی است، میتواند طلاهایم را تعویض کند. حتی بیان کرد اگر پساندازی در اختیار دارم، در صورت لزوم مقداری نیز وی پول در اختیارم بگذارد تا بتوانم یک سرویس طلا با قیمت مناسب بخرم. با طرح چندینباره این پیشنهاد از سوی شاهرخ، قبول کردم این کار را انجام دهم. روزی که طلاهای خود را همراه داشتم، شاهرخ به دنبال من در کرج آمد. در زمان بازگشت به تهران ناگهان شاهرخ بیان کرد دچار سردرد شدید شده است. او ماشین را مقابل داروخانهای متوقف کرد و با طرح این ادعا که دچار سرگیجه شدید شده، از من خواهش کرد برایش قرص سردرد و سرگیجه و یک بطری آب معدنی بخرم. از ماشین پیاده شدم. قرص و آب معدنی را خریدم و به محل پارک خودرو شاهرخ رفتم اما ماشین و شاهرخ را پیدا نکردم. با شماره تلفن همراه شاهرخ تماس گرفتم اما از آن روز گوشی او خاموش شده و او با کیف حاوی طلا و جواهرات و سه میلیون تومان وجه نقد ناپدید شده است».
کارآگاهان با انجام اقدامات پلیسی، از جمله چهرهنگاری و بهرهگیری از سوابق مجرمان سابقهدار موفق به شناسایی یکی از مجرمان حرفهای به نام اسدالله. الف (٣٦ساله) شدند که از سال ١٣٧٥ به بعد، ١١ بار به اتهام ارتکاب جرائم مختلف سرقت، کلاهبرداری، سرقت طلاجات بانوان، آدمربایی و سرقت مقرون به آزار دستگیر و روانه زندان شده بود. با شناسایی مخفیگاه متهم در شهرستان اسلامشهر و انجام تحقیقات پلیسی، مشخص شد پراید هاچبک سبزرنگ با شیشههای دودی متعلق به اسدالله است. در ادامه رسیدگی به پرونده معلوم شد اسدالله از چندی پیش به اتهام سرقت تحت تعقیب قرار گرفته و اعضای خانوادهاش نیز مدعی هستند هیچ اطلاعی از وی ندارند. با شناسایی مشخصات دقیق پراید متعلق به متهم، دستور توقیف خودرو و دستگیری سرنشین آن در سیستم جامع پلیس ثبت شد و پس از گذشت مدتزمان کوتاهی، مأموران گشت آشکار پلیس آگاهی تهران بزرگ موفق به شناسایی خودرو پارکشده متهم در منطقه ناصرخسرو شدند.
کارآگاهان پس از انتقال خودرو به پلیس آگاهی و بازرسی دقیق از آن تعداد قابلتوجهی مدارک شناسایی متعلق به زنان با میانگین سنی ٣٠ سال را پیدا کردند و با شناسایی این افراد و دعوت از آنها برای حضور در اداره شانزدهم پلیس آگاهی، تعدادی از آنان در اظهارات اولیه درباره نحوه کشف مدارک شناسایی خود در داخل خودرو متهم ابراز بیاطلاعی کردند، اما با انجام مشاوره از سوی کارآگاهان و مشاهده تصویر اسدالله، ماجرای آشنایی خود با متهم و بقیه جرائمی را که علیهشان رخ داده بود، به پلیس توضیح دادند.
با توجه به حساسیت ایجادشده در پرونده، چندین طرح بهویژه کنترل نامحسوس محلهای تردد احتمالی متهم در محدوده اماکن زیارتی شهر تهران بهویژه در شمال شهر انجام شد. با گذشت مدت کوتاهی از آغاز اقدامات پلیسی برای دستگیری متهم پرونده، هیچگونه پرونده سرقت بهعنف دیگری به این شیوه و شگرد که منجر به شناسایی تصویر متهم از سوی شکات شود، در سطح شهر تهران بزرگ مطرح نشد. همین نکته باعث شد کارآگاهان احتمال دستگیری متهم و حضور وی در زندان را مطرح کنند بههمیندلیل ضمن هماهنگی با سازمان زندانها، متهم پرونده که با هویت مجعول به زندان رفته بود، شناسایی و به پلیس آگاهی منتقل شد.
متهم پس از مواجهه حضوری با تعدادی از شکات پرونده و ارائه دلایل و مدارک از سوی کارآگاهان، بهناچار لب به اعتراف گشود و به طرح پیشنهاد ازدواج با آنها اعتراف کرد.
سرهنگ کارآگاه حمـید مکرم، معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، با اشاره به این نکته که تحقیقات از متهم پرونده در مراحل ابتدایی قرار دارد، گفت:«با توجه به شناسایی متهم بهعنوان یکی از مجرمان سابقهدار، شناسایی تعدادی از شکات پرونده و به منظور شناسایی سایر شکات و مالباختگان پرونده، دستور انتشار بدون پوشش تصویر متهم از سوی مقام قضائی صادر شده است و از شکات و مالباختگانی که موفق به شناسایی متهم پرونده شدهاند، دعوت میشود برای طرح و پیگیری شکایات خود به نشانی اداره شانزدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ در خیابان وحدت اسلامی مراجعه کنند».