«دره» جایی است که در پایینترین نقطه مرتضیگرد قرار گرفته، نه آسفالت درست و حسابی دارد و نه کسی زبالههایشان را جمع میکند. بوی تهوعآور جوی آب پُر زباله هم هر روز و هر لحظه، از در و پنجره به صورتشان میزند.
روزنامه «شهروند» مینویسد: پیچ قرمزرنگ را میچرخاند؛ یک دقیقه، دو دقیقه ... «اکبر» یک لنگه پا ایستاده و منتظر است. صدای هوایی که داخل لوله پیچیده، درحیاط نقلی خانه بلندتر میشود، از آب اما خبری نیست. «اکبر»، ایستاده تا دبه سفیدرنگ پلاستیکی را پُر کند، صدای داخل لوله بلندتر میشود و آخر سر، آب لاغری به داخل دبه سُر میخورد، دبه نصفه نیمه پرشده، نشده، آب قطع میشود. زن خانه، بساط شستن لباس را وسط حیاط پهن کرده، منتظر است تا آب برسد و بقیه لباسها را بشوید.
این ماجرای هر روزشان است؛ اهالی «دره» مرتضیگرد، همانها که پیچ شیرهای آب خانهشان، هرز شده بس که آن را چرخاندهاند تا ببینند آبی از آن بیرون میآید یا نه، کلافه و عصبیاند. هُرم داغ آفتاب بر سر خانههایشان میکوبد اما کولرها، آبی برای خنک کردن هوای خانه ندارند. مشکل اول و آخرشان، آب است: «بعضی وقتها دو سه روز میشود که بدون آب زندگی میکنیم.» این را زن میانسالی میگوید.
از اهالی «دره» است؛ جایی که در پایینترین نقطه مرتضیگرد قرار گرفته، نه آسفالت درست و حسابی دارد و نه کسی زبالههایشان را جمع میکند. بوی تهوعآور جوی آب پُر زباله هم هر روز و هر لحظه، از در و پنجره به صورتشان میزند. زن همسایه، چادرش را با انگشت سبابه روی نیمی از صورتش نگه داشته: «پنجسال است از پاسگاه نعمتآباد آمدیم اینجا تا خیر سرمان خانهدار شویم، از مستأجری فرار کردیم و اینجا گرفتار شدیم. والا آنجا امکاناتش بهتر بود، اما چاره نداریم.»
دختر نوجوانش لنگه در را نگه داشته، با دست جوی آبی که دو سه متر با خانهشان فاصله دارد، را نشان میدهد: «باران که میآید، تمام خانه ما را آب میبرد، فروردینماه رفته بودیم عیددیدنی وقتی برگشتیم همه خانه را آب برده بود. فرشها را خراب کرده بود و زندگیمان را خیس.» آب و لجن از داخل جوی به خانهها سرایت میکند و انواع حشرات را با خود میآورد و میبرد اما لولهها خشکند: «ماشینهای دهیاری، هفتهای یکبار یا دوبار، با تانکر آب میآوردند اما مثلا باید امروز میآمد اما نیامده. ما هم آب نداریم.»
تانکرها، در مرتضیگرد، ماجرا زیاد دارند. بالای سر هر خانه، مثل یک نشانه، خودنمایی میکنند. تانکرهای فلزی که دم صبح، ساعت ٤ و ٥ با جریان باریک آب پر میشوند. اینجا، در پایینترین نقطه مرتضیگرد، آب روزها قطع است و آن موقع صبح در لولهها جریان پیدا میکند و مستقیم وارد تانکرها میشود. تانکرهای ٢٠٠ لیتری که نیاز یک روز هر خانه را هم تأمین نمیکند: «ما یک خانواده پنج نفره هستیم، این آبی که وارد تانکر میشود، کافی نیست، تانکر را هم پرنمیکند. بعضی وقتها شده که ما یک ذره آب هم نداریم، تابستان برای ما کشنده است.» اهالی «دره» تابستان مشکل آب دارند، زمستان معضل «برق». زندگی آنها با چالش برق و آب همیشگی است.
«حسنوند» مرد سالخوردهای است، روی بالکن خانهاش نشسته و از لای در، بیرون را نگاه میکند. ١٧ سالی میشود که با زن و بچههایش از یک شهرستان غربی به تهران آمدهاند: «وقتی آب تانکر تمام میشود، زنگ میزنیم تا برایمان آب بیاورند، یک وقتی میآورند و یک وقتی هم نمیآورند.»
این آب را دهیاری برایشان میآورد، تانکرش ١٠٠٠ لیتری است و از سر کوچه شروع میکند به پُر کردن تانکرهای خانه. به وسط میرسد دیگر خالی شده: «از خانوادهها امضا میگیرند بعد آب میدهند. چند وقت پیش هم برایمان قبض آب آمد، ٢٥٠ هزار تومان. میگفتند برای ٦ ماه مصرف آب است.»
حسنوند، خانه ١٢٠ متریاش را ٢٠٠ هزار تومان خریده: «ما هیچکدام سند نداریم، همه قولنامهای هستیم. اینجا کسی سند ندارد. آن موقع که ما آمدیم، اینجا فضای باز زیاد داشت، بیابان بود، کمکم شلوغ شد، مخصوصا ٥ سال آخر. از آن موقع هم مشکلات ما شروع شد، بیآبی و مشکل برق و زباله و... حالا دیگر به کسی اجازه ساختوساز نمیدهند. اول مرتضیگرد، جلوی ورود مصالح را میگیرند.» آنها همه این مشکلات را به جان خریدهاند، نه پولی برای رفتن دارند و نه برگشتن به جای اولشان. حیاطشان پر از دبههای بزرگ و کوچک است.
دبههای سفید، بخشی از لوازم خانه اهالی است، دبهها برایشان مایه حیات هستند، وقتی آب خانه قطع میشود و تانکرها خالی، همین دبهها هستند که آنها را از بیآبی نجات میدهند. زنان و کودکان هر روز صبح و عصر، با همین دبهها به حوضچههای اطراف میروند و برای خانه آب میبرند. حوضچههایی که به سمت مزارع یونجه جاری میشوند، بچهها همان جا آببازی میکنند، دوچرخههایشان را میشویند و آبتنی میکنند. از لوله بالای همین حوضچه هم دبهها پرمیشوند. کمی آن طرف از این حوضچه، کارخانه رب است. جایی که درست کنارش، چند شیر آبخوری است و همیشه هم کسانی با دبه ایستاده، منتظرند تا با خودشان آب ببرند. «مسعود» یکی از آنهاست. نوجوان همدانی که در یکی از این کارگاهها چوببری کار میکند و همان جا هم میماند. دبهاش پُر میشود، میگذارد روی ترک موتور دوستش: «این آب فقط برای یک ظرف شستن است.»
اهالی، وضع مالیشان خوب نیست، آنها اغلب درگیر فقرند، توانایی خرید بطریهای بزرگ آب معدنی را ندارند: «کولرمان با آب کار میکند اما وقتی آب نیست بادش هم خنک نمیشود. وقتی هم از تانکر آب به داخلش میریزیم، آنقدر آب داغ است که کولر را خراب میکند.» این را «حسنوند» اضافه می کند.مرتضی گرد، چند سالی است که شلوغ شده، از سال ٨٧ بود که روند مهاجرت به مرتضی گرد که بهعنوان شهرک شناخته میشود، شروع شد، بیشتر ساکنان آن از اسلامشهر، کرج، شهریار و... حتی شهرهای دور آمدهاند. کسانی که گفته میشود بدون مجوز خانهسازی کردند و حالا با انبوهی از مشکلات، گذران زندگی میکنند.
کارگاههای چوببُری بیخ گوش ساکنانمحلهشان کثیف است، زباله همه جا هست، نه فقط زبالههای خانگی و شهری که ضایعات چوب و پارچه هم محله را پر کرده. مرتضی گرد، حالا دو سه سالی میشود که تبدیل به مرکز چوببری و مبلسازی شده است. صدای چوببریها، از دو سه کوچه آنطرفتر هم میآید: «از این صدا کلافه شدیم، همه برادهها و مواد رنگی وارد کوچه میشود، بوی رنگ ما را خفه کرده. واقعا زندگی اینجا خیلی سخت است.» این را مرد سبد به دستی می گوید و می رود.
کودکان مرتضی گرد، درمیان همین زبالهها زندگی میکنند، تفریحشان درکنار همین جویهای کثیف است: «همین هفته پیش بود که نوهام داخل جوی افتاد، یکم دیر رسیده بودم، الان زنده نبود.» این را «مرضیه» میگوید؛ زن ٦٠ سالهای که ١٧ سال پیش با همسر و ٨ فرزندش به تهران آمد. «هر وقت آب تانکر تمام میشود یا منتظر تانکرهای دهیاری میشویم که بیاید و برایمان آب بیاورند یا از وانتهای توزیع آب، آب میخریم، هر تانکر ٢٠٠ لیتری هم نزدیک ١٠ تا ١٥ هزار تومان میشود.» خانههایشان پایینتر از سطح زمین است، آب از بالای مرتضی گرد که به جویها جاری میشود، راهش را پیدا کند، به خانهها سرازیر میشود.
مرتضی گرد، بالا و پایین دارد. بالایش خوب است، ساختمانهایش قشنگ و نوساز. زمینش آسفالت شده و تمیز است. پایین آن همان دره است که در بیآبی و بیبرقی و زباله غوطهور. زندگی آنها با همین آب چاه است. چاههایی که از دو سهسال پیش، دهیاری در محلهها حفر کرده و آب مورد نیاز مردم را تأمین میکند: «آب چاه از آبی که فروشندهها میآورند، تمیزتر است، آب تانکرهای خصوصی، چیزهایی شبیه بچه قورباغه دارد، واقعا آلوده است. بچههای ما را هم مریض کرده.» اینها را یکی از ساکنان دره که در نزدیکی یکی از چاهها زندگی میکند، میگوید.
وانت پیاز آمده، زنان با چادرهای رنگی دورش جمع شده تا پیاز بخرند. یکی از آنها می گوید: «اینجا موش دارد، اندازه گربه. جویها کثیف است. معتاد و کارتنخواب هم تا دلتان بخواهد. همه میآیند اینجا. این کارگاههای چوببری هم بلای جان ما شدهاند. اجارهها ارزان است، میآیند اینجا کار میکنند.» شهرداری هیچ مسئولیتی را در این منطقه به عهده نگرفته است. اهالی میگویند اینجا، جزو ناحیه ٤ منطقه ١٩ است اما شهرداری زیر بار نمیرود. نه زبالههایشان را جمع میکند، نه آسفالت میکند و نه اینجا را جزو تهران به شمار میآورد.
مرتضیگرد ٥ سال رها شده بودسر خیابان یازدهم، ساختمان دهیاری است. جایی که احد باقرنژاد، رئیس شورای اسلامی شهرک مرتضی گرد، از دو سهسال پیش، در تلاش است تا مشکلات زیاد اینجا را حل کند. مشکلاتی که سروته ندارد. از مشکل آب گرفته تا ساختوسازهایی که گفته میشود، غیرمجاز هستند، از وضع خدمات شهری و شهرداری که زیربار پوشش این منطقه نمیرود. «این شهرک در سال ٨٧ و قبل از شکلگیری شورا، به دلیل شرایط خاصی که پیش آمد، از کنترل خارج شد، متأسفانه به دلیل شرایط آن دوره، مرتضی گرد وضع نابسامانی به خود گرفت، این وضع تا سال ٩٢ ادامه داشت، یعنی این شهرک به مدت ٥سال از کنترل خارج بود.»
او ادامه حرفهایش را میگیرد: «مرتضی گرد در این مدت، نزدیک به یکسالونیم، بدون متولی بود، قبل از آن هم نظارت خاص مدیریتی نداشت، همین شرایط هم باعث شد تا این شهرک، تبدیل به منطقهای شود که ساختوسازها در آن به صورت غیرمجاز انجام شود، آب آشامیدنی و امکانات مردم با مشکل مواجه شود و امنیت منطقه به خطر افتد.»
رئیس شورای اسلامی شهرک مرتضیگرد میگوید: «از سال ٩٢، یعنی درست بعد از انتخابات دولت یازدهم، وضع این منطقه هم سروسامان پیدا کرد، شورای اسلامی شهرک مرتضی گرد فعال شدند، البته حجم مشکلات این منطقه آنقدر زیاد است که با یکی دوسال نمیتوان آنها را برطرف کرد، برای رساندن این منطقه به شرایط عادی و متوسط، به همکاری همهجانبه مردم و مسئولان نیاز است.»
شهرکی که یک طرفش جزو تهران است، طرف دیگرش نیستمرتضی گرد، بلاتکلیف است، این حرف رئیس شورای اسلامی شهرک مرتضی گرد است. او میگوید: یک طرف اتوبانی که به مرتضی گرد میرسد، جزو محدوده شهری است و یک طرف دیگرش که ٣٠هزارنفر جمعیت دارد، درمحدوده شهر قرار نمیگیرد. باقرنژاد این وضع را دور از انصاف میداند. شهرکی که قبلا زیر نظر شهرداری بود اما به دلیل اتفاقاتی که افتاد، از شمول شهرداری خارج شد: «شکل این منطقه شهری است، قانونی هم که باید آن را اداره کند، باید شهری باشد، نمیشود شهر را با قانون دِه مدیریت کرد، تنها راه نجات اینجا، مدیریت شهری است.»
به گفته او، دوسوم نقشه این شهرک، مربوط به ناحیه ٤ منطقه ١٩ میشود و یکسوم آن هم مربوط به دهیاری است، اما با وجود اینکه شهرک درحریم شهرداری تهران قرار دارد، اما شهرداری نمیتواند به آن خدمات دهد، حالا وضع بهگونهای است که زبالههای کنار خیابان را شهرداری جمعآوری میکند اما داخل کوچهها، را جمع نمیکند و دهیاری باید این کار را بکند و با کمک مسئولان استانداری و فرمانداری و بخشداری و دهیاری به جمعآوری زباله میپردازد.
باقرنژاد به مشکل آب و برق و گاز اهالی هم اشاره میکند. مشکلی که باعث شده تا آنها در تابستان از گرما و در زمستان از سرما رنج ببرند و برخی از کوچهها شبکه آبرسانی نداشته باشند. حالا براساس اعلام او، از سال ٩٢ برای نخستینبار، تانکرهای سیار برای آبرسانی به اهالی درنظر گرفته شد و همچنان در برخی بخشهای مرتضی گرد، ادامه دارد.
رئیس شورای اسلامی شهرک مرتضی گرد، به اقداماتی که در چند سال گذشته برای این شهرک و حل مشکلات ساکنان آن شده، اشاره میکند: «بزرگترین کاری که ازسوی شورای اسلامی شهرک برای این منطقه انجام شد، هویتدارکردن آن بود. قبلا در شورا مسئولان، اینجا را بهعنوان منطقهای که هویت خاص خودش را دارد، نمیشناختند، اما زمانی که ما در این منطقه فعالیتمان را شروع کردیم و برای آن طرح هادی گرفتیم، به تدریج وضع از نابسامانی درآمد. همچنین ٣ مدرسه در این شهرک ساخته شد، مجوز راهاندازی کلانتری را گرفتیم، در زمینه بحثهای عمرانی و بهداشتی ورود پیدا کردیم، برای ساماندهی آب آشامیدنی و انشعاب آن مجوز گرفتیم و توانستیم ٢٥٠٠ انشعاب برق را ثبتنام کنیم.»
به گفته باقرنژاد، در این شهرک، نزدیک به ١٠ هزار واحد خانه ساخته شده و ٤ هزار قوارهخانه در محل وجود دارد، در این میان ٤٠ درصد از خانهها هم خالی از سکنه است: «اگر مردم این خانهها را بخرند، این منطقه با حجم گستردهای از جمعیت مواجه میشود و برای ٤٠ هزار نفر امکانات میخواهد.»
باقرنژاد میگوید: «همان شرایط باعث شد تا حالا مردم وضع بدی پیدا کنند، اینجا مردم، آب مورد نیازشان را در یک منبع فلزی که بالای پشتبام است، نگهداری میکنند، در تابستان این آب گرم میشود و ناچارا برای کولر استفاده میشود، از آن طرف هم مردم بخش دیگری از آبشان را میخرند، آبی که بعضا بهداشتی هم نیست. اینها را یک گروه به صورت خصوصی میفروشند، به همین خاطر ما خودمان ماهانه ٣٠ میلیون تومان هزینه کردیم، تانکرهایی را درنظر گرفتیم و آب را به صورت رایگان در اختیار مردم قرار میدهیم.»
ساختوسازهای غیرمجاز موضوع دیگری است که باقرنژاد به آن اشاره میکند: «دولت موظف است نسبت به ساختوسازهای غیرمجاز، اقدام کند، یکی از دلایلی که ساختوسازهای غیرمجاز در این شهرک رخ داد، کمکاری مسئولان آن دوره بود، در یک دورهای روی ساختوسازها نه نظارتی میشد و نه مجوزی داده میشد، اما مردم ساختوساز میکردند. ما از سال ٩٢، این ساختوسازها را متوقف کردیم و ورودی شهر ناظرانی گذاشتیم که از ورود مصالح ساختمانی، به اینجا جلوگیری میکنند.» به گفته او، حالا از طریق دهیاری برای تخریب و نوسازی خانهها مجوز صادر میشود و حتی تلاش میشود تا به متقاضیان وام داده شود.
مشکلات اهالی شهرک مرتضیگرد، همچنان پابرجاست. آنها سالهاست که از وضع بیآبی و بیبرقی و بیگازی مینالند، از شرایط زندگی کودکانشان راضی نیستند، از اینکه با تانکر و دبه، زندگی میکنند، گلایه دارند. نه راه پس دارند و نه راه پیش. نه میتوانند جمع کنند و بروند شهرشان و نه پولی دارند تا درهمین تهران، خانهای رهن کنند. چالش آنها با آب و برق و گاز هنوز هم ادامه دارد.