فرارو- پیروزی تکاندهنده کمپین "خروج" از اتحادیه اروپا در رفراندوم روز پنجشنبه پروژه برائت عظیم نخبگان اروپایی و وصیتنامه پایداریِ حاکمیت ملی در عصر اضطراب جهانی بود.
به گزارش فرارو به نقل از یوروپ نیوزویک، این تصمیمی مهم و خطیر است که فراتر از جزایر بریتانیا طنینانداز خواهد شد. علاوه بر ایجاد بحرانی وجودی برای اتحادیه اروپا و خود انگلستان، به ایجاد تردید در نهادهای بینالمللی و همکاریهای چندجانبه در آمریکا نیز منجر خواهد شد.
برای اتحادیه اروپا، این رفراندوم زنگ بیدارباشی است که خیلی دیر به صدا درآمد. دههها است که اتحادیه اروپا از فقدان چشمگیر دموکراسی و وفاداری رنجبرده است.
در سراسر قاره، مدتهاست که "بروکسل" عامل دخالتهای غیرمسئولانه افراد اتحادیه بوده که در همهچیز از ماهیگیری گرفته تا شکل مناسب موزها دخالت میکنند.
در تلاشی برای جلوگیری از این موضوع، اتحادیه اروپا و پیشینیانش چندین موسسه جدید ایجاد کردند که مهمترینشان مجلس اروپا بود که مقرش در استراسبورگ فرانسه قرار دارد. اما این مجلس فاقد قدرت واقعی است و مشارکت در انتخابات آن بسیار پایین است. اتحادیه اروپا که معمولاً دور از دسترس، غیر شفاف و غیرمسئول است، حس وفاداری زیادی در میان 500 میلیون ساکن این منطقه ایجاد نکرده است.
این روندها در بریتانیا تخریب و فساد زیادی ایجاد کرده است. بریتانیا پس از قرنها انزوای پرزرقوبرق و امپراتوری حاکم، در سال 1973 به اتحادیه اروپا پیوست.
بریتانیا از مزایای بازار مشترک و همچنین سفرهای بدون ویزا به مالاگا بهرهمند شده است، اما وفاداری اولیهاش همیشه به ملت بوده و خواهد بود. رهبرانشان بدبینی عمومی را تقویت کردند و بارها و بارها با استفاده از اتحادیه اروپا بهعنوان سپر بلایش خبر از آیندهای امیدبخش داده و نخستوزیر دیوید کامرون (که بهزودی نخستوزیر سابق میشود) گفته مسائل را "حل" خواهد کرد.
آرای بریتانیا نشانه بدی برای آینده اتحادیه اروپاست. چندین دهه است که رهبران اتحادیه اروپا سعی کردهاند اتحاد و یکپارچگی را تعمیق کنند؛ با این استدلال که تنها راهحل " اروپای بیشتر" است. دوره این رویکرد به سررسیده است.
اتحادیه اروپا میان کنفدراسیون کشورهای مستقل و فدرال و حتی اتحادیه فراملی گیرکرده است. بسیاری از دولتهای ملی قدرت خود را حفظ میکنند اما دیگر مسائل مانند سیاستهای مهاجرتی و حقوق بشر را نابسامان باقی میگذارند.
توسعه اتحادیه اروپا پس از جنگ سرد یک حس اقتصادی و ژئوپولتیک برجسته به وجود آورد. اما در یک تشکل ناهمگن، توافق بر سر منافع ملی و فرهنگهای سیاسی پیچیده و سیاستهای مشترک بسیار کندتر و دشوارتر عمل میکند.
این کاستیها در سالهای اخیر بسیار برجسته شدند و اتحادیه اروپا نتوانست واکنشی منظم در برخورد با بحران منطقه اروپا و سیل پناهندگان نشان دهد.
برای اولین بار در تاریخ، اتحادیه اروپا با چشمانداز حل یک مشکل واقعی روبرو است. بریتانیا آخرین کشوری نخواهد بود که چنین رفراندمی را برگزار میکند.
برای اینکه این تشکل نجات پیدا کند، رهبران منتخب این قاره باید به خواست مردم توجه کرده و با نهادهای اتحادیه اروپا، کشورهای عضو و شهروندان مجدداً در ارتباط با مسائل مهم سیاسی مذاکره کنند. محتملترین نتیجه، یک اروپای "چند- سرعتی" خواهد بود که به دولتهای عضو و شهروندانشان انعطافپذیری بیشتری میدهد تا بهتر درباره طرحها و تدابیر خاص تصمیمگیری کنند.
این موضوع ممکن است برای برخی به معنای اروپای بیشتر باشد و برای برخی کمتر. بااینحال باید بر پاسخگویی و شفافیت تأکید زیادی شود.
در این بحبوحه، ممکن است بریتانیا باعث غافلگیریِ خودش شود. ممکن است برکسیت سبب فروپاشی بریتانیا شود. حزب ملی اسکاتلند که در سال 2014 در رفراندمی استقلال خود را به اسکاتلند باخت، قطعاً اصرار خواهد کرد که درباره همین مسئله یک همهپرسی دیگر برگزار شود. و از آنجاکه اسکاتلندیها به "ماندن" در اتحادیه رأی دادند، برادران انگلیسیشان نمیتوانند در برابر خواست آنها برای داشتن کشوری مستقل مخالفت کنند.
برکسیت مطمئناً بحثهای داخلی برای ایجاد تعادل در استقلال ملی آمریکا با ضرورت همکاریهای بینالمللی را از نو روشن خواهد کرد. در ماه آوریل رئیسجمهور اوباما از رأیدهندگان بریتانیا خواهش کرد به خروج از اتحادیه رأی ندهند. در پاسخ بوریس جانسون شهردار سابق لندن اوباما را "ریاکار" خواند که آنها را به "دست کشیدن از حق حاکمیتشان" تشویق میکند درحالیکه آمریکاییها حتی حاضر نیستند در دیوان کیفری بینالمللی ثبتنام کنند.
خروج بریتانیا از اتحادیه ما را به یاد کشش و جذابیت حاکمیت ملی و ضرورت پاسخگویی دموکراتیک در نهادهای حکومتی، چه در سطح داخلی و چه جهانی، میاندازد.