یادداشت دریافتی- کیانوش بابایی؛ حرفهای مناقشه برانگیزنادر قاضیپور را میتوان از دو منظر بررسی کرد.
بررسی شکلی یا فرمی (ادبیات گفتار) و بررسی محتوایی.
نگارنده قبل از ورود به بحث اعتراف میدارد که به برابری حقوق زنان و مردان باور و برابری میان زنان و مردان در بهرهمندی از فرصتها را از مصادیق عدالت میداند.
اما برای بررسی شکلی یا ادبیات یک گفتار یا سخنرانی قطعا باید به زمان و مکان آن توجه کرد.
گرچه معتقدم ادبیات قاضیپور در کل پسندیده نیست لکن نباید از نظر دور داشت که این حرفها در روزهای تبلیغات انتخاباتی و در یک محفل محلی و به زبان محلی بیان میشود.
هر سه موارد یاد شده میتواند در کاهش مجازات خطای قاضیپور، مورد نظر قرار گیرد.
قاضیپور سخنرانی تبلیغاتیش را به زبان محلی بیان میدارد همه آنانی که به زبانها و گویشهای محلی آشنایی دارند میدانند که در ادبیات شفاهی محلی، فضای بسیار بازتری برای بیان تمثیلها بخصوص با تمثیلهای با مضامین جنسی وجود دارد.
در واقع ادبیات کتبی و شفاهی مردم ایران، در برخورد با واقعیات زندگی، بسیار بازتر و مداراجویانهتر است نسبت به ادبیات رسمی حاکم بر کشور.
قصه کنیز و کدو، از معروفترین تمثیلهای ادبیات فارسی در مثنوی است که با مضمون جنسی، حرص و آز را نکوهش میکند.
اما بررسی مواردی چند از سخنان قاضیپور...
۱- «... پسری را داشتند ختنه میکردند... دختری گریه میکرد...»
این از تمثیلهای ادبیات شفاهی مردم ایران است.
آیا جامعه امروز ما از ادبیات و تاریخ خود فاصله گرفته یا واقعا آوردن چنین مثلهایی در جمع نادرست است؟
آیا منع کردن گفتن چنین مثلهایی جامعه را از این گنجینه ادبی و آموزشی محروم نمیکند؟
آیا شنیدن اینگونه تمثیلها واقعا باعث انحراف جوانان و نوجوانان میگردد و جای اینها فقط در کتاب هاست؟
۲- «... مجلس جای بچه نیست... جای ک ر ه خ ر نیست...»
گرچه برای یک فارس زبان جمله بالا، بیادبانه محسوب میشود لکن باید به معنی آن در زبان میزبان توجه صورت گیرد.
۳- ذکر خاطرهای با شیخ قدرت علیخانی...
بیان این خاطره توسط قاضیپور دو وجه پیدا میکند یه وجه مربوط به خود قاضیپور و وجه دوم به شیخ قدرت علیخانی.
آنجا که مربوط به قاضیپور است به دلایلی که در قبل ذکر شد ذکر چنین خاطرهای در یک جمع محلی و با زبان محلی چندان ناشایست به نظر نمیرسد اما در بخش دوم نظر شیخ قدرت علیخانی صائب است.
واما بررسی محتویی حرفهای قاضیپور...
۱- «... آذربایجان از تهران به این طرف است...»
با توجه به وجود استانهای البرز، قزوین و... همچنین وجود اقوام غیر ترک و آذری دراین جغرافیا این حرفی بیپایه و اساس است...
۲- «... در تهران و ایران تنها به یک نفر احترام میگذارم و آن رهبر ماست...»
این جمله از غرور و سرکشی قاضیپور نشات میگیرد.
آوردن واژه «تهران» در کنار واژه ایران، به نشان مصرف تبلیغات داخلی (محلی) برای قاضیپور است
قاضیپور ادامه میدهد «خود را نوکر رئیس جمهور نمیداند»... در واقع میگوید از رئیس جمهور حساب نمیبرد...
قاضیپور با گفتن این جملات از تمام ظرفیتهای قانونی برای به رخ کشیدن قدرت خود برای رای دهندگان و رقبا بهره میبرد.
۳- «... مجلس جای زن نیست جای مرد است...»
سویه مردسالارانه این جمله بیشتر از سویه زن ستیزانه آن است.
گرچه افکار عمومی و نسل تازه جامعه ایرانی چندان این جمله را نمیپسندد لکن در برخی مناطق و شهرهای کوچک ایران هنوز این ادبیات خریدارانی دارد به آن نشان که قاضیپور بعد از گفتن این جملات مورد تشویق حضار قرار میگیرد...
وی با بیان این جملات، احتمالا سعی در کاهش آرای کاندیداهای رقیب زن خود دارد.
گرچه نگارنده مخالف این حرف قاضیپور است لکن مطابق اصول آزادی بیان میبایست برای امثال وی نیز این حق را قائل بود که عقاید خود را آزادانه بیان دارند تا رای دهندگان آگاهانهتر، اقدام به گزینش و رای دادن کنند.
۴- «... اینها (زنان) را میفرستید مجلس بلا سرشان میآورند آبروی خودتان میرود...»
این از دسته حرفهایی است که نیازمند ارائه سند است.
وهن به نمایندگان زن آذربایجان، در ادوار قبل، به راحتی از این گفته استنباط میگردد.
۵- «... به لهجه من ایراد میگیرند... شما که فارسی حرف میزنید چه... خوردهاید؟»
قاضیپور بارها توسط همکارانش بخاطر لهجهاش مورد خنده واقع شده... بعضا کلیپهایی از سخنرانی وی در مجلس با موضوع لهجه ایشان انتشار یافته...
بنابراین حرف وی در اینجا بیشتر ناظر و حامل بر دفاع از لهجه خود است و نه حمله به زبان فارسی و اقوام فارس، گرچه این دفاع به شکل بدی انجام گرفته است.
آوردن جمله «... به لهجه من ایراد میگیرند...» و مقدمه سازی برای سخن بعدی، به روشنی نشان میدهد قاضیپور قصدش دفاع از لهجه خود است و نه حمله به زبان فارسی.
۶- «... با ششصد- هفتصد نفر عراقی مواجه شدیم همه تسلیم شدند اما قدرت نگهداری نداشتیم مجبور شدیم از دستشان راحت شویم...»
قاضیپور این جملات را در وصف شهامت و شجاعت خود بیان میکند و بعد ادامه میدهد «شاید در میان شما کسی نباشد که تابه حال سر یک مرغ یا گوسفندی را بریده باشد...» و اینجا میخواهد ازمیزان ناپسندی خطای احتمالی خود بکاهد.
وی اضلفه میکند «به خاطر اسلام این کار را انجام داده...»
و البته در دین مبین اسلام، در مورد کشتن اسراء تفسیرهای متفاوت وجود دارد.