bato-adv
کد خبر: ۲۵۳۰۰۹

عرب سرخی: ائتلاف اصولگرایان و اصلاح طلبان مفید نیست

تاریخ انتشار: ۱۰:۲۷ - ۲۶ آبان ۱۳۹۴
انتخابات اسفند، نیروهای اصلاح‌طلب را بر آن داشته است حضوری جدی در عرصه رقابت سیاسی داشته باشند و تشکیل شورای سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان زیر نظر سیدمحمد خاتمی حکایت از آن دارد که آن‌ها چند گام دیگر از اصول‌گرایان پیش افتاده‌اند تا با الگوی انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم بتوانند رنگ‌وبوی بهارستان را هم تغییر دهند. با فیض‌الله عرب‌سرخی، عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، درباره استراتژی اصلاح‌طلبان برای انتخابات هفتم اسفند به گفت‌وگو نشستیم و بحث به منافع ملی و ضرورت دنبال‌کردن پروژه وفاق ملی رسید.

عرب‌سرخی برخی حملات به چهره‌های مطرح اصلاح‌طلب را ناشی از تاثیرگذاری آن‌ها در جامعه می‌داند و درمورد مسائل باقیمانده از سال 88 نیز معتقد است: حل مسئله حصر در جهت منافع ملی خواهد بود و کمک می‌کند حاکمیت قدرتمندتری در کشور داشته باشیم.

در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم بعد از یک دوره حاشیه‌نشینی یا خانه‌نشینی، بعضی از اصلاح‌طلب‌ها دوباره وارد عرصه رقابت شدند. علت این مسئله چه بود و چه تغییری باعث شد اصلاح‌طلب‌ها احساس کنند دوباره می‌توانند وارد عرصه سیاسی شوند؟
پایه خط‌مشی اصلاح‌طلبی فعالیت در فضای آزاد سیاسی است؛ چون بنای نقد وضعیت موجود را دارد کاملا سازگار با یک فضای باز غیرامنیتی است. به‌میزانی که فضا بسته، امنیتی و محدود شود دامنه فعالیت اصلاح‌طلبی محدود می‌شود و به‌میزانی که این فضا باز شود امکان برای انجام این فعالیت‌ها صورت می‌گیرد؛ بنابراین اینکه چرا در محدوده سال 92 و 91 برای انتخابات ریاست‌جمهوری اصلاح‌طلب‌ها فعال تراز قبل می‌شوند دلیلش این است که فضا بازتر می‌شود و اگر در دوره 88 تا اواخر 91 دامنه فعالیت‌ها محدودتر است این کاملا به فضای موجود بستگی دارد؛ فضایی که در آن نیروهای سیاسی، رسانه‌ها و احزاب با محدودیت مواجه هستند، موضوع دستگیری‌ها، صدور احکام سنگین برای فعالان سیاسی، احزاب اصلاح‌طلب و رسانه‌های اصلاح‌طلب، مواردی است که امکان فعالیت را محدود می‌کند. بنابراین چرایی فعال‌شدن اصلاح‌طلبان در آن مقطع، به تغییرات کلی که در فضای سیاسی صورت‌گرفته بازمی‌گردد.

مواردی که اشاره کردید مربوط به سال 88 و رویدادهای آن سال بود که تا اندازه‌ای تا یک‌سال بعد هم با همان وضعیت ادامه پیدا کرد، اما در انتخابات مجلس نهم در سال 90 به‌نظر می‌رسید فارغ از عواملی که شما اشاره کردید احساس می‌شد اصلاح‌طلبان دیگر رغبتی برای حضور ندارند. در فاصله انتخابات مجلس نهم تا انتخابات ریاست‌جمهوری آیا ‌انگیزه‌های دیگری هم وجود داشت اصلاح‌طلب‌ها احساس کنند نیاز است که دوباره وارد رقابت شوند یا نه؟
حتی برای انتخابات مجلس نهم هم نیروهای اصلاح‌طلب مبنا را بر فعالیت گذاشتند. اصلا فعالیت اصلاح‌طلبی ترجمان و نتیجه‌اش در انتخابات بروز پیدا می‌کند بنابراین بنای عدم فعالیت در انتخابات مجلس نهم نیست اما طبیعتا به‌دنبال فشارهای سال‌های 88 و 89 و ماجراهای پیش‌آمده امید به فعالیت و امید به تاثیر، از مردم گرفته شد. بنابراین به‌میزانی که می‌شود تاثیرگذار بود و امید به تاثیرگذاری تقویت شود حضور نیروهای سیاسی هم دامنه‌اش گسترده‌تر می‌شود. حتی چهره‌ای مثل آقای خاتمی برای اینکه رأی دهد چون می‌خواهد در انتخابات لااقل به‌عنوان یک صاحب‌رأی حضور پیدا کند می‌رود در یک روستایی کنار صندوق حاضر می‌شود و رأی خود را در صندوق می‌اندازد. این‌ها نشانه‌های وضعیت و شرایط حاکم است. تقریبا بااینکه همه مصمم هستند که فهرست بدهند همه موفق نمی‌شوند فهرستی را برای رأی‌دادن مردم در شهری مثل تهران اعلام کنند؛ یعنی دایره ردصلاحیت‌ها آن‌قدر گسترده است که امکان بستن یک فهرست در تهران حتی از آدم‌های مستقل یا آدم‌های کم‌وبیش موجه وجود ندارد.

یعنی بنا بود اصلاح‌طلب‌ها فهرست انتخاباتی داشته باشند؟
به‌هرحال مبنا این بود که این کار صورت بگیرد، منتهی عملا دایره ردصلاحیت‌ها آن‌قدرگسترده شده بود که دیگر امکان بستن یک فهرست هم وجود نداشت.

بااین‌حال به‌نظر می‌رسد امسال این امکان وجود دارد. برخی از سیاسیون انتخابات مجلس امسال را یکی از پراهمیت‌ترین انتخابات دراین سال‌ها می‌دانند. نظر شما دراین رابطه چیست و فکر می‌کنید امسال انتخابات با انتخابات مجلس سال‌های گذشته خیلی تفاوت دارد؟
دو نکته را می‌توان به‌طور مشخص درمورد تمایز این انتخابات با انتخابات گذشته قائل شد، یکی اینکه این انتخابات مجلس همراه با انتخابات خبرگان برگزار می‌شود و انتخابات خبرگان هم به‌دلیل نقشی که در تعیین رهبر و نظارت بر فعالیت‌های رهبری دارد در جای خود بسیار مهم است پس دو انتخابات با هم است بنابراین اهمیت را دو برابر می‌کند. نکته دیگر این است که چون دولت نسبتا قابل قبولی بر سر کار است و مجلس نهم مشکلات فراوانی را برای این دولت ایجاد کرده درحقیقت مجلس دهم می‌تواند مجلسی باشد که به دولت کمک کند یا لااقل مجلسی باشد که کمتر برای دولت مشکل ایجاد کند. بنابراین از زاویه اینکه می‌تواند به دولت کمک کند یا موانع پیش پای دولت را بردارد یا کم کند هم این این انتخابات حائز اهمیت است و شاید نکته سومی هم به‌عنوان پس‌زمینه‌ای برای بهتر‌برگزار‌شدن بتوانیم بگوییم. به‌هرحال دولت اعتدالی یک پای برگزاری انتخابات است، یعنی بخش اجرایی انتخابات با دولت آقای روحانی است که دولت معتدل است و می‌توانیم انتظار داشته باشیم نتایج کار هیئت‌های اجرایی از نتایج هیئت اجرایی دولت نهم و دهم بهتر باشد بنابراین این نکته از یک‌سو کمک می‌کند که امید را افزایش دهد و انتظارات برای برگزاری انتخابات مناسب‌تر را بالا ببرد و از یک‌سو هم ویژگی‌هایی دارد که خود این انتخابات را مهم‌تر و مؤثرتر می‌کند.

آیا نکته چهارمی وجود ندارد؟ اینکه خود اصلاح‌طلبان احساس کنند با حضور و مشارکت گسترده‌تر در مجلس بتوانند دوباره به قدرت برگردند؟
در حقیقت این بستر انتخابات مثبت‌تر شده نه‌اینکه جایگاه مجلس را تغییر داده باشد. به‌میزانی که فضا بهتر شود امید در جامعه برای اصلاح‌طلب‌ها افزایش پیدا می‌کند. درواقع این فضا، امید به تاثیرگذاری در اصلاح‌طلب‌ها و در جامعه را افزایش داده نه‌اینکه جایگاه مجلس تغییر کرده باشد که اهمیتش بیشتر باشد.

یعنی این ‌انگیزه در اصلاح‌طلب‌ها ایجاد شده که می‌توانند بازگردند؟
این امید را به‌میزان اثرگذاری در ساختار سیاسی طبیعتا بیشتر کرده است. این فضای مثبت و اینکه به‌هرحال در انتخابات سال 92 یک دولت و یک رئیس‌جمهوری اعتدالی که بخش‌های قابل‌توجهی از دیدگاه‌های اصلاح‌طلب‌ها را نمایندگی می‌کند بر سر کار آمد. انتخاب او به افزایش امید منتهی شده است و افزایش امید برگزاری انتخابات را می‌تواند شورانگیزتر کند.

برای این انتخابات شورانگیز درحال‌حاضر اصلاح‌طلب‌ها چه وضعیتی دارند آیا توان سازماندهی سال‌های دوم خرداد را دارند که دوباره بتوانند کرسی‌های حداکثری در مجلس داشته باشند؟
در کنار این ویژگی‌ها و درکنار وضعیت عمومی مثبتی که جامعه و نخبگان اصلاح‌طلب پیدا کردند موانع و مشکلاتی همچنان وجود دارد که تلاش‌هایی روی این موانع صورت می‌گیرد تا کاهش پیدا کند ازجمله آن‌ها دل‌نگرانی نسبت به مسئله ردصلاحیت‌ها و نیز افزایش و تشدید برخوردهاست. آن چیزی که این روزها کم‌وبیش می‌بینیم که موجی از دستگیری‌ها به‌عنوان نفوذ یا عوامل دشمن شروع شده این‌ها هم دل‌نگرانی‌هایی است که وجود دارد و می‌تواند از شور انتخابات و دایره مشارکت کم کند. در عین‌حال تلاش‌ها از مدت‌ها قبل شروع ‌شده و جریان اصلاح‌طلبی به‌سمت انسجام بیشتر پیش رفته است. در ماه‌های اخیر شاهد تشکیل و شکل‌گیری شورای سیاست‌گذاری اصلاح‌طلب‌ها بودیم که تقریبا مجموعه اصلی نیروهای اصلاح‌طلب را متشکل کرده است؛ با تشکیل این شورا و با جمع‌شدن نیروهای اصلاح‌طلب این فضا مثبت‌تر و انسجام در جریان اصلاح‌طلبی بیشتر شده است. این‌ها وجوه مثبت کار است که به شوق‌و‌شور بیشتر منجر می‌شود و آن‌طرف هم دغدغه‌ها و نگرانی‌های ناشی از برخوردهای احتمالی وجود دارد که ممکن است به‌این فرآیند وفضا آسیب بزند.

آیا اصلاح‌طلب‌ها برای اینکه اگر این برخوردها یا ردصلاحیت‌ها وجود داشته باشد برنامه‌ای طراحی کرده‌اند که بتوانند با وجود این موانع حضور پررنگ داشته باشند؟
گفت‌وگوهایی ازسوی برخی از نیروهای اصلاح‌طلب با شورای نگهبان آغاز شده و تلاش برای اقناع آن‌ها و روشن‌کردن ابهامات احتمالی در جریان است و تلاش می‌کنند شورای نگهبان را قانع کنند و دغدغه‌هایشان را کاهش دهند و احیانا ابهامات را برطرف کنند، اما نهایتا قضیه حتی به اعضای شورای نگهبان هم محدود نمی‌شود. جریان‌هایی را در کشور داریم که آن‌ها چون می‌دانند که رأی زیادی در مردم ندارند می‌خواهند با حذف رقبای خود و چهره‌هایی را که رأی می‌آورند به هدف خود برسند، نه‌اینکه آن‌ها مشکلی دارند؛ بلکه از سر اینکه رقابت را برای خود ممکن‌تر کنند دست به‌این حذف می‌زنند و دراین انتخابات هم ممکن است این اتفاق بیفتد. در هر صورت توجه به‌این نکته اهمیت دارد که کسانی که با عملکرد خود در مجالس گذشته عدم پایبندی خود را به منافع مردم و منافع و مصالح ملی نشان دادند جای خیلی پررنگی در مجلس آینده نخواهند داشت؛ آن افراد در هر صورت نمی‌توانند رأی مردم را به دست بیاورند چه چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب به‌عنوان رقیبشان حضور داشته باشند و چه نباشند؛ اگر آن‌ها در دوره‌هایی با ناشناخته‌بودن خود با رأی پایین توانستند به مجلس راه پیدا کنند در دوره جدید حتی با رأی پایین هم نمی‌توانند وارد مجلس شوند.

این جریان‌ها که به‌گفته شما پایگاه مردمی ندارند، آیا آن‌قدر قدرت دارند که بتوانند در حضور اصلاح‌طلبان خللی وارد کنند؟
حتما اخلال ایجاد می‌کنند. اصلاح‌طلب‌ها یک حزب سیاسی نیستند، بلکه یک جریان گسترده اجتماعی هستند که بخش اصلی جامعه را دربرمی‌گیرند؛ یعنی هر انتخابات آزادی که برگزار شود مستقل از اینکه کدام چهره رأی بیاورد این طیف از نیروها به‌دلیل همراهی و همزبانی با جامعه رأی اصلی را دارند. نهایتا حتی اگر چهره‌های مستقل هم رأی بیاورند آن نیروها به گرایش اصلاح‌طلبی نزدیک‌تر هستند تا به جریان اقتدارگرایی؛ بنابراین من معتقدم این مجلس درهرصورت یک مجلس اقتدارگرا نخواهد بود. ممکن است با چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب تشکیل شود یا ممکن است با چهره‌های گمنام اصلاح‌طلب یا ممکن است با چهره‌های مستقل.

چهره‌های مستقل را هم اصلاح‌طلب می‌دانید؟
معتقدم در جامعه با مردم عادی هم که صحبت کنیم آن‌ها هم از نظر فکر و نگاه به فکر اصلاح‌طلبی نزدیک هستند تا به فکر و اندیشه اقتدارگرایی.

اگر شورای نگهبان بخواهد با همان رویکرد سابق خود برخی از چهره‌های مؤثراصلاح‌طلبان را ردصلاحیت کند، فکر می‌کنید استراتژی اصلاح‌طلبان برای انتخاباتی که چهره‌های مؤثرش در‌ آن ردصلاحیت شود چه باید باشد؟
استراتژی اصلاح‌طلبان مشارکت در انتخابات با مؤثرترین چهره‌هاست اما آنچه غلبه دارد اصل مشارکت است نه‌اینکه کدام چهره نامزد اصلی یا غیراصلی است. درحقیقت حضور است که ماهیت و جوهره استراتژی اصلاح‌طلبان را تشکیل می‌دهد.

حضور اصلاح‌طلبان به‌عنوان یک جریان تاثیرگذار و رقیب انتخاباتی یا مثل باقی مردم که فقط بروند پای صندوق و رأی بدهند.....؟
نه منظور من این است که این اصلاح‌طلبان حتی اگر لازم باشد جایی از چهره‌های معتدل اصول‌گرا هم حمایت کنند حمایت خواهند کرد و مجلس را به‌سمت بهترشدن سوق خواهند داد.

این حمایت از چهره‌های میانه‌روی اصول‌گرا فقط درصورتی است که چهره‌های مؤثر اصلاح‌طلب ردصلاحیت شوند...؟
طبعا منظور من اصل استراتژی مشارکت است، نه‌اینکه برنامه این باشد که از چهره‌های معتدل اصول‌گرا حمایت کنیم. ممکن است در یک حوزه انتخابیه تشخیص داده شود از یک چهره معتدل اصول‌گرا حمایت شود این‌کار انجام می‌شود. یعنی اگر جایی ما هیچ نامزدی نداشته باشیم و دو نامزد وجود داشته باشند، یکی تندرو و یکی معتدل، حتما اصلاح‌طلب‌ها به چهره معتدل رأی خواهند داد.

درحال‌حاضر که هنوز این اتفاقات نیفتاده و صلاحیت کسی هم رد نشده است، اما این مسئله به‌عنوان یک راهبرد مطرح می‌شود که ائتلافی میان اصلاح‌طلبان با چهره‌های اصول‌گرای میانه‌رو شکل بگیرد، حتی از چهره‌هایی مثل علی لاریجانی هم صحبت می‌کنند، نظر شما دراین مورد چیست؟
به نظر من چنین ائتلافی نه ممکن است و نه مفید؛ زیرا چهره‌های معتدل اصول‌گرا باید در جریان اصول‌گرا باقی بمانند و بتوانند به تعدیل فضای آن جریان کمک کنند. اگر آن‌ها هم بخواهند به‌این طرف بیایند آن‌ها هم اصلاح‌طلب می‌شوند. این چیزی نیست که خیلی بتواند مؤثر باشد. ممکن است یک جایی حتی اصلاح‌طلبان رأی خود را به‌نفع یک چهره معتدل اصول‌گرا به صندوق بیندازند، اما این به معنی ائتلاف نیست؛ به‌معنای درک این مفهوم سیاسی است که ما لزوما در موقعیت انتخاب بین خوب و خوب‌تر نیستیم؛ به‌معنای این است که کسی که ویژگی‌های منفی کمتری دارد نسبت به کسی که ویژگی‌های منفی بیشتری دارد ترجیح دارد.

درمورد چهره‌ای مثل ناطق‌نوری هم همین نظر را دارید؟ هرچند ایشان فعلا اعلام کرده‌ است حضور نخواهد داشت.
آقای ناطق‌نوری چهره بسیار ارزشمندی هستند، اما اعلام کردند حضور پیدا نخواهند کرد. اگر هم برفرض قرار باشد که حضور پیدا کنند نقششان در جریان اصول‌گراست؛ یعنی به‌میزانی که موفق می‌شوند آن جریان را به‌سمت عقلانیت ببرند می‌توانند در عرصه سیاسی مفید باشند، اما اگر در فهرست اصلاح‌طلبان بیایند اصلاح‌طلب‌شدن ایشان مشکلی را حل نمی‌کند. حضور چهره‌های معقول و منطقی اصول‌گرا می‌تواند به منطقی‌شدن فضای سیاسی کمک کند و این نقشی است که اگر آقای ناطق فعال باشند می‌توانند در بین نیروهای اصول‌گرا داشته باشند. ما چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب داریم که اگر قرار باشد که در جبهه اصلاح‌طلب‌ها مؤثر باشند آن‌ها می‌توانند تاثیرگذار باشند. رفتار منطقی آقای ناطق باعث شده این نگاه مثبت نسبت به ایشان ایجاد شود که او می‌تواند فضای جمعی اصول‌گرایان را تعدیل‌تر و منطقی‌تر و رفتارهایشان را قابل قبول‌تر کند.

بنابراین اگر استراتژی اول را در نظر بگیریم مجلس حداکثری اصلاح‌طلبان برای جریان اصلاحات مدنظر است و اگر امکانش نبود حمایت از نیروهای معتدل اصول‌گرا؟
سقف انتظارات معلوم است، بحث کف انتظارات است. کف انتظارات رسیدن به مجلسی است که بتواند حداقل مانع کمتری برای دولت ایجاد کند و کمک کند دولت بتواند برنامه‌هایش را محقق کند.

این استراتژی چقدر از وضعیت جناح مقابل متاثر است؛ یعنی آرایش سیاسی آن‌ها و به‌ائتلاف و اتحاد رسیدن آن‌ها چقدر در سازمان‌دهی نیروهای اصلاح‌طلبی تاثیر دارد؟
اول به‌این نکته اشاره کنم که اساسا منافع و مصالح کشور دراین است که در حوزه سیاسی جناح‌های سازمان‌یافته، متشکل، قوی و منسجم بتوانند کار کنند. این هم برای جبهه اصلاح‌طلبان مطرح است هم برای اصول‌گرایان. من معتقد نیستم خوب است که ما یک جناح غیرمنسجم اصول‌گرا داشته باشیم تا بتوانیم در انتخابات برنده شویم. منافع مملکت دراین است که اگر دو جناح سیاسی داریم، دو جناح قوی منسجم فعال و تاثیرگذار داشته باشیم. اگر انتقادی است به رفتارهایی است که زمینه‌های فعالیت اصلاح‌طلبان را محدود می‌کند و احیانا در پی ناکارآمد‌کردن جبهه اصلاح‌طلبی است. بنابراین من خیلی خوشحال نمی‌شوم از اینکه شکاف‌های عمده‌ای در بین اصول‌گرایان باشد؛ اما متأسفانه درحال‌حاضر این‌طور است، نه چیزی که من به‌عنوان یک علاقه‌مند به فضای سیاسی از آن خوشحال باشم. کناره‌گیری چهره‌هایی مثل آقای ناطق‌نوری و از‌میان‌رفتن چهره‌های مؤثری مثل آقای مهدوی و عسگر اولادی به‌این مسئله دامن زده و الان وضعیت مناسبی نیست.

فارغ از اینکه چقدر این وضعیت تشتت در اصول‌گرایان مطلوب یا نامطلوب است فکر می‌کنید چقدر این تشتت بر نحوه سازماندهی اصلاح‌طلبان تاثیر دارد؟
به نظر من همان‌طور که در انتخابات سال 84 تعداد نامزدهای ما در انتخابات اثرگذار شد و ما موفقیت لازم را به دست نیاوردیم، هرجریان و هر طرفی اگر واجد چنین تشتت‌هایی باشد زمینه شکست خود و موفقیت جریان مقابل خود را فراهم می‌کند. در سال 92 جبهه اصلاحات و جریان اعتدالی موفق شدند دو نامزدشان را به یکی تبدیل کنند و جریان مقابل نتوانست این‌کار را انجام دهد. درحال‌حاضر هم همین‌طور است. اگر ما به‌عنوان نیروهای اصلاح‌طلب و معتدل منسجم شویم به‌نظر من میل و رغبت حضور را در جامعه افزایش می‌دهیم، یعنی فقط این نیست که رأی‌هایمان با هم جمع می‌شود بلکه جامعه را هم امیدوار می‌کند. ببینید جمع آرای دکتر عارف و دکتر روحانی در آخرین نظرسنجی‌های 10 روز قبل از انتخابات حدود بیست‌درصد بود، اما آقای دکتر روحانی به‌تنهایی پنجاه و چند‌ درصد رأی آوردند، بنابراین این ناشی از امیدی است که به جامعه منتقل می‌شود که اگر حاضر شوید رأی شما هم اثرگذار خواهد بود. در انتخابات مجلس هم همین‌طور است؛ به‌میزانی که ما بتوانیم متشکل‌تر و یکپارچه‌تر و منسجم‌تر و بابرنامه‌تر مشارکت کنیم امیدی که این نحوه عمل در جامعه ایجاد می‌کند بر میزان رأی ما تاثیر جدی و تعیین‌کننده‌ای خواهد داشت.

در جریان اصلاح‌طلب‌ آیا می‌شود درمورد محوریت واحدی صحبت کرد که حول آن همگرایی وجود داشته باشد؟
خوشبختانه چهره‌های مؤثر اصلاح‌طلب هم همگرا هستند مثل آقای خاتمی و هاشمی و حاج حسن خمینی. این‌ها هم همگرا و یکدست حرف زدند و عمل کردند و تشویق کردند. ضمن اینکه تقریبا ما در بین نیروهای اصلاح‌طلب نیروی جدی و مؤثری نداریم که درمورد محوریت مثلا آقای خاتمی بحثی داشته باشد. وقتی از آقای هاشمی می‌خواهند که برای شورای سیاست‌گذاری کسانی را معرفی کند می‌گویند با همین نیروها و چهره‌ها تصمیم بگیرید و من هم حمایت می‌کنم، یعنی آهنگ و ایده جدایی ندارند و این فرصت بسیار خوبی است که ما بتوانیم کار مؤثری را انجام بدهیم.

یعنی محوریت در ائتلاف و اتحاد برای اصلاح‌طلبان در انتخابات خاتمی است؟
آقای خاتمی هستند و همه چهره‌های مؤثر دیگر هم هم‌نظر و هم‌رأی ایشان هستند. نه‌اینکه بحث کردند و به یک نظر رسیدند بلکه نظرات مشترکی داشتند و دارند؛ یعنی کاملا با هم هم‌نظرند و یک‌جور فکر می‌کنند در حرف‌هایی که در جاهای مختلف سر موضوعات مختلف می‌زنند این هم‌نظری را به‌وضوح می‌بینید.

به نظر شما این چهره‌های تاثیرگذار اصلاحات مثل خاتمی، سیدحسن خمینی و هاشمی چقدر می‌توانند در رفع موانعی که ابتدای صحبت‌ها اشاره کردید تاثیرگذار باشند، درحالی‌که خودشان مورد حمله هستند؟
این مورد‌حمله‌بودن برای تاثیرگذاربودنشان است. بسیاری از چهره‌ها هستند که مورد حمله قرار نمی‌گیرند، نه به‌این دلیل که آدم بد یا خوبی هستند به‌این دلیل که دراین بحث‌ها حضور و تاثیرگذاری ندارند. اگر آقای خاتمی ممنوع‌التصویر یا ممنوع‌البیان می‌شود به‌این دلیل است که وقتی حرف می‌زند حرفش شنیده می‌شود و مقبولیت دارد. اگرآقای هاشمی خودش و خانواده‌اش مورد هجوم قرار می‌گیرند برای تاثیرگذاری آن‌هاست. اتفاقا وقتی آقای هاشمی مطلب جدی و تاثیرگذار می‌گوید این حملات اوج می‌گیرد و بیشتر می‌شود. بنابراین این حملات نشانه تأثیرگذاری است. در جریان‌های دادگاه‌های سال 88 پرونده‌هایی که برای نزدیکان آقای هاشمی درست شده بود مربوط به 84 بود. چرا سال 84 رسیدگی نشده بود، اما سال 88 که شروع به برخورد شد با آن‌ها هم برخورد کردند؟ برای اینکه حالا آقای هاشمی حرف‌های متفاوتی می‌زند یا لااقل از نظر آن‌ها این حرف‌ها حرف‌های متفاوتی است و حرف‌هایی است که موردپسند واقع نمی‌شود. چرا آقای هاشمی دیگر به نمازجمعه نمی‌آید؟ چون در نمازجمعه آن روندهایی را که پیدا شده تایید نمی‌کند. اگر آقای هاشمی آن روندها را تایید می‌کرد مطمئن باشید که هیچ مشکلی برایش پیش نمی‌آید.

در حال حاضر این چهره‌های تاثیرگذار چه اندازه می‌توانند در سازماندهی نیروهای اصلاح‌طلب نقش داشته باشند؟
به هرحال با پشتیبانی آقای خاتمی تقریبا نیروهای عمده و مؤثر اصلاح‌طلب درقالب شورای سیاست‌گذاری متشکل شدند و طبعا کسی انتظار حضور اداری و اجرایی آقای خاتمی را ندارد، بلکه انتظار حمایت معنوی و فکری آقای خاتمی وجود دارد که ایشان همه را تشویق کردند به جمع‌شدن و متشکل و منسجم‌شدن. بنابراین این حرکت با حمایت فکری و معنوی آقای خاتمی درحال انجام‌شدن است و طبیعتا تا آخر هم همین‌طور خواهد بود.

خود احزاب چطور، آن‌ها چقدر دراین سازماندهی نقش دارند، چون تعدادی احزاب جدید هم در دولت یازدهم شکل گرفته‌اند؟
آقای خاتمی گفتند همه احزاب جدید چه آن‌هایی که تشکیل شدند و چه آن‌هایی که در شرف تشکیل هستند دراین مجموعه باشند و هستند.

دو حزب بزرگ اصلاح‌طلب که به‌هرحال به هر دلیلی نمی‌توانند فعالیت کنند...
آن‌ها که منحل شدند. چه این کار قانونی باشد یا غیرقانونی بالاخره مشارکت و سازمان مجاهدین منحل شده است. احیانا شخصیتی مثل آقای نبوی از مجاهدین انقلاب یک حرفی بزند و این حرفش به‌دلیل سوابق و صلاحیت‌های او شنونده داشته باشد و تاثیرگذار باشد، این اتفاق می‌افتد. یعنی شخصی مثل آقای نبوی ممکن است یک هفته قبل از انتخابات هم اعلام کند من از این فهرست حمایت می‌کنم، به‌عنوان یک شخص است اما مجاهدین انقلاب دیگر نیست. یا آقای دکتر میردامادی یا آقای دکتر رضا خاتمی به‌عنوان افراد مؤثر مشارکت و خیلی چهره‌های دیگر ممکن است در جریان انتخابات موضع‌گیری و مردم را تشویق کنند. بنابراین دیگر بحثی به نام مشارکت و مجاهدین انقلاب فعلا وجود ندارد. البته هر دو گروه پیگیری‌هایی می‌کنند که اگر موفق شوند بتوانند تشکیلاتشان را احیا کنند و آن یک بحث دیگر است.

مجاهدین و مشارکت در دوره‌های گذشته در سازمان‌دهی نیروهای اصلاح‌طلب خیلی تاثیرگذار بودند، آیا احزاب جدید اصلاح‌طلب می‌توانند جای خالی آن‌ها را در سازماندهی نیروهای اصلاح‌طلب برای رقابت‌های انتخاباتی پر کنند؟
شما وقتی یک تشکیلات باتجربه و باسابقه دارید طبیعتا این مزایایی دارد و وقتی آن را از دست بدهید این مزایا را هم از دست دادید و دیگر نیروها و احزاب موجود چه بتوانند جای آن‌ها را پر کنند چه نتوانند، این نیروها و احزاب جدید هستند که کار می‌کنند و باید تلاششان را بیشتر کنند و نیروهای بیشتری را بتوانند جذب کنند. طبیعتا مشارکت بعد از حدود یازده‌دوازده سال کار که بسیاری از مراحل سخت را پشت‌سر گذاشتند و با تجربه و پخته شده بودند و مجاهدین انقلاب با سابقه بیشتر و با گستردگی محدودتر تجربیاتی داشتند که مفید و مؤثر هم بود، اما ما نمی‌خواهیم راجع به نبودن آن حرف بزنیم. موجودی‌های فعلی تلاش می‌کنند و ان‌شاءالله با اثرگذاری خود آن خلأ را پر خواهند کرد و ما هم امیدواریم که این اتفاق در عمل بیفتد.

آن نیروهایی که امکان فعالیت را درقالب تشکل‌ها ندارند یا تشکلشان تعطیل‌شده فکر می‌کنید چه نقشی می‌توانند انتخابات پیش‌رو داشته باشند؟
به هرحال برای کسی که محکومیتی داشته و محکومیتش را هم گذرانده –به‌حق یا به‌ناحق، محدودیت قانونی برای فعالیت وجود ندارد. ممکن است فضای سیاسی و امنیتی محدودیت‌هایی را تحمیل کند که آن‌ها سرجای خودش است اما اگر آقای نبوی یا میردامادی امروز بخواهند مردم را تشویق مشارکت کنند و نیروهای سیاسی را به کار فعال و حضور مؤثر تشویق کنند کسی نمی‌تواند بگوید چرا.

فکر می‌کنید چقدر اهمیت یا ضرورت دارد که این چهره‌های تاثیرگذار که به‌هر دلیل امنیتی در حاشیه فعالیت‌های سیاسی هستند و خانه‌نشین شدند، وارد عرصه شوند و بخواهند در فضای امروز کشور اظهارنظر و تشویق کنند، برخی معتقدند حضور آن‌ها ممکن است حساسیت‌هایی ایجاد کند، نظر شما دراین‌باره چیست؟
اصل این موضوع که این نیروها مجاز به‌این کار هستند بحثی ندارد. ممکن است کسانی فکر کنند حضور برخی از این نیروها از نظر جریان مقابل تحریک‌آمیز باشد؛ این به‌مصلحت‌اندیشی‌های درون جبهه اصلاح‌طلب بازمی‌گردد. طبیعتا مؤثرترین جبهه اصلاحات بنای تخریب فضای فعالیت سیاسی را ندارند، بنابراین اگر در موارد خاصی فکر کنند که عدم‌حضورشان به آرامش بیشتر کمک می‌کند. همان‌طور که حضورشان در گذشته مایه آرامش بوده دریغ نخواهند کرد. منتهی این یک بحث بیرونی و قضایی نیست، بلکه یک مصلحت‌اندیشی درون جبهه اصلاحات است که مؤثرین جبهه اصلاحات درموردش تصمیمات لازم را اتخاذ خواهند کرد.

با این اوصاف چقدر امیدوار هستید مجلس دهم، مجلسی اصلاح‌طلب باشد؟
خیلی خوشبین نیستم که چهره‌های مؤثر که در گذشته تایید شدند و در انتخابات حضور پررنگ داشتند تایید شوند، اما به‌این اطمینان دارم که درمجموع مجلس بسیار بهتری نسبت به گذشته خواهیم داشت، اما ما باید تمام تلاشمان را بکنیم و این را به‌عنوان یک موضوع قطعی و تمام‌شده نباید بدانیم و نباید مانعی برای حضور فعال ما باشد.

فکر می‌کنید رسیدن به مجلس بهتر، در رفع مسائل باقیمانده از سال 88 مثل مسئله حصر چقدر موثر است؟
ما باید امیدوار باشیم که عقلانیتی پیش بیاید که باور شود مسئله حصر برای کشور و برای مصالح و منافع مردم مفید است،

آیا امکان این مسئله هست که آن وفاق ملی و ائتلافی که درموردش صحبت کردید اتفاق بیفتد و درواقع آیا شرایطش در کشور وجود دارد؟
وفاق ملی گام‌به‌گام اتفاق می‌افتد. این‌طور نیست که فکر کنیم یک‌دفعه به وفاقی که همه در آن شرکت دارند می‌رسیم. ما اگر موفق شویم بدبینی بخش‌هایی از جریان‌های را نسبت به هم کم کنیم، بخشی از این وفاق اتفاق افتاده، بنابراین جریان تحقق وفاق یک فرآیند است نه یک حادثه و این امر زمان و کار و مشارکت می‌برد. به‌نظر من رسانه‌ها به‌خصوص رسانه ملی که امروز متأسفانه محور بسیاری از تشتت‌هاست می‌تواند نقش بسیار مؤثری دراین فرآیند داشته باشد.

آیا اصلا شرایط برای ورود به‌این فرآیند وجود دارد یا خیر؟
این روند درحال جریان است. شما از چهره‌هایی اعتدالی در طرف مقابل یاد می‌کنید، مفهومش این است که افرادی از آن جناح با این اندیشه‌ها همراه شدند. برخی از این صحبت می‌کنند که آقای ناطق‌نوری می‌تواند سرلیست اصلاح‌طلب‌ها باشد. این نگاه که در گذشته وجود نداشته است. این درحقیقت فرآیندی است که آغاز شده است. چرا امروز نسبت به آقای لاریجانی بیشتر از دیروز خوشبینی است؟ پس اگر این فرآیند ادامه پیدا کند می‌تواند چهره‌های بیشتری را دربر بگیرد و جریان‌های افراطی را به انزوا کشاند و در گوشه ببرد. به امید روزی که ما از هیچ نیرویی به‌عنوان افراطی یاد نکنیم. ما در پی حذف کسی نیستیم؛ ما در پی پیوستن همه نیروها به جریان پیش‌برنده توسعه ملی هستیم.

درحال‌حاضر موانع در مسیر وفاق ملی چیست؟
معتقدم اگر توفیق این را پیدا کنیم که گفت‌وگویی ملی را سامان دهیم که بین نیروهای مؤثر سیاسی این گفت‌وگو جریان و بازتاب در جامعه پیدا کند حتما می‌توانیم این فرآیند وفاق را تشدید کنیم. به‌هرحال ایران با شش قدرت جهانی گفت‌وگو کرده و امید به اجرای آن توافق داریم و در پی اجرای آن توافق هستیم. اگر می‌توانیم با آمریکا گفت‌وگو کنیم و در زمینه‌هایی به تفاهم برسیم معنای آن این است که در داخل هم می‌تواند این اتفاق بیفتد. دلیلی وجود ندارد که اگر ما می‌توانیم با انگلیس و فرانسه و روسیه و چین و آلمان تفاهم کنیم با نیروهای داخل این مملکت که لااقل در ادعا همه معتقد هستند که می‌خواهند توسعه کشور را دنبال کنند، نتوانیم تفاهم کنیم. اما باید بتوانیم گفت‌وگو کنیم. وزیرخارجه ایران می‌تواند یک گفت‌وگوی هشت‌ساعت و نیمی با وزیرخارجه آمریکا داشته باشد، پس در داخل هم می‌تواند این اتفاق بیفتد و نیروهای مؤثر جناح‌ها با هم حرف بزنند حرفی که در جهت روشن‌ترشدن و رفع سوءتفاهم‌های احتمالی باشد نه حرف‌زدن در جهت محکوم‌کردن همدیگر.

خودتان چطور؟ آیا دراین شرایط، برنامه‌ای برای حضور در عرصه سیاسی دارید یا خیر؟
من در حد وسع خودم هم حضور دارم و هم تلاش می‌کنم. منتهی من در گذشته تمام کارم از نظر سیاسی درقالب سازمان مجاهدین انقلاب بوده است. حالا سازمان نیست و هنوز نتوانستم قالب مناسبی برای فعالیت پیدا کنم. به‌هرحال محدودیت‌های سیاسی هم وجود دارد، اما من از تلاش دست برنداشتم و برای انتخابات هم هر کاری از دستم برآید انجام می‌دهم و معتقدم تمام فعالیت‌ها باید درقالب شورای سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان باشد. خودم هم به‌سهم خود تابع تصمیماتی هستم که آنجا اتخاذ می‌شود.

منبع: بهار
bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv