یکی از اعضای تیم مذاکرهکننده هستهای آمریکا در گفتگوهای 1+5 میگوید مذاکرات هستهای با ایران دشوارترین کار حرفهای وی بوده است.
به گزارش تسنیم، دیوید سنگر خبرنگار نیویورک تایمز و استاد مدعو دانشگاه هاروارد در نشستی در مرکز تحقیقاتی علوم و امور بین الملل دانشکده کندی در دانشگاه هاروارد با وندی شرمن معاون سابق جان کری وزیر امور خارجه آمریکا و مسئول تیم آمریکا در مذاکرات هستهای ایران که زمانی مشاور مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه پیشین آمریکا و مشاور دولت بیل کلینتون رئیس جمهور پیشین آمریکا بود به گفتگو پرداخت.
سنگر از شرمن پرسید: در سال 2003 ایران پیشنهادی مطرح کرد که اگر آن پیشنهاد را با توافق هستهای اخیر مقایسه کنیم میبینیم که نکات مشابه زیادی بین این دو وجود دارد؛ ایران پیشنهاد کرده بود تعداد سانتریفیوژهایش را بهصورت قابل توجهی کاهش بدهد و کمتر از 200 دستگاه کند و یک مرکز هستهای در سطح پایلوت داشته باشد. اما موضع دولت جرج بوش، رئیس جمهور سابق آمریکا این بود که حتی یک سانتریفیوژ ایران نباید بچرخد و ایران نباید اصلاً توان هستهای داشته باشد و به همین علت، پیشنهاد مذکور رد شد. با نگاهی به گذشته، نظر شما درباره فرصت مذکور که از دست رفت، چیست؟
وندی شرمن گفت: «همیشه میتوان درباره گذشته بهتر حرف زد. اما باید توجه داشت که در آن زمان، تصور میشد ایران به توافق مطرح پایبند نخواهد بود. این نگرانی وجود داشت که ایران واقعاً مشغول چهکاری است. با گذشت زمان، مسائل پیچیدهتر شد. در آن زمان، ایران حدود 164 سانتریفیوژ داشت. اما وقتی که ما مذاکرات را شروع کردیم، با نوزده هزار سانتریفیوژ مواجه بودیم. البته از این تعداد فقط 10هزار دستگاه عملیاتی بودند اما بههرحال، آماده بهره برداری بودند. ما با ذخایر اورانیوم بیست درصد غنی شده مواجه بودیم. ما با مرکز مخفی بهنام فردو نیز مواجه بودیم که آمریکا و انگلیس نام آن را اعلام کرده بودند. بنابراین میبینیم که در فاصله سال 2003 تا زمان شروع مذاکرات اخیر، اتفاقهای بسیاری رخ داد.
دور اخیر مذاکرات زمانی شروع شد که محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران بود و گروهی که متشکل از سه کشور اروپایی آلمان، فرانسه و انگلستان بود و بعداً به گروه 1+5 تبدیل شد و ادامه پیدا کرد. پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد بهعلاوه آلمان در این جریان مشارکت داشتند. نمایندگان عالی اتحادیه اروپا این مذاکرات را هماهنگ و زمان بسیار زیادی را برای این کار صرف میکرد.
ما در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد در آلماآتی، بغداد و مسکو مذاکراتی انجام دادیم. وقتی در بغداد بودیم، با طوفان شن شدیدی مواجه شدیم. ما در این مذاکرات به هیچ پیشرفتی دست نیافتیم. مذاکرات طرف مقابل بهزبان فارسی بود. مذاکرات بسیار سخت بود. هریک از طرفها، مواضع خودش را مطرح میکرد.
درنتیجه، به هیچ جایی نرسیدیم. سعید جلیلی که هدایت مذاکرات هستهای ایران را بهعهده داشت اصلاً تحرکی نداشت. تعاملات بهصورت حاشیهای بود. نکته جالب توجه اینکه عباس عراقچی بخشی از تیم مذاکرات قبلی بود. ما نمیدانستیم که او میتواند به زبان انگلیسی صحبت کند. همه مذاکرات طرف مقابل بهزبان فارسی بود. هیچگونه تعاملی وجود نداشت. اما پس از اینکه ما در مکانهای مختلف مذاکره کردیم و به نتیجه نرسیدیم، تغییر واقعی از راه رسید و آن زمانی بود که حسن روحانی رئیس جمهور ایران شد و باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا شد».
سنگر افزود باراک اوباما پیش از حسن روحانی رئیس جمهور شد و او در اولین نطق خودش در مراسم تحلیف از رویکرد باز واشنگتن درباره کشورهای متعدد ازجمله ایران سخن گفت.
تعاملهای اولین اوباما با رهبر معظم ایران در قالب نامههای طولانی، در نهایت به لفاظیهای تند و انتقادهای تند منتهی شد. بهنظر شما، چه تغییری رخ داد که رهبر معظم ایران به این نتیجه رسید که رویکرد احمدی نژاد در جامعه جهانی سبب منزوی شدن ایران شده است، البته اگر شما فکر میکنید که رهبر معظم ایران به چنین جمع بندی رسیده باشد؟
شرمن در پاسخ گفت: «حالا همه میدانند که رئیس جمهور اوباما و هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه سابق آمریکا، مذاکرات مخفیانهای را با ایران با واسطه سلطان قابوس عمان شروع کردند. رئیس جمهور اوباما تصمیمی بسیار مهم در این خصوص اتخاذ کرد که براساس آن، شاید امکان پذیر باشد ایران برنامه هستهای بسیار بسیار محدودی داشته باشد بهطوری که محدودیتهای بسیار شدیدی درباره آن اعمال شود و راستی آزماییها و بازرسیهای بسیار شدید درباره آن اعمال شود. آمریکا معتقد بود که هیچ کشوری حق غنی سازی ندارد گرچه ایران میگفت حق غنی سازی دارد.
اما برخی از متحدان ما در مذاکرات معتقد بودند ماده چهارم معاهده منع اشاعه هستهای، حق غنی سازی اورانیوم را به رسمیت میشناسد. آمریکا چنین اعتقادی ندارد. با این اوصاف، به این جمع بندی رسیدیم که ایران میتواند برنامه هستهای بسیار محدود داشته باشد البته اگر همه محدودیتها را اعمال کند و گامهایی را بردارد که در برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) مشخص شده است. رئیس جمهور اوباما جیک سالیوان (مشاور رئیس جمهور) را بهصورت محرمانه به عمان فرستاد که نتیجه آن درگیر شدن برنز معاون وزیر امور خارجه وقت در این روند بود.
من نیز در این مدت به معاون وزیر امور خارجه تبدیل شدم. ما از وضعی که مذاکرات 1+5 داشت و با سعید جلیلی به هیچ نتیجهای نرسیده بودیم به وضعی عبور کردیم که مذاکرات محرمانه در جریان بود. بعداً 1+5 نیز به این جریان ملحق شد و نتیجه آن برنامه مشترک اقدام بود که گامهای اولیهای بود که به ما فرصت و زمان داد تا بتوانیم تلاش کنیم به توافق جامع دست پیدا کنیم. رسیدن به توافق جامع بیش از چند ماه طول کشید زیرا رسیدن به چنین توافقی بسیار پیچیده و دشوار است.
بخشهای زیادی در چنین توافقی وجود دارد. آنچه کارها را پیچیدهتر کرده بود این بود که این مذاکرات، چندجانبه بود. کار ما سخت بود. ما باید با شرکایمان در گروه پنج بهعلاوه یک مذاکره میکردیم. ما بایستی با شرکای بین المللی خود از قبیل اسرائیل و کشورهای حوزه خلیج فارس و دیگر کشورهای جهان مذاکره میکردیم. ما با مطبوعات آمریکا نیز مذاکره میکردیم که میخواستند بدانند داستان از چه قرار است. ما با کنگره آمریکا نیز مذاکره میکردیم که میخواست نظر خودش را درباره توافق هستهای ایران بدهد».
وی افزود: «کنار همه این مذاکرات، با ایران هم مذاکره میکردیم! بنابراین میبینیم که این روند بسیار بسیار پیچیده بود. ما درنهایت توانستیم به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) دست پیدا کنیم که برنامه هستهای ایران را دچار وقفه کرد و از برخی جهات به عقب راند. با روی کار آمدن حسن روحانی، فضاهایی باز شد که امکان رسیدن به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) را به وجود آورد. مهلت رسیدن به توافق هستهای، سه بار تمدید شد و درنهایت به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) رسیدیم. رسیدن به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، دشوارترین کاری بود که در کل فعالیت حرفهایام و تیم ما انجام داده بود. امیدوارم دیگر مجبور نباشیم بار دیگر چنین کاری را انجام بدهیم».
شرمن همچنین گفت: اسرائیل در کل مذاکرات هستهای ایران بهاستثنای مراحل محرمانه اولیه کاملاً در جریان امور بود. معاون سابق جان کری افزود: راهی طولانی در مسیر اجرای برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) در پیش است.
1- دکتر عراقچی در قسمتی از مذاکرات بوده است. خود دکتر روحانی هم مدتی این مذاکرات را هدایت کرده است.
2- این که میگویند نمیدانسته اند که در طرف مقابل فرد یا افرادی انگلیسی صحبت میکند جای تعجب است. دکتر جلیلی هم انگلیسی میداند نه در حد دکتر ظریف ولی قطعا در حد ضرورت
3- تعداد سانتریفیوژها از زیر 170 به حدود 19000 رسیده است!. این هم یکی از عواملی است که آمریکا ناچار شده ادبیات مذاکرات را تغییر دهد و از موضع تقریبا مساوی با ایران صخبت کند.
این دفعه همه چیز جور است.اگر مجلس دو سه هفته مرخصی تشویقی به دلواپسان بدهد یا به ماموریت فنلاند و برزیل بفرستندشان تا در زمان بررسی برجام در مجلس تشریف نداشته باشند همه چیز حل و فصل خواهد شد.
اتفاقا آقای جلیلی بسیار هم متحرک بوده(مثل همین الان که داریم میبینیم) این شما بودید که تحرک نداشتید وگرنه میرفتید فارسی یاد میگرفتید.
جلیلی از همون اول گربه رو در حجله کشته یعنی حتی زبان بین المللی رو هم قبول نداشته چه برسه به مبانی حقوق بین الملل بعد منتقد ظریف هم هست.یاد یاور طغرل افتادم که اینجور مواقع میگفت خدااااا توووووووبَهههه
جالبه سطح مذاکره خواهی دولت اوباما آنقدر بالابوده و هست که وقتی از بسته بودن مسیر مذاکره با ایران به وسیله ی جلیلی مطمئن شدند از مذاکره منصرف نشده و به فکر ایجاد کانال جدید ارتباطی البته با سطح قدرت تصمیم گیری بالاتر و هوش بیشتر، افتادند!!!
حالا بگذریم از این که وقتی این اتفاق به صورت طبیعی رخ بده مقام های بالاتر باید به دلیل ناکارامد بودن بخش ارتباطی کشور آنها را تعویض کنند...
من واقعا موندم چرا شخصی مثل آقای جلیلی با داشتن چنین رویکردهایی به دیپلماسی علاقه مند شده اند؟ دیپلماسی هنر مخلوط شدن برای امتیاز گرفتن است اگر تمایل به تعامل داشتید به جایی متناسب آن می رفتید مانند بخش های نظامی.