یادداشت دریافتی- علیرضا میرزا عبدالله؛ در بسیاری از محافل دیپلماتیک این سوال مطرح است که آیا تقابل ایران و عربستان به درگیری نظامی خواهد انجامید؟ و یا سوال دیگری که مطرح است این است که در گذار از این تقابل کدامیک از دو کشور عربستان و ایران تفوق خواهد یافت؟
استدلال ها و نظریه های گوناگونی مطرح است تا ابعاد و زوایای این سوالات روشن شود. بسیاری بر این عقیده اند با توجه به توافق اتمی ایران و قدرت های جهانی و رفع تحریم ها ایران قدرت فزونتری خواهد یافت واز طریق ارسال پول و اسلحه بیشتر برای گروه های همفکر خود نفوذ خود را بر خاورمیانه بسط خواهد داد.
نظریه دیگری که در تقابل با این تفکر مطرح است بیان می کند ایران در هر شرایطی حمایت خود را از گروه های مقاومت از لبنان و سوریه و عراق گرفته تا یمن و بحرین ادامه خواهد داد و چه تحریم ها برداشته می شد و چه برداشته نمی شد در اصل قضیه که همان ادامه حمایت ازهسته های مقاومت می باشد تفاوتی نمی کرد و همانطور که گفتمان مقاومت به تدریج از لبنان به عراق و سوریه و یمن گسترش پیدا کرده در ادامه به صورت تدریجی به بحرین هم کشیده خواهد شد.
حاکمان جدید عربستان بسیار جسورتر از قبل شده اند و می شود گفت به هر طریق ممکن عزم خود را جزم کرده اند تا در مقابل ایران بیاستند و مانع از نفوذ ایران در منطقه شوند.
در این میان یکی از کم هزینه ترین راه ها برای عربستان پایین نگه داشتن قیمت نفت خواهد بود. کم هزینه از این جهت که تنها در موضوع نفت است که دست بالا رو دارند و می توانند به عنوان اهرم از آن استفاده کنند.
بی شک در آینده نزدیک یمن عرصه تقابل ایران و عربستان خواهد بود. به نظر می رسد استراتزی عربستان این باشد که دولت در تبعید یمن را در عدن مستقر کند و با پشتیبانی حملات هوایی و نیروهای ویژه زمینی که وظیفه حمایت از دولت انتصابی عربستان رو به عهده خواهد داشت راه را به سوی صنعا و سایر مناطق یمن باز کند.
عربستان بر این باور است که با ادامه محاصره دریایی و هوایی یمن موجب تضعیف حوثی ها خواهد شد و در نهایت بعد از مدتی با اتمام زرادخانه حوثی ها راه برای تسلیم آنها میسر خواهد شد.
اگر جمهوری اسلامی ایران ببیند راهی جز کمک مستقیم به حوثی ها برای زنده نگه داشتن مقاومت در یمن ندارد و به هر طریقی تصمیم به شکستن محاصره بکند این میتواند جرقه یک جنگ تمام عیار را بین ایران و عربستان بزند چرا که حتی بعد از روی کار آمدن هر دولتی چه با مشارکت حوثی ها و چه بدون مشارکت حوثی ها عربستان مایل نخواهد بود کنترل خود را بر مرزهای یمن از دست بدهد چراکه بیم آن دارد که حمایت های جمهوری اسلامی ایران باعث قدرت گیری مجدد حوثی ها بشود.
حال سوال این است که ایران می بایست محاصره یمن را بشکند؟ و اساساً آیا شکستن محاصره یمن ارزش جنگیدن را برای ایران دارد؟ برای پاسخ به این سوالات کافیست نگاهی به توان نظامی دو کشور بندازیم.
عربستان دارای نیروی هوایی به غایت قدرتمندی میباشد که ستون فقرات ارتش آن کشور است که البته مناطق جنوبی کشور ما و تاسیسات نفتی ما در تیررس آنهاست. از دگر سو ایران دارای توان موشکی فوق العاده ای می باشد که تمام خاک عربستان را پوشش می دهد.
ایران همینطور توان کنترل تنگه هرمز را دارد در صورت وقوع درگیری می تواند مانع از صادرات بخش عمده ای از نفت عربستان بشود. لازم به یادآوریست در صورت ریختن حجم وسیعی از آتش در حملات اولیه ضرب نیروی هوایی عربستان به واسطه از بین رفتن فرودگاه ها گرفته خواهد شد و ایران خسارات کمتری در اثر از بین رفتن تاسیسات حیاتی کشور متحمل خواهد شد.
از سویی با شکستن محاصره یمن و کنترل حوثی ها و متحدانشان بر تنگه باب المندب عملا این عربستان خواهد بود که در محاصره قرار خواهد گرفت .چنانچه ایران پیروز از این نبرد بیرون بیاید می تواند با خیال راحت تری قضیه یمن را به سرانجام برساند و سپس به فریاد مردم مظلوم بحرین برسد.
عربستان در صورت شکست تا سال های متمادی توان به چالش کشیدن ایران را نخواهد داشت و چه بسا با توجه به نارضایتی عمومی در داخل کشور و نرخ بیکاری بالا به دست و پنجه نرم کردن با مشکلات داخلی مشغول بشود.
اما سوالی دیگری که مطرح می شود به نقش کشورهای منطقه و قدرت های جهانی در درگیری ایران و عربستان بر می گردد. در وهله اول کشورهای منطقه همچون امارات و بحرین و مصر از عربستان حمایت حتی نظامی در قالب فرستادن احتمالا چند اسکادران هواپیما به عربستان و سیستم های ضد موشک پاتریوت خواهند کرد اما بعد از مدتی به دلیل اینکه از مضرات جنگ همانند اجازه ندادن ایران به صادرات نفت آنها و شکست احتمالی عربستان به دور باشند از عربستان فاصله خواهند گرفت.
اما در مورد قدرت های جهانی با توجه به توافق اتمی با ایران و احتمال باز شدن باب گفتگو در مورد سایر مسائل در سطح انتقاد از جنگ واکنش نشان خواهند داد. چرا که حاضر نخواهند بود توافق اتمی به هم بخورد و درهای گفتگو با ایران رو در سایر مسائل ببندند.
از سویی به طور اصولی کشوری مثل عربستان که ترویج دهنده تفکرهای خشونت گرا در سراسر جهان چه از یازده سپتامبر گرفته تا القاعده و داعش بوده که تماما در مقابل منافع آمریکا بوده نمیتواند شریک قابل اعتمادی برای کشورهای غربی باشد.
کشورهای غربی می بینند و پی خواهند برد که فقه شیعه هیچگاه ترویج دهنده تفکر خشونت در جهان نبوده و هر آنچه به نام خشونت اتفاق افتاده یک سویش به حمایت های عربستان از تفکر تکفیری ها برمی گردد. از دگر سو منابع انرژی در حال تبدیل شدن هستند و نفت اهمیت سابق را ندارد و هر چه به پیش میرویم بیشتر اهمیت خود را از دست خواهد داد چرا که با وجود نفت شیل آمریکا و همینطور انرژی های نو مانند خورشید و آب که در حال گسترش هست نفت عربستان محل چندانی برای پسشتیبانی پیدا نخواهد کرد.
در پایان نکته ای که نباید از آن غافل بود این هست که در صورتی که عربستان بتواند محاصره یمن را حفظ کند و سیاست های خود را بر یمن دیکته کند آنگاه جسورتر خواهد شد و در یک به یک کشورهای خاورمیانه ایران را به چالش خواهد کشید و با اعتماد به نفسی به دست آورده راه را برای سیاست های اصولی جمهوری اسلامی ایران تنگ خواهد کرد.