یادداشت دریافتی- مالک رضایی*؛ «رجب طیب اردوغان» به رغم آرزوهای بلند خود، پدر ترکیه جدید لقب نگرفت و مجبور شد به صورت میراث خوار مصطفی کمال پاشا ملّقب به « آتاترک» بقیه دوران ریاست جمهوری را با کابوس از دست دادن رویا های بلند پروازانۀ خود سپری نماید.
قبلا هم در یادداشتی بر همین موضوع، آمده بود که در میان سیاستمداران پر شمار جهان، کم بوده اند کسانی که در طول عمر سیاسی خود به تمام اهداف و منویات سیاسی خود جامه عمل بپوشانند. «رجب» نیز از این قاعده مستثنی نگردید. او که در نه(9) انتخابات گذشتۀ ترکیه، پیروزی های پی در پی، نصیب حزب «عدالت وتوسعه» کرده بود، این بار تسلیم قانون بی چون و چرای فَوّاره شد که چون بیش از حد انتظار بلند شده بود، مسیر سرنگونی در پیش گرفت.
انتخابات اخیر پارلمانی ترکیه، آرزوهاهای بلند پروازانۀ اردوغان را بر آورده نکرد. او اینبار، مصرانه خواهان تغییر قانون اساسی ترکیه از سیستم «پارلمانتریسم»به «پریزیدانسیون» یا ریاستی بود. برای تصویب آن آراء موافق دو سوم از کل نمایندگان پارلمان ترکیه، لازم بود که چنین اکثریتی در انتخابات چند روز گذشته حاصل نشد.
حزب «عدالت و توسعه»، که بنیان فکری آن با الهام از اندیشه های« نجم الدین اربکان »و به رهبری «اردوغان» و همراهی نزدیک «عبدالله گل» رئیس جمهور سابق ترکیه پایه گذاری شده بود، تاکنون توانسته بود، قله هایی را در صحنۀ سیاست ترکیه فتح کند که در نگاه اول، امری غیر ممکن به نظر میرسید.
«اردوغان» با شخصیتی کاریزماتیک که با آمیزهای از رویههای پوپولیستی و پراگماتیستی وی همراه بود، بعد از یازده سال نخست وزیری پر چالش، اولین رییس جمهوری در ترکیه بود که با رای مستقیم مردم بر صندلی ریاست جمهوری آن کشور، تکیه زد. اما این موفقیت، آخرین هدف سیاسی او نبود.
بدون شک، وقتی که وی در مراسم تحلیف ریاست جمهوری خود در تابستان سال گذشته، سوگند سیاسی خود را بر اتخاذ مواضع بی طرفی و نیز وفاداری به آرمانهای «آتا ترک» یاد میکرد، همۀ آگاهان سیاسی میدانستند که او تردیدآمیزترین سوگند را در طول عمر سیاسی خود بر زبان جاری میسازد.
همه میدانستند که اندیشههای سیاسی «اردوغان اسلام گرا» با افکار سکولاریستی « کمال پاشا» فرسنگها فاصله دارد. او در تحقق اهداف سیاسی خود مصمم بود که هر چه زودتر، پست ریاست جمهوری را از حالت تشریفاتی خارج و منطبق بر الگوی سیاسی فرانسه به شکل ریاستی، در آورَد اما برای رسیدن به این هدف، راه های پر پیچ و خم زیادی پیش رو داشت که نتوانست از آنها عبور کند.
او ابتدا برای هموار کردن این مسیر، «عبدالله گل» یار دیرین خود را به نفع «احمد داوود اوغلو» وزیر خارجۀ سابقش قربانی کرد تا بار دیگر سستی هم پیمانی ها در سیاست، آشکار گردد و اثبات شود که همیشه برای موفقیت و رسیدن به مدارج بالا در قدرت، سوابق و شایستگی کافی نیست. برخی موقع، دست نشاندگی هم لازم است که «داوود اوغلو »به طور کامل از این ویژگی برای اردوغان برخوردار بود. اما تحقق اهداف پریزیدنت، از همین یکه تازی ها آسیب دید.
سپردن پست نخست وزیری و ریاست حزب عدالت و توسعه به «احمد داوود اوغلو» و نادیده گرفتن توانمندیهای «عبدالله گل» در آن عرصه، به این معنا بود، که اردوغان مایل نبود، کاریزمای خود را با کسی تقسیم کند. اما آنچه که اتفاق افتاد آشکار ساخت که مشروعیت وی بی انتها نیست و کاملا آسیبپذیر است.
اردوغان، یکسال پیش در پستی قرار گرفت که عملا تشریفاتی بود و باید با مواضعی کاملا بی طرفانه اداره میشد اما طی این مدت، بی طرفی این پست از طرف وی مرتبا نقض شد و تناقض سیاسی او کاملا آشکار گشت.
واگذاری اختیارات اجرایی به «احمد داوود اوغلو» که مطیع و منقاد بودنش برای او مد نظر بود به یک پارادوکس ناخوشایند در رفتارسیاسی اردوغان منجر شد. این امر کاهش محبوبیت وی و نیز حزب «عدالت و توسعه» را به همراه آورد و اتهام خود محوری و دیکتاتوری نیز که از مدتها پیش، مخالفینش او را به این طعنه می نواختند برآن اضافه شد.
معکوس این سناریو نیز که قرار گرفتن«گل» در پست نخست وزیری و رهبری حزب عدالت و توسعه بود،برای اردوغان ،حکم گنجیدن دو پادشاه در اقلیم سیاست ترکیه را داشت، که وی به شدت از آن گریزان بود.
بعد از آنهمه بی مهری ها که از جانب رئیس جمهور، در مورد یار دیرینش اعمال شد ،دوستیهای قبلی به همان صمیمیت باقی نماند. «گل» از هر فرصتی که برای ابراز نارضایتی و انتقاد از عملکرد افراطی اردوغان بدست آورد،بهره برد. اما ابراز انتقادهای او تنها دلیل ناکامی رجب نبود. پاشنه آشیل سیاست اردوغان بیش از یکی دو مورد بود.
کنار گذاشته شدن «عبدالله گل» با محبوبیت و توانی به مراتب بیشتر از «احمد داوود اوغلو» این خطر را برای حزب حاکم «عدالت و توسعه» در پی داشت که محروم از رهبری آشکار اردوغان و بی بهره از حضور موثر عبدالله گل، آرام آرام از پایگاه مردمی خود فاصله گیرد و این درحالی بود که هر گونه دستکاری و مداخلۀ افراطی اردوغان در امور اجرایی و به طور مطلق حزبی، امری غیر متعارف و نقض بی طرفی تلقی می شد. از طرفی طعنۀ دل آزار دست نشاندگی احمد داوود اوغلو را بر سر زبانها می انداخت. همۀ اینها میتوانست سم مهلکی بر پیکرۀ حزب عدالت و توسعه و کاندیداهای آن حزب در صحنۀ انتخابات پارلمانی اخیر ترکیه باشد.
طرح ادعاهای رویایی و بلند پروازانه عثمانی گری، یکه تازی در عرصۀ ریاست جمهوری، تحقیر و تخفیف بیش از حد احزاب مخالف و حتی اعضای «جماعت خدمت» به رهبری «فتح الله گولن» که روزگاری نردبان ترقی اردوغان نیز بوده است، تجمل گرایی افراطی و استقرار او در کاخ 650میلیون دلاری با 1200 اتاق برای هزاران خدم و حشم و احیای نمایشهای خلافت عثمانی با تیغ و درفش و نیزه در آن، حرکتها و ژستهای افراطی و غیر واقع بینانه در سیاست خارجی، ایفای نقش قیم مآبانه و آقا بالاسر برای دولت، اخبار ریز و درشت فساد مالی نزدیکان و خانوادۀ او، از جمله «بلال» فرزند ارشد وی و دهها مورد ریز و درشت دیگر، مواردی بودند که نمی توانست از دید احزاب مخالف، نادیده گرفته شود و در فرصت مناسب انتخاباتی پارلمان، بزرگنمایی نشود.
با در نظر گرفتن همۀ این عوامل، موانع رسیدن اردوغان به اهداف خود ،بسیار بیشتر از ابزارهایی بود که او برای تحقق آن،در اختیار داشت.
اکنون حزب عدالت وتوسعه، غیر از ائتلاف با یک، دو و یا هرسه حزب مخالف راه دیگری پیش رو ندارد مگر اینکه به برگزاری انتخاباتی دیگر تن دهد.
به لحاظ ویژگیهای ذاتی اردوغان و دیدگاههای سرسختانه احزاب مخالف به او، حزب متبوع وی استعداد کمتری برای ائتلاف با احزاب دیگر ترکیه دارد. اما چه این امر اتفاق بیفتد و یا نیفتد،انتخابات اخیر ترکیه علاوه بر پیامهای مشخص داخلی، پیام روشن و قاطعی برای سیاست خارجی این کشور دارد.
با پیام انتخابات اخیر پارلمانی، حاکمیت ترکیه باید بعد از این راه عقلانی تری در سیاست خارجی این کشور، در پیش گیرد و از افراط گریهای گذشته در این عرصه دست بردارد .
*کارشناس ارشد علوم سیاسی
پس ای بنده افتادگی کن چو خاک
حریص و جهان سوز و سرکش مباش
ز خاک آفریدندت آتش مباش
چو گردن کشید آتش هولناک به بیچارگی تن بینداخت خاک
چو آن سرفرازی نمود، این کمی
ازان دیو کردند، از این آدمی