bato-adv
کد خبر: ۲۳۵۳۸۹

(تصاویر) بازی با مرگ در خطرناکترین غار ایران

«غار پراو» را خطرناک‏ترین، مرگبارترین و خشن‎ترین غار ایران می‎نامند؛ غاری که تاکنون 5 نفر را به کام مرگ کشانده و برای رسیدن به آن باید بیش از سه هزار متر از کوه پراو بالا رفت و بعد دهانه غاری که طولانی‏‌ترین غار عمودی ایران است، خودش را نشان می‎دهد.
تاریخ انتشار: ۱۱:۳۹ - ۱۱ خرداد ۱۳۹۴
«غار پراو» را خطرناک‏ترین، مرگبارترین و خشن‎ترین غار ایران می‎نامند؛ غاری که تاکنون 5 نفر را به کام مرگ کشانده و برای رسیدن به آن باید بیش از سه هزار متر از کوه پراو بالا رفت و بعد دهانه غاری که طولانی‏‌ترین غار عمودی ایران است، خودش را نشان می‎دهد.
 
به گزارش ایسنا، پراو در نزدیکی کوه بیستون در کرمانشاه است و اولین‌بار انگلیسی‌‏ها این غار را تا انتها پیموده‌اند و بعد از آن‌ها، لهستانی‌‏ها به پایان این غار عجیب می‎رسند و تا سال‏‌ها غار پراو برای غارنوردان ایران و کرمانشاه چون گاوصندوقی در بسته می‏‌ماند که کلید گشودنش را نمی‏‌یابند و با وجود تلاش‎های فردی و جمعی‏، راز آن گشوده نمی‏‌شود، تا اینکه سال 1370 تیم کانون کوهنوردان کرمانشاه، با ایجاد یک تیم منسجم و با کمک گسترده همه شهر و بردن تلفن نظامی به درون غار، غار پراو را تا پایان پیمایش می‎کنند.

بازی با مرگ در خطرناکترین غار ایران 

بعد از آن، سال 1372 دو کوهنورد با سابقه کرمانشاهی، دو نفری به دل غار می‏‌زنند و 12 روز در غار باقی می‏‌مانند و غار پراو را تا پایان می‌پیمایند. بعد از آن گویی درهای غار گشوده می‏‌شود و بسیاری علاقه‎مند می‌شوند تا سر از کار این غار مخوف در بیاورند، اما در پی این غارنوردی‏‌ها 5 نفر جان می‏‌بازند. اما این اتفاق‌های ناگوار هم مانع فرودهای بعدی در غار نمی‏‌شود. سال گذشته هم این غار بعد از سال‌ها انباشت زباله‏‌های صعود و فرود غارنواردان، پاکسازی شد و چندین کیلوگرم زباله و طناب از آن خارج شد.
 
اما واقعاً چه چیز باعث می‎شود کسی وارد این غار شود که مخوف‌ترین غار ایران و «اورست غارهای جهان» نام دارد، یا قله‌هایی را بپیماید که گور کوهنوردان بسیاری است؟

بازی با مرگ در خطرناکترین غار ایران 

«رضا شهلایی» کوهنورد باسابقه‏‌ای است که چندین قله بالای هشت هزار متر را در نوردیده و تاکنون سه بار پراو را تا انتها پیموده و چندین بار هم برای امداد و نجات تا میانه این غار رفته است. «یوسف سورنی‌نیا» هم 91 بار وارد غار شده که بیش از 30 بار تا انتهای آن رفته است. شاید برای ما که حتی صبح روزهای تعطیل تا دامنه کوه‏‌های شهر هم نمی‏‌رویم غیر قابل درک باشد، اما انگار آنها از جهانی دیگری حرف می‏‌زنند؛ از جهان سختی‏‌ها، تنگناها و رسیدن‏‌ها و لذت صعود و فرود؛ لذتی که شاید ما هیچ وقت درکش نکنیم.
 
با رضا شهلایی در مغازه لوازم خانگی‌اش در کرمانشاه دیدار کردم. تازه از تبت و صعود قله هشت هزار متری آناپورنا برگشته بود. از او درباره تجربه‌اش از ورود به غار پراو و دشواری‏‌های غارنوردی پرسیدم:
 
غار پراو چه چیز ویژه‏‌ای دارد که شما را بارها به درون خود کشیده است؟
من سه بار تا انتها و برای برنامه‏‌های امداد و نجات هم بارها تا میانه غار رفته‎ام. غار پراو برای ما که در این شهر زندگی می‏‌کنیم، همیشه جذابیت خاصی داشته و دوست داشتیم ببینیم درون آن چطور است. یکی از انگیزه‏‌های کوهنوردی، دیدن نادیده‌هاست. البته باید بگویم که غارنوردی با همه کارهای کوهنوردی و دیگر فعالیت‏‌های ورزشی متفاوت است، چون شما در تاریکی مطلق هستید، فضا ناشناخته است و جذابیت‎های خیلی زیادی دارد.
 
من بار اول سال 1368 به غار پراو رفتم. در واقع این اولین تلاش منسجم ایرانی‏‌ها برای رفتن به پراو بود. اما این تلاش موفق نبود و من تا چاه هشت رفتم و تیم هم تا چاه 18 رفت و برگشت. سال بعدش تیم کانون کوهنوردان کرمانشاه موفق شدند تا انتها بروند.
 
همیشه هم این بحث بود که غار پراو امکان ادامه دادن دارد، اما تاکنون بچه‎ها موفق به این کار نشدند. من البته احساس می‏‌کنم این امکان وجود ندارد. انتهای غار مانند سیفون است، آب سر ریز می‎کند، فاصله سقف و غار خیلی کوتاه می‏‌شود، 10 تا 20 سانتی‌متر فاصله دارد. غار ادامه دارد اما فکر نمی‏‌کنم کسی بتواند وارد آن شود.

بازی با مرگ در خطرناکترین غار ایران 

من سال 74 به طور کامل وارد غار شدم و چندین بار هم برای آشنایی جوان‌ترها آن‎ها را به غار می‌بردم، تا اینکه اتفاقات ناگواری در غار افتاد. اولین اتفاق مربوط به آقای امینی از مشهد بود که جسدش را از غار خارج کردیم. من معتقدم غار پراو ترسناک و خطرناک نیست. 5 نفر تا به حال در غار کشته شده‎اند که همه بر اثر خطاهای انسانی بوده است. در کوهنوردی هم به همین صورت است، در اکثر اتفاقات سطح بالای کوهنوردی جهان هم حادثه‎ها قابل پیشگیری‎اند، غار پراو که جای خودش را دارد. همه نفراتی که در غار پراو کشته شدند، از ویکتوریا کیانی‌راد تا آقای امیر احمدی، سعید امینی، خلیل عبدنکویی و پدرام بوچانی بر اثر خطای انسانی کشته شدند و مرگ همه آنها قابل پیشگیری بود.
 
ما سه‌جور غار داریم؛ غارهایی که افقی کامل هستند، غارهای عمودی کامل و غارهایی که تلفیقی از هر دو هستند. غار پراو هم تلفیقی از گذرگاه‎های افقی و مسیرهای عمودی از این دو حالت است، هم کانال‎های تنگ و باریک افقی دارد و هم چاهای عمودی دارد. این نوع غارها آمادگی جسمانی کامل، آمادگی روحی و روانی و تجربه زیادی می‏‌خواهد. غار پراو کانال‏‌های بسیار باریکی دارد و در واقع شما را در یک شرایط بسیار سخت قرار می‎دهد که شاید در میانه راه از مسیری که آمده‌‏اید پشیمان می‏‌شوید، اما این تفاوت غارنوردی و کوهنوردی با سایر رشته‏‌هاست. وقتی در غارنوردی این شرایط سخت تمام می‏‌شود، تنها شیرینی و لذت آن باقی می‎ماند.
 
زمانی «جان میدلتون» این غار را دید. گفت پراو، اورست غارهای جهان و سخت‎ترین غار دنیاست است، اما حالا شرایط فرق کرده، تجهیزات تغییر کرده، الان غارهای سخت‌تری در مکزیک و فرانسه کشف شده است. آن زمان این غار دشوارترین بوده، اما در شرایط حاضر همه معماهای غار کشف شده است، آقای سورنی‌نیا الان هفت ساعته می‌تواند تا انتهای غار برود. البته شرایط عمومی غار، یعنی خشن بودن و نیاز آن به آمادگی جسمانی تغییر نکرده است.

بازی با مرگ در خطرناکترین غار ایران 

آیا پیش آمده که خود شما هم در میانه راه از مسیری که آمده‎اید پشیمان شوید؟

من هیچ‏گاه پشیمان نشده‌‏ام، البته شرایط غار پراو بسیار سخت است و انرژی زیادی می‏‌گیرد. غیر از آن، در کوهنوردی هم گاهی این حس هست. در آناپورنا آنقدر شرایط سخت و غم‌انگیز بود که چندبار گفتم که کاش قله دیگری را انتخاب کرده بودم. اما به هر حال از صعودم پشیمان نیستم.
 
در آناپورنا ما هفت نفره قله را فتح کردیم و در برگشت به شب خوردیم و آن شب دو نفر کشته شدند؛ یک شلپای نپالی و یک کوهنورد بزرگ فنلاندی که 400 متر سقوط کردند. به هر حال کوهنوردی مسائل زیادی دارد. اما این شرایط انگیزه را بیشتر می‏‌کند، چون کوهنوردان دنبال زندگی نرمال نیستند و کمی با دیگران فرق دارند.
 
به هر حال ما برای زندگی کردن به کوه و غار می‏‌رویم نه برای مردن، اگرچه به دلیل نبود آموزش لازم کوهنوردی در کشور در سال‌های آینده با کمبود کوهنوردان خوب مواجه می‌شویم. الان کوهنوردانی هستند که از پیش‌دبستانی به دانشگاه می‏‌روند. مشکل اصلی کوهنوردی ما و اتفاقاتی که می‏‌افتد همین‌جاست. من سال 2014 کنجچنجنگا را صعود کردم. از 12 نفر، 5 نفر کشته دادیم. امثال من 30 سال در کار آموزش بوده‎ایم، سنگ‌نوردی، یخ‏‌نوردی آموخته‏‎ایم و کلاس و دوره گذراندیم تا یک لحظه از آن 30 سال تجربه استفاده کنیم.
 
اتفاقات غار پراو خیلی تکان‌دهنده بوده خصوصاً مرگ خانم کیانی‌راد و آقای احمدی. شما از این قضیه چه می‌دانید؟
واقعیت قضیه از غار پراو بیرون نیامد، اما ویکتوریا از دو نفر همراهش قوی‌تر بود و وقتی این دو نفر در غار 18 مشکل پیدا می‎کنند، او این چاه 20 متری را صعود کرده بود. اما چون این دو نفر انرژی بالا آمدن نداشتند، می‌آید پایین و وقتی می‏‌خواهد هشت فرودش را بیندازد، هشت فرود را نمی‏‌اندازد و سقوط می‎کند تا دو ساعت هم زنده بوده، اما بعد، از دنیا می‏‌رود. وقتی ما رسیدیم برای آقای احمدی هم اتفاقی نیفتاده بود، سر چاه 17 ما به او رسیدیم، بدون اینکه اتفاقی برایش افتاده باشد. فقط تخلیه انرژی شده بود، برای آقای عبد نکویی هم همین اتفاق می‎افتد. آقای بوچانی هم از طنابی که قدیمی بوده استفاده کرده، که طناب با شوکی که به آن وارد شده پاره می‎شود.

بازی با مرگ در خطرناکترین غار ایران 

خود شما از مواجه با مرگ نمی‏‌ترسید؟

من اصلا به مرگ فکر نمی‌کنم و با تصورات مثبت وارد کوه و غار می‏‌شوم. من حتی غارنوردی به سبک ساده را دوست ندارم، کارهای سنگین را دوست دارم که خطرش زیاد است. در پراو حدود 100 تا 80 متر کار هست که کانال بسیار سخت و باریک و طولانی است که باید دست‏‌ها جلو باشد و کف آن آب است، وقتی از این مسیر عبور می‌کنید، فوق‏‌العاده است، احساس آن به زبان نمی‏‌آید. شرایط سخت و کار سخت جذابیت بیشتری از مسیرهای نرمال دارد. یکی از سختی‌های غار رفتن در تاریکی است. زندگی ما در نور معنا دارد. وقتی اولین‌بار به پراو می‌رفتم، حدود 20 روز ما فقط باطری آب‌بندی کردیم، مهم‎تر از غذا و آب، نور بود. چیزی که الان با چراغ پیشانی حل شده‌ است. وقتی از غار بیرون آمدیم من آروز می‌کردم روز باشد، چون زمان از دست ما رفته بود، اما شب بود و می‏‌شد ستاره‌ها را دید. همین غار پراو را از دیگر غارها متفاوت می‏‌کند و لذت پیمایش آن برای همین چیزهاست که بیشتر است. ضمنا وقتی شما یک قله را صعود می‏‌کنید در واقع دشواری کار حل شده است و در فرود لذت می‏‌برید. اما در غارهای عمودی مثل پراو وقتی به پایین می‏‌رسید، تازه کار سخت شروع می‎شود. چون دمای هوا پایین است، لباس‌ها خیس شده، از نظر روحی و روانی ضعیف شده‎اید، اما تازه کار فنی شروع می‏‌شود و باید مسیر را با انرژی مضاعفی برگردید تا به دهانه غار برسید. احساس بیرون آمدن از این غار بعد از این همه سختی غیرقابل وصف است.
 
چگونه بین زندگی روزمره و سودای کوه و غار تعادل برقرار می‌کنید؟
هرگز تعادل برقرار نمی‎شود و این تضاد همیشه هست. من وقتی اینجا سر کار هستم با اینکه 20 روز است از نپال برگشته‎ام برای برنامه بعدی برنامه‌ریزی می‌کنم. اگر این‌ها را از من بگیرند، تبدیل می‌شوم به کسی که هر روز می‌رود سر کار و زندگی‌اش کار و شغل و زن و بچه و پول است. این چیزها کسی چون من را اقناع نمی‌کند. همین که من اینجا یک سایت کوهنوردی را باز می‌کنم، اصل زندگی را تجربه می‌کنم و بقیه‌اش حاشیه است. من 54 سالم است و از سال 60 کوهنوردی می‌کنم و همین‌ها زندگی‌ام را تا به حال ساخته است. البته ما به خانواده خودمان ظلم می‌کنیم، چون همیشه نگران ما هستند. اما این جزئی از کار ماست.

بازی با مرگ در خطرناکترین غار ایران 

شما وقتی در کوه هستید همواره با یک مسائلی در چالشید و مسائلی را پشت سر می‌گذارید و آدم‌های سخت‌کوشی می‌شوید. این در زندگی شخصی خودتان چه اثری دارد؟

یکی از محسنات کوهنوردی همین است، مشکلات زندگی آسان می‌شود. وقتی جمعه به دیواره بیستون رفته‌اید و صعود از یک مسیر خوب 8 ساعت طول می‌کشد، در این مدت دست کم دو سه بار در جایی قرار می‌گیرید که یک طرف آن مرگ است و یک طرف زندگی. وقتی از آن‌ها عبور می‌کنید، فردا در محل کار و در خانه همه چیز یک حالت دیگری دارد، دیگر مشکلات برای شما مشکل محسوب نمی‌شود. وقتی من دو ماه در آناپورنا بودم و آن مسائل را دیدم، دیگر مسائل زندگی برایم ساده می‌شود. انگار همه‌چیز، بازی است.
 
«یوسف سورنی‌نیا» شغلش در حوزه «راب اکسس» یعنی کار در ارتفاع است. در توصیف کارش می‌گوید که او کاری را که قبلا به وسیله جرثقیل و داربست و بالابر انجام می‌شده، با طناب و وسایل کوهنوردی انجام می‌دهد؛ این کار می‌تواند شامل تعمیرات، نصب کردن وسایل یا هر چیز دیگری باشد. او را در انجمن غارنوردی ایران می‎بینم. پر است از شوق کشف غارهای نادیده، حتی می‌گوید همین چند وقت پیش 10 روز را در کوه‎‏های شاهو سرگردان بوده، به دنبال یافتن غارهای نادیده یا در همین کوه مدت‏‎ها می‏‏‌گردد تا دهانه غار «شهبانو» را می‏‎یابد؛ غاری که تنها انگلیسی‌ها یکبار به درونش رفته بودند و هیچ ایرانی آن را نپیموده بود.

بازی با مرگ در خطرناکترین غار ایران 

سورنی‎نیا همچنین از احتمال کشف غارهایی عمیق‎تر از پراو در کوه‌‏های زاگرس می‏‌گوید؛ غارهای سر به مهری که به دلیل جنس آهکی این کوه احتمالا در دل کوه پنهان‏‌اند و ما هنوز آنها را نمی‏‌شناسیم.
 
آقای سورنی‌نیا شما چطور به غارنوردی علاقه‌مند شدید؟
در بچگی کلا ماجراجو بودم و کارهایی می‌کردم که هم سن و سال‌‏هایم جرأت انجام آن را نداشتند. عاشق کارتون‌هایی چون مارکوپلو و هزار فرسنگ زیر دریا بودم. در نوجوانی جودو کار می‏‌کردم و برای تمرینات جودو، کوهنوردی می‌کردیم در این برنامه‌ها غاری را در نزدیکی روستای زادگاهم پیدا کردیم که تصمیم گرفتم وارد این غار بشوم و بعد از آن عضو گروه کوهنوردی شدم. سال 74 اولین کوهنوردی خودم را شروع کردم و آموزش‎های لازم را دیدم و با گروه‎های خارج از کشور آشنا شدم. در کنار غارنوردی، کوهنوردی هم می‌کردم. چون غارنوردی را در هر فصلی نمی‌شود انجام داد و حتما باید بصورت تیمی انجام شود. قله‌های داخل کشور را رفته‎ام و به غیر از «قله لنین» در قراقستان، قله خارجی دیگری را به دلیل مسائل مالی صعود نکرده‌ام.
 
چطور با غار پراو آشنا شدید؟ 
گروه کوهنوردی «سه‌کل» که من عضوش بودم، سال 72 این غار را پیموده بودند. من خیلی علاقه‌مند به پیمایش این غار بودم، اما چون غارنوردی در غاری چون پراو لجستیک گسترده‏‌ای می‌خواهد، گروه ما همه توانش را در آن برنامه گذاشته بود و میل و رغبتی برای کار تکراری در آن غار نداشت. به هر حال فرصت رفتن به پراو برای من پیش نیامد تا سال 1379 در زمانی که همراه با مرحوم هادی رجایی‌فرید داشتیم کوه پراو را بالا می‌رفتیم که بطور اتفاقی یک گروه را از تهران دیدیم که آن‌ها هم قصد داشتند کوه پراو را صعود کنند. این گروه از باشگاه دماوند بودند، دو خانم کوهنورد هم در این تیم بودند و این ابتدای آشنایی من با این گروه بود. چند وقت بعد من تا چاه پنج غار پراو را رفتم، بعد این گروه خواستند پراو را تا پایان بروند و من هم همراه آن‌ها رفتم. من همراه با خانم اسفندیاری و آقای فربدیان و آقای رحیم دانایی در یک گروه بودیم که زودتر وارد غار شدیم و سه روز بعد از آن خارج شدیم، اما در گروه دوم که بعد از ما وارد غار شدند، ویکتوریا کیانی‌راد و امیر احمدی دچار حادثه شدند و فوت کردند.

بازی با مرگ در خطرناکترین غار ایران 

غار نوردی به سبک و سیاقی که الان متداول است آن زمان نبود، الان علوم و فنون و تکنیک و ابزارهای خاص غارنوردی استفاده می‌شود و غارنوردی علمی‌تر و ایمن‌تر شده است. اما ما در آن زمان داشته‌های کمی در غارنوردی داشتیم. در آن برنامه هم ایراداتی بود که الان می‌گوییم ایراد است؛ اما آن موقع ایراد نبود. مثل انتخاب پوشاک، برنامه‌ریزی، ابزارها و غیره. اما در آن زمان همه آن طور غارنوردی می‎کردند.
 
این جمله را که می‌گویند پراو سخت‌ترین غار دنیاست، چقدر قبول دارید؟
کسی می‌تواند بگوید پراو سخت‌ترین غار دنیاست که همه غارهای جهان را رفته باشد، اما دست‌کم بر اساس بررسی نقشه‌های غارهای خارجی و حرف‌های کسانی که متخصص هستند و با توجه به شرایط غار مثل دمای پایین غار و بالا بودن ارتفاع دهانه که سبب سرمای آب غار می‎شود، همچنین تنگ بودن و داشتن دهلیز‌های پر پیچ و خم، می‏‌توان گفت پراو غار بسیار سختی است و این شرایط در کمتر غاری در کنار هم دیده می‌‎شود. برای همین من می‌گویم که پراو یکی از سخت‌ترین غارهای دنیاست.
 
ما در آن برنامه لباس مناسب نداشتیم و سرما و آب راحت توی لباس ما نفوذ کرده بود، خیسی و سرما هم سبب می‌شود که انرژی بدن پایین بیاید. غار به دلیل تنگ بودن و خیس بودن فضای زیادی برای استراحت ندارد و به سختی می‌توان جایی را برای استراحت جور کرد. همین انرژی را کم می‌کند. ما در آن برنامه دو شب در غار خوابیدیم و سه روز هم در غار بودیم و وقتی بیرون آمدیم شب بود. بیرون آمدن از غار را باور نمی‌کردیم. بیرون آمدن از غار مثل رؤیا شده بود. وقتی خارج شدیم مواد غذایی ما تمام شده بود. من از کوه پایین آمدم مواد غذایی تهیه کردم و صبح روز بعد برگشتم بالا و دیدیم که گروه دوم هنوز خارج نشده‎اند. بعد برای امداد و نجات وارد غار شدیم که دیدیم دو نفر از دست رفته‎اند و تصمیم گرفته شد همان‌جا دفن شوند، چون امکان خارج کردن آن‏ها نبود.

بازی با مرگ در خطرناکترین غار ایران 

بعد از این اتفاق‌های تلخ چطور شما دوباره وارد این غار شدید؟

یکی از چیزهایی که من دوست دارم، انجام دادن کاری است که برای دیگران سخت است. انجام کار عادی برای من خیلی سخت است. من دوبار تا به حال رفته‏‌ام غار دانیال و هرگز از تالارهای ابتدایی جلوتر نرفته‌ام چون کار خاصی نیست. ولی پراو فرق می‌کرد و همیشه هم سعی داشتم از عمق آن پایین‌تر بروم. یکبار هم برای غواصی رفتیم اما چون کپسول ما کوچک بود، نرسیدیم خوب آنجا را کاوش کنیم. چندبار هم سقف چاه 24 و 25 را هم سقف کوبی کردم که راهی پیدا کنم. اما متاسفانه امکان کاوش کامل وجود نداشت و همچنین احتمال وجود راهی برای گذشتن انسان کم است، چون شکاف آن باریک است. غار مسلماً ادامه دارد، اما ادامه آن برای انسان ممکن نیست.
 
بعد از مدتی با گروه‌هایی که می‌خواستند وارد غار شوند، به عنوان راهنما می‌رفتم و خدماتی چون طناب‌ریزی را برای آن‌ها انجام می‌دادم. اما بعد از فوت خلیل عبدنکویی در سال 88، آن هم متوقف شد. او چندین بار از من خواست همراهش بروم، من قبول نمی‌کردم تا اینکه اصرار کرد و قبول کردم. با اینکه او چندین قله بالای هشت هزار متری را بالا رفته بود، اما متاسفانه به دلیل ضعف جسمانی، از دست رفت و جسد او را 10 روز بعد خارج کردیم. یکی از دوستانم هم تنها به غار آمد که به ما کمک کرد، اما ما نتوانستیم نجاتش بدهیم. غارنوردی با کوهنوردی خیلی فرق دارد، چون وقتی به پایان برسی، تازه کار سخت شروع می‌شود؛ کار سختی که شما مجبورید تا پایان آن را طی کنید.
 
شما به چه غارهای دیگری به غیر از پراو را وارد شده‌اید؟
غارهای خیلی زیادی، در سمنان، اراک، کردستان، چارمحال را رفته‌ام. سال گذشته هم چاه شهبانو را بعد از ورود انگلیسی‌ها به آن تا کف رفتم. این غار در کوه شاهوست، بیش از 300 متر عمق دارد، اما آبش خیلی سرد است و حتی در آن کوه یخ وجود دارد.

بازی با مرگ در خطرناکترین غار ایران 

جایی از غارنوردی بوده که شما احساس کرده باشید از آمدن پشیمان هستید؟

در بعضی از برنامه‌ها وضعیت جسمی خوبی نداشتم و در تب می‌سوختم، اما برنامه را ادامه می‌دادم. من تا به حال از نظر جسمی در برنامه‌ای کم نیاورده‌ام. یک ترس کنترل شده در وجودم هست، اما نه آنطور که مانعم باشد. حتی لحظه‌ای که خلیل ذره‌ذره از دستم می‌رفت، اوضاع را در کنترل داشتم. اگرچه ایراداتی به من گرفتند اما من به عنوان راهنما هرچه در توان داشتم، انجام دادم. ولی پیش آمده است که از نظر روحی در برنامه‌ای کم بیاورم.
 
ما سال گذشته غار پراو را از طناب‎ها پاکسازی کردیم و همه طناب‌های غار را بیرون آوردیم. سال 89 پدرام بوچانی به دلیل استفاده از طناب قدیمی که در غار بوده فوت شد.
 
زمان پیمایش غار چقدر است؟
اگر طناب‌ها از قبل ریخته شده نباشد، در کمترین زمان، یک هفته پیمایش غار طول می‌کشد. اما ما سال گذشته یک برنامه سرعتی اجرا کردیم که زمان من چهار و نیم ساعت شد و دوست من پنج ساعته غار را پیمایش کرد. البته در این برنامه طناب‌ها از قبل ریخته شده بود.

بازی با مرگ در خطرناکترین غار ایران 

فکر می‌کنید برای کوهنوردی شما، پایانی وجود دارد؟

من در بچگی آرزوی صعود به کوه 600 متری نزدیک محل زندگی‌ام را داشتم و بعد کوهی بالای هفت هزار متر را صعود کردم و اگر امکانش بود باز هم کوه‌های بلندتری را پیمایش می‌کردم. این جاه‌طلبی انسان است. کوهنوردی جزئی از زندگی من شده و اگر کنارش بگذارم در زندگی‌ام یک خلاء ایجاد می‌کند. من زندگی‌ام را بر اساس کوهنوردی قرار داده‌ام، حتی کارم را بر این اساس انتخاب کرده‌ام.
 
از شنبه تا چهارشنبه که سر کار می‌روم، فقط به پنجشنبه و جمعه فکر می‌کنم. حس می‌کنم لحظات خیلی خوبی در زندگی‌ام داشته‌ام، اما فقط آن روزهایی که در کوه و دشت بوده‌ام، زندگی کرده‌ام.
 
کوهنوردی در زندگی شما چه تأثیری داشته است؟
من ممکن است یک روز ناهار نخورم ولی اتفاقی برای من نمی‌افتد، تحمل من در برابر سختی خیلی زیاد است. اما به هر حال ایراداتی هم در زندگی ما ایجاد شده، خواهران و برادران کوچکتر من ازدواج کرده‌اند. من این عبارت را هم زیاد شنیده‌ام که «دیوانه است». من تنهایی رفتم کوه قاش‌مستان که بلندترین قله دناست، همه می‌گفتند تو دیوانه‌ای. در حالی که من لذت بردم. یکی از برنامه‌های فوق‌العاده‌ای بود که تجربه کردم. من انواع حیوانات را دیده‌ام، اما هیچ‌کدام به من آسیب نرسانده‌اند. در محیط شهری خطر بیشتری آدم را تهدید می‌کند.

بازی با مرگ در خطرناکترین غار ایران 
bato-adv
محسن
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۵۳ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۲
واقعا آفرین به شما با این همت بلند و ممنون از فرارو که این گزارش جالب رو تهیه کردن
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۴۸ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۲
پاورپوینته
علی
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۳۵ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۲
تو این دنیا دیوونه ها از عاقلا خیلی بیشترن
کوهسار
Oman
۱۱:۳۲ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۲
من هم اکثرا تنها میرم کوه چون دوستان اکثرا تنبلی میکنن و نمیان .ولی جالب اینجاست اونایی که اهل کوه نیستن از کوه میترسن!
در صورتی که وقتی تنها کوه میرم بیشتر احساس آرامش و امنیت میکنم تا وقتی که توی شهر هستم.
ناشناس بیگ
Azerbaijan
۰۹:۲۶ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۲
این جور افراد مثل عقاب و باز شکاری هستند دوست دارند همیشه در ارتفاع و بلندی باشند خوش به حالشان حتما طبع بلندی هم دارند آدمهای جالبی هستند این که بگوییم حیف عمر درست نیست اینها در شناخت طبیعت واقعی و بکر عمر صرف میکنند و کار بهتری ازمن وشما که پشت میز ادارات عمر هدر میدهیم انجام میدهند
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۴۹
نسیم
United Arab Emirates
۱۲:۰۸ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
با دیدن عکسی که مربوط به مسیر گربه رو بود نفسم گرفت خدا قوت ورزشکاران
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۹:۱۵ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
خب عظله های خودتو باس مث گربه جم کنی
یک فرهنگی
Iran (Islamic Republic of)
۲۲:۴۷ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
واقعا. به خدا پشت کامپیوتر حالم بد شد و وحشت کردم.
sobhan
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۴۸ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۲
کاملا موافقم باهات
محمد
United States of America
۱۲:۱۹ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
واقعا ترسناک و حیرت آوره!
حسنا
United Arab Emirates
۱۲:۳۰ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
کرمانشاه زادگاه مردان نترس
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۴۶ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
مردونه زنونش نکن ...همه ایران سرای من است ومردمانش برادر وخواهرانم
سلمان
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۴۶ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
استاد حسنا """ اینکه این غار در کرمانشاه قرار داره ربطش به زادگاه مردان نترس چیه " استاد ترس و نترس و دلاور واینحرفا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۷:۲۸ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
کوه نوردی سنگ نوردی،سخره نوردی وغارنوردی از ورزش های بسیار سخت ونفس گیر است که بمرور با کسب مهارت مفرح می شود ودیدن طبیعت وسروکله زدن با سختی های طبیعت یعنی باران،برف،باد،بوران،یخ،آب ،سرما،گرما،ارتفاع وکمبود اکسیژن ومحدودیت های فضایی ورعب ووحشت های حاصل از ارتفاع وبهمن وعمق زیاد ودیواره های صاف ،توان بالا واراده وعظم قوی می خواهد وکسانیکه به ایم ورزش ها روی می آورند دارای روحیه بالا واعصاب پولادین می شوند ودرتحمل دردها ورنج ها قوی ودرغم انسان ها آبدیده می شوندومی شود ادعاکرد که این ورزش ها آدم راانسانی خوب بارمی آوردبا خصایل نیکووبدردخوربرای جامعه ودرآخربدنیست سرود"کوه نورد محکم باش چون قله هاسرکش دربرف ودرباران وباد....شب دربرآتش رقصان تاسحرگاهان بیدارکن افسانه پاک نیاکان را"رابیاورم.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۹:۲۴ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۲
به پاسخ مثبت مي دم..نه مردون زنونه است و نه قبيله اي طايفه اي...همه ايران عشق است
ناشناس
United Arab Emirates
۱۲:۳۴ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
عالی عالی عالی
فراررو ممنون
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۳۹ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
با دیدن معابر تنگ احساس تنگی نفس کردم
امین
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۴۱ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
این یادداشت عالی بود.

ممنون
موسی
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۰۶ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
دوستان ورزش خطرناکی است بریم ژیملاستیک
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۹:۳۸ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۲
ژیملاستیک؟؟؟!!!
فریبا
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۱۰ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
حالا این چه کاریه حیف عمر نیس احنیاط در هر کاری شرط عقله
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۲۰ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
خیلی هم باحال. ولی حیف ان دو نفر که فوت کردند
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۵۲ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
5 نفر
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۲۳ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
این هم یک نوع اعتیاد است.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۹:۲۸ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
اصولا ورزش اعتیاد است منتهی اعتیادی عالی وانسان ساز.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۳۶ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
دیوانه اید خودتان را به کشتن می دهید؟
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۴۰ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
یاشا مرد بزرگ
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۱۹ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
اون یادگاری های روی دیوارهای صخره ای منو کشته!
ایران
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۳۵ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
من تو ایلام چنتا غار سراغ دارم که تقریبا مثل همین غار پروا هستند و تا حالا کسی داخلشون نشده .
ناشناس
United Arab Emirates
۱۴:۴۰ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
خدا رهمش کند
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۴۶ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
این عکسها نشون میده هنوز مرد بادل وجرات تو این دوروزمونه پیدا میشه...
محمود
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۲۲ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
ورزشی انسان ساز برای مردان واقعی
موسوی
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۲۳ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
بنازم به ایران که کشوری منحصر به فرداست اصلا یک قاره کوچک است.از این مناطق کم نداریم .درامد توریستی ایران می تواند مشکلات کشور را حل کند.ما یکی از متنوعترین کشورهای جهان هستیم.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۲۳ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
اون جمله آخر ایشون رو باید با طلا نوشت.
مهدی
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۵۶ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
من به همراه دوستم یک مسیر کمتر از ده متر در غار رود افشان سنه خیز رفتیم. من داشتم ذوق مرگ میشدم (:
تجربه فوق العاده دلچسبیه
دمشون گرم همه همه عکس ها پر از انرژی هستن.
افشین رضایی
Iran (Islamic Republic of)
۱۷:۱۱ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
عالی بود دستتون درد نکنه خوندم یاد همکلاسی قدیمی خانم کیانی راد افتادم خدا رحمتش کنه واقعا خانم قوی بودند
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۰۸ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
بسیارگزارش جالبی بود.ممنون
احمد
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۱۰ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
عالی بود ....خداقوت دلاور،خداقوت پهلوان
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۴۸ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
واي عجب انسانهاي متفاوتي خوش به حالشون چه روحيه ي قوي دارن من از همه چي ميترسم و فوبيا دارم خيلي حسرت خوردم با اين گزارش
بهنام
United States of America
۲۲:۱۹ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
ای کاش یه مستند خوب و حرفه ای درباره این غار ساخته بشه
بهرام دليجاني
United States of America
۲۲:۴۵ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
من هر وقت بهم ميگفتن برو از زيرزمين يك كتابي، وسيله اي يا چيزي بردار بيار، ترس و وحشت در وجودم مي نشست. با همه اينها ولي به نظر من خطر استكبار جهاني را نبايد دست كم گرفت.
مرگ بر 1+5 مرگ بر آمريكا
ناشناس
United Arab Emirates
۰۰:۰۸ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۲
عال بووووود مرسی فرارو
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۶:۳۱ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۲
چیزی برای افتخار کردن نداره!
شاهین
Iran (Islamic Republic of)
۰۷:۵۳ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۲
سلام توجه کردین تا ساعت 13:23 که من کامنتها رو نگاه میگردم یکنفر به خیلی از کامنتها منفی داده . توصیه میکنم خودش رو به روانشناس معرفی کنه.
گلبرگ
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۱۰ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۲
خيلي جمله عميقي بود اين:در محیط شهری خطر بیشتری آدم را تهدید می‌کند.
کاظم
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۳۶ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۲
گزارش خیلیییییییییییی خووووووووب بووود
ناشناس
Romania
۰۹:۰۵ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۲
بهترین لوکیشن برای ساخت یک فیلم ترسناک
موجودی عجیب و گوشتخوار در غار پراو
البته با بازی الناز شاکر دوست و سحر قریشی و نیوشا ضیغمی عزیز
احمد
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۴۳ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۲
مطمئنی اینایی که گفتی جرئت اینو دارن؟؟؟؟؟؟
محمد
United Arab Emirates
۰۹:۰۷ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۲
مطلب بسیار جالب و عالی بود ...مشعوف شدم ...واقعا ورزش کوهنوردی بسیار مفرح و بدنساز است ...اعتیاد هم می آورد ولی کاش آدما اعتیاد به خوبیهایی مثل کوهنوردی پیدا کنند تا مواد مخدر!!!به نظرم کامل ترین ورزش است البته اینو از روی تجربه ای که در ورزشهای بسیار دیگری بدست آورده ام می گویم ....ارتباطی که کوهنوردها با خدا پیدا می کنند از نوعی نایاب و تجربه نشده است ....
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv