یادداشت دریافتی- محمد ماکویی؛ کسانی که معتقدند پزشکان ایران زمین به علت اینکه در زمره فرهیختگان و اقشار فرادست جامعه محسوب میشوند، میبایست نسبت به دیگران از ظرفیت انتقاد پذیری بیشتری برخوردار باشند، ظاهرا از یاد بردهاند که ظرفیت انتقاد پذیری هم مثل خیلی چیزهای دیگر باید از کودکی آموخته شود تا در بزرگسالی حسابی جا بیفتد!
پدران و مادران ایرانی معمولا تا سنین مدرسه توقع چندانی از بچههایشان ندارند و همین که بچهها به موقع غذا بخورند و به موقع بخوابند و زیاد تلویزیون و کارتون نگاه نکنند تا چشمشان ضعیف شود و حرف گوش کن و با ادب باشند و جلوی غریبهها انگشت در بینی نکنند کفایتشان میکند!
در واقع توقع والدین از فرزندان در آن هنگام شکل واقعی خود را پیدا میکند که بچهها مدرسه رو شده و سر از کلاسهای درس در میآورند! در این مرحله از زندگی است که هم والدین و هم اولیای امور آموزش و پرورش به طور ضمنی به بچهها قول میدهند که اگر درس و مشقشان را جدی بگیرند، خیلی بر دیگر ویژگیهای اخلاقی و رفتاریشان که چندان شایسته هم نیستند خرده نخواهند گرفت!
با این اوصاف است که کسانی که خوب درسشان را میخوانند و قرار است پزشکهای آینده این سرزمین شوند در حد فاصل ۷ تا ۱۸ سالگی کمتر از دیگر بچهها مورد انتقاد قرار میگیرند و تازه این در حالی است که فک و فامیل نزدیک و دور آنها از آن فامیلهایی نباشند که وقت و بیوقت ایشان را نشان دیگر بچههای فامیل میدهند و از آنها میخواهند که درست درس خواندن را ازشان بیاموزند!
اگر بعضی وقتها بچههای تنبل و درس ناخوان در عالم بچگی نافرمانیها و گردن کشیهایی هم میکنند، درعوض بچههای درسخوانی که متوجه میشوند بابا و مامان تا چه اندازه به درس و مشق آنها اهمیت میدهند گاه و بیگاه گروکشیهایی را هم چاشنی خوب درس خواندنشان میکنند و مثلا تنها به این شرط حاضر میشوند که خوب درسشان را بخوانند که در ساعات فراغت از تحصیل اجازه داشته باشند که هر چه میخواهد دل تنگشان بکنند!
کنکور سراسری به حقیقت نقطه عطف زندگی خیلی از جوانان ایرانی است و قطعا در این نقطه عطف است که پیش و بیش از پسر عمویی که با قبول شدن در رشته پزشکی، افتخار دوست و آشنا و فامیل میشود، پسر عمویی مورد انتقاد قرار میگیرد که طریقه درست درس خواندن را از پسر عمویش فرا نگرفته است و بنابراین مجبور است منبعد یا راهی خدمت مقدس سربازی شود و یا خود را به انواع و اقسام بیماریها بزند تا در مجالس جشن و سروری که به افتخار دکتر شدن پسر عمو ترتیب داده میشود حضور پیدا نکند!
یکی از خوبیهای پذیرش در رشته پزشکی این است که قبول شدگان برای دکتر شدن نیاز به فراغت از تحصیل ندارند و از همان سال اول پزشکی هم همدیگر را دکتر خطاب میکنند و هم از دوستان و آشناها و غریبهها و بچهها و اهالی محل میخواهند که دکترشدنشان را جدی بگیرند!
به همه اینها میبایست رفتار دوگانه آدمهای عادی و معمولی را اضافه کرد که باعث میشود ظرفیت انتقاد پذیری پزشکان بسیار از میزان بایسته و شایستهاش کمتر شود! رفتاری که در عین حالی که بینندگان را مشتاق دیدن و لذت بردن از سریال «در حاشیه» میکند، موجب میشود که هنگامی که آنها در مقام مریض در «متن» بیماری قرار میگیرند و سر و کارشان به مطب دکتر میافتد، به راحتی به تاخیر چند ساعته پزشک در ورود به مطب تن دهند و به همراه دیگر بیماران به مجرد پیدا شدن سر و کله آقا یا خانم دکتر با تمام احترام به پای او بلند شوند و در میانشان حتی یک نفر هم پیدا نشود که با نگاهی به ساعت به دکتر «این وقت آمدن نیست!» را گوشزد نماید!
با این وصف جای این سوال بجاست که چرا پزشکانی که کارهای خود را خوب و بایسته به انجام میرسانند و انتقادها و خرده گیریهایی که مهران مدیری و دارو دستهاش بر پزشکان دیگر روا داشتهاند، بهشان وارد نیست به یاری دیگر پزشکان برخواسته و خواستار آن شدهاند که هر چه سریعتر سر و ته سریال «در حاشیه» هم آورده شود!؟ *
نگارنده به درستی نمیداند! اما شاید این دیگر ربطی به حرفه پزشکی نداشته باشد و ضمن اینکه از ایرانی بودن پزشکها نشات بگیرد، حاکی از نگاه قبیلهای ما ایرانیها باشد! زیرا ما ایرانیها پزشک و غیر پزشک؛ به دوست و آشنا و فک و فامیل و خانواده و هم صنفیهای خودمان به چشم اعضای یک قبیله نگاه میکنیم و اینکه کسی نگاه چپ به اعضای قبیلهمان کند را برای اینکه بخوبی حسابش را کف دستش بگذاریم کافی میدانیم؛ ولو اینکه نه با او خرده حساب قبلی داشته باشیم و نه آگاه باشیم که بهتر است خیلی هم حساب پاک او را به شیوه خودمان محاسبه نکنیم!
*این اتفاق چندی پیش افتاد!