یادداشت دریافتی- محمد ماکویی؛ دادگاههای خانواده و محضرهای طلاق پر از مردان و زنانی است که به علت نداشتن «تفاهم» میخواهند راهشان را از یکدیگر جدا کنند و این در حالی است که خیلی از آنها به راستی حتی معنی «تفاهم» را نمیدانند!
قطعا اینکه زن یا شوهر علاقه زیادی به تماشای بازی فوتبال داشته باشد و آن دیگری سریالها و مجموعههای تلویزیونی را تعقیب کند باعث نمیشود که آن دو به این نتیجه برسند که حالا که با هم «تفاهم» ندارند بهتر است جدایی پیشه کنند، اما وفور و شیوع این علایق نامشترک موجب خواهد شد که آنها جدا به این موضوع که شاید نیمه پیدا شدهشان به حقیقت نیمه گمشدهشان نیست بیشتر فکر کنند!
درست است که خیلی خوب است که مثلا زن و شوهر عاشق قورمه سبزی باشند و آنقدر در خوردن این غذا افراط کنند که کله هر دو همیشه بوی قورمه سبزی بدهد، اما اگر این علاقه مشترک وجود نداشته باشد نمیتوان گفت که زن و شوهر دست کم در مورد غذا و آنچه باید بخورند تفاهم ندارند!
بر خلاف آنچه که عموم میپندارند «تفاهم» هرگز به معنی مثل هم فهمیدن نیست بلکه «تفاهم» همدیگر را فهمیدن معنا میدهد!
در همان مثال قورمه سبزی معنی تفاهم این است که هم زن یا شوهری که دوست دار قورمه سبزی نیست بپذیرد که هر چند وقت یکبار سر و کله قورمه سبزی سر سفره یا روی میز پیدا شود و هم دیگری که عاشقانه قورمه سبزی را دوست دارد درک کند که نمیبایست در هنگام تناول این غذا با گفتن مداوم «به به! عجب قورمه سبزیی شده!» کفر طرف مقابل را در بیاورد!
متاسفانه «تفاهم» که یعنی چه و چگونه میتوان به آن دست یافت را باید از بچگی و در مهدهای کودک و دبستانها و دبیرستانها فرا گرفت تا دیر نشود و آگاهیهای حاصله را با کمک گیری از پدران و مادرانی که به درک کاملی از «تفاهم» در زندگی مشترکشان دست یافتهاند تکمیل کرد تا مثمر ثمر بیفتد! زیرا اگر فرا گرفتن آن تا هنگام ازدواج به تاخیر بیفتد و محل آن آموزشگاههایی تعیین شود که به زن و شوهر جداگانه میآموزند که چگونه باید با هم تا کنند، نتیجه خوبی حاصل نخواهد شد!
هر چند حتی چنین آموزشهایی در چنین مراکزی داده نمیشود و آموزشهای قبل از ازدواج یا تنها به این خلاصه میشود که زن و شوهر چگونه باید با هم تا کنند تا صاحب فرزند شوند و یا چطور باید روابط خود را سامان بدهند تا جلوی تولد نوزاد ناخواسته را بگیرند!
اینکه در کشور ما نه «زن» به خرجش میرود که با موکول خریدهای واجبش به صبح روز بعد؛ که موجب میشود همسر گرامی بازی زنده «بارسا-رئال» را از دست ندهد؛ هدیههای بهتری را مال خود خواهد ساخت و نه «مرد» متوجه میشود که هیچ ایرادی ندارد که «زن» به طلا و سکه به عنوان سرمایه نگاه نکند و آن را حتی در روز مبادا خرج نکند، حاکی از آن است که به هیچکدام از ما آموزش لازم داده نشده که دنیا را از چشم دیگران نیز ببینیم!
اینکه در کشور ما زن و شوهرهای «سرمایی» یا «گرمایی» کمتر سعی میکنند که وقتی سرد یا گرمشان نیست با روشن کردن کولر یا شوفاژ، از چیزی که دوست دارند به خاطر کسی که مورد علاقهشان است دست بکشند ناشی از آن است که اغلب قریب به اتفاق ما به «تفاهم» به چشم مثل هم فهمیدن و نه به دید «همدیگر را فهمیدن» نگاه میکنیم!
البته موارد استثنایی هم پیدا میشود که نشان میدهد هنوز زن و شوهرهایی وجود دارند که در کنار هم و با تفاهم کامل به سر میبرند!
به عنوان نمونه دوستی تعریف میکرد که بیش از روابط زن و شوهری با همسرش رفتاری دوستانه دارد به گونهای که در هنگامی که در بیمارستان همسرش از درد زمین و زمان را به هم دوخته بود، او را جز در گوشهای و در حال اشک ریختن نیافته بودند! طوری که خیلی از دکترها و پرستارها زائو را رها ساخته و مشغول دلداری مردی شده بودند که فهمیده بود همسرش چه دردی میکشد!
اینکه چرا زن و شوهرهای ایرانی خیلی هم با هم تفاهم ندارند به این خاطر است که قبل از زن و شوهری نیز چشم دیدن آنهایی که یک جور دیگر میبینند را نداشتند! نمونهاش را هم میتوان در غیر فوتبالیهایی دید که به نظرشان آدمهای گنده باید خجالت بکشند که یا صبح تا شب دنبال توپ میدوند و یا صبح تا شب نگاه میکنند که ببینند دیگران چگونه دارند دنبال توپ میدوند! و هم در دکترها و مهندسها که به آنهایی که ادبیات یا هنر خواندهاند به چشم انسانهایی نگاه میکنند که چون زورشان به دکتر- مهندس شدن نرسیده، سراغ رشتههایی سادهتر رفتهاند که نان و آب درست و حسابی هم نصیبشان نمیکند!
با همه اینها هستند زن و شوهرهای فراوانی که علیرغم نداشتن علایق مشترک بلدند بخوبی با هم کنار بیایند؛ ولو اینکه مدام از سوی دوست و آشنا و غریبه و بیگانه تفهیم اتهام شوند که شما که اصلا با هم تفاهم ندارید چرا به زندگی زیر یک سقف ادامه میدهید؟!