
«حميد داودآبادي» نويسنده و محقق دفاع مقدس و مشاور «مسعود دهنمكي» به انتقادات «عبدالجبار كاكايي» از فيلم «اخراجيها2» پاسخ داد.
در اين يادداشت كه با عنوان «پسرم! به تو دروغ نميگويم» منتشر شده، آمده است:
براي دبير هميشه كنگرهها و جشنوارهها و ... شعر و ... كاكايي
پسرم! من به تو دروغ نميگويم.
نه پسرم. حرفهاي سياه و چهره تكيده وازدههايي را كه شما و ما را "نسل سر خورده " و "نسل سوخته " ميدانند، باور نكن.
البته اينان نسل سوختهاند كه امروز بر موج سوارند بلكه خودي نشان دهند و مورد توجه قرار گيرند. وگرنه، ما كه بر آن روزهاي سخت و شيرين دفاع از شرف ملت و انقلاب، مفتخريم و سرمان همواره بلند است. چون نيازي نداريم در برابر خدايان ثروت و قدرت دنيايي به كرنش درآييم.
اينها همان زمانش هم مرد ميدان نبودند چه برسد به امروز كه بايد براي دفاع از ارزشها سينه سپر كنند.
آن روزها كه جان دادن و سوختن ميان بود، اينان همه افتخارشان سراييدن و سرودن بود و بس!
همينان كه مينشستند كسي بسوزد تا در سوگش بسرايند.
اينان سوگ سراياني هستند كه فقط با ماتم و غم مانوسند و جز اين را كفر و حرام ميدانند ولي در خلوت خويش ...
نه پسرم!
اينها را باور نكن. نان اينها با همين زهر سرودهها و در تنور كنگرهها و جشنوارهها پخت ميشود.
اينها همه جنگ را خويش ميدانند و مدافع حقوق تمامي ملتاند.
از ديد اينها همه لمپن هستند و همه آناني كه به سينما رفتند، عدهاي بيشعور نافهم!
تقصير ندارد اين وازده غم گزيده اگر خود و غمهايش را با نالههاي محزون هميشگي بر شبكههاي تلويزيوني و ديدگان ملت تحميل ميكند ولي كسي تره برايش خورد نميكند!
كمآوردهاند پسرم.
كم آوردهاند و دست پايينترين سربازانشان را به ميدان فرستادهاند.
به قول آن دوست شاعر:
بزدلاني كز يم خون تر شدند
از بسيجيها بسيجيتر شدند!
نه پسرم!
اينها را ببين، و مطمئن باش ما هيچگاه در جبهه، همچون اينان، ماتم گرفته و اشكساز نبوديم!
پسرم!
"اگر ميخواهي كسي تو را استحمار نكند، بخوان بخوان بخوان "
برو و آنچه را سالياني است منتشر شده و همينان آنها را به سخره مي گيرند، بخوان:
ياد ايام
ياد ياران
خداحافظ كرخه
جنگ دوست داشتني
ستارههاي شلمچه
مخمل يادها
روزهاي آخر
و ...
تا ببيني همه جنگ، آن نيست كه اينان قلب ميكنند.
نماز شب، عبادت، دعا، توكل بر خدا و شادي ايماني، همه و همه در كنار هم جمع بودند.
نه پسرم!
بجاي اين كه وقت با ارزشت را با ناله هاي حزين و ساختگي اين كنج عزلت گزينان كه ترس آن دارند منبع آب كنگره هاي شان آجر شود، سر كني، خاطرات آزادگان عزيز را بخوان. حداقل از همان ده ها آزاده اي كه در اخراجي ها مشورت دادند و حتي در آن هنرنمايي كردند.
خسته شدم. از دست جنگ نديده هايي كه فقط در برابرشان مي توان از زبان سردار شهيد "حاج عبدالله رودكي " گفت:
اي آب نديده، آبي شده ها
بي جبهه و جنگ انقلابي شدهها
مديون لب خنده جانبازانيد
اي بر سر سفره آفتابي شدهها
كنگرههاتان مستدام، دبيريتان برقرار و چكهايتان مملو و جاري!
بخنديد و شادمان باشيد، ولي اشك و آه و سنگي كه بر ملت آرزو مي كنيد، نثار قدوم خويشتان باد!
حميد داودآبادي
همان كه بيش از كلمات همه غم سروده هايت، روزهايش را در نوجواني با عاشقان خندان خدا، در جبهه گذرانده و ده ها برابر كتاب هاي سياه سرودهات، دوستانش را در رقص عاشقانه و شادمانه مرگ و سوختن به نظاره نشسته.