bato-adv
کد خبر: ۲۲۳۳۴۰

آموزش قبل از ازدواج؛ ضرورتی فراموش شده

محمد نجاتیان شجاعی

تاریخ انتشار: ۱۴:۰۰ - ۲۱ بهمن ۱۳۹۳
یادداشت وارده؛ محمد نجاتیان شجاعی از کاشمر - امرازدواج یکی از نیازهای اساسی تمام افراد و در تمام جوامع بوده و هست و بخصوص در نظام تربیتی اسلام که تاکید ویژه بر این امر شده تا جایی که گفته شده با انجام آن دین انسان کامل می‌شود. ودر مقابل آن طلاق بسیار نکوهش شده و یکی از منفور‌ترین حلال‌ها دراسلام شمرده شده است.

متاسفانه از اکتر افراد جامعه اگر هدف از ازدواج را مورد سوال قراردهیم پاسخی روشن برای آن نخواهند داشت این مطلب بیانگر این موضوع است که اکثرانسان‌های عصر امروز برای طولانی‌ترین مدت زندگی خود هدفی در نظر نگرفته‌اند و معمولا بعد از ازدواج است که تازه بفکر هدف‌گذاری برای آن می‌افتند که بسیار دیر است چرا که رسیدن به هدف نیاز به ابزار و امکانات دارد.

یکی از ابزارهای لازم برای رسیدن به هدف نیروی انسانی است که در ازدواج همسر می‌باشد. علت دیر بودن انتخاب هدف بعد از ازدواج اینست که از کجا معلوم همسر انتخابی اهداف مشترک با فرد داشته باشد و بتواند وی را در رسیدن به اهدافش همراهی نماید.

لذا اولین گام در امر ازدواج مشخص کردن هدف و به دنبال آن فراهم نمودن شرایط و امکانات لازم برای تحقق آن است. که یقینا شخص به تنهایی قادر به رسیدن به آن نیست چون امریست که معمولا و یقینا تاکنون تجربه ننموده و نیاز به پشتوانه‌ای قوی و با تجربه دارد.

چون تفاوت فاحشی بین ازدواج‌های امروزه با گذشته وحتی با سه دهه قبل در جامعه ما بوجود آمده است ضرورت آموزش‌های طولانی مدت را اجتناب ناپذیر مینماید.

معمولا درگذشته به دلیل بسته بودن جوامع و محدود بودن ارتباطات ازدواج‌ها غالبا درون خانوادگی و به قولی فامیلی و یا در میان‌‌ همان جامعه‌ای که زندگی می‌کردند صورت می‌گرفت و اساسا به دلیل کوچک بودن جوامع یکی از اصلی‌ترین شرایط ازدواج یعنی هم کفو بودن فراهم بود امری که امروزه کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد وشرایط ناسازگاری زوجین را فراهم می‌نماید.
در جوامع امروزی ازدواج نه تنها فامیلی و درون جامعه‌ای نیست بلکه برخی مواقع بیرون از استان و کشوری هم شده و حتی کمترین مشترکات راهم نمی‌توان مشاهده نمود.

در جوامع گذشته افراد از بسیاری جهات شبیه به هم و در یک سطح قرار داشتند و طبقات مختلف اجنماعی کاملا از یگدیگر قابل تفکیک بود و حتی ورود از طبقه‌ای به طبقه دیگر به تدریج و طی زمان طولانی صورت می‌گرفت و افراد چون به تدریج شرایط ورود به جایگاه جدید را کسب کرده بودند لذا ملزومات آن جایگاه را هم فرا می‌گرفتند و کمتر خود و دیگران دچار مشکل می‌شدند. اما متاسفانه جوامع امروز به خصوص در کشور ما دچار جهشی ناگهانی و ناموزون در تمام زمینه‌ها به خصوص از لحاظ اقتصادی اجتماعی و فرهنگی شده است و حتی شاید در پاره‌ای از مواقع دچار وارونگی نیز شده است. و این جهش ناگهانی نه تنها در سطح جامعه بوجود امده بلکه در سطح خانواده هم که کوچک‌ترین نهاد اجتماعی است کاملا مشهود است.

در گذشته بزرگان خانواده و پدر و مادر‌ها به عنوان مرجع و پشتیبان فکری و حتی معنوی محسوب می‌شدند ولی امروزه به دلیل‌‌ همان جهشی که اشاره شد دیگر کمتر خانواده‌ای رامی‌توان یافت که حداقل از نظر سطح سواد و حتی اقتصادی نسبت به فرزندان عقب‌تر نباشد و مشاهده می‌شود که این تفاوت را در خیلی از زمینه‌ها می‌توان دید دیگر کمتر خانواده‌ها مرجع بحساب می‌آیند و حتی در استفاده از تکنولوژی روز حتی از فرزندان مقطع ابتدایی نیز عقب ترند.

به دلیل جهشی که صورت گرفته است درست است افراد به جایگاه‌های بالا‌تر اقتصادی اجتماعی و... رسیده‌اند ولی پختگی لازم برای جایگاه جدید راکسب نکرده‌اند و معمولا مشکلات عدیده‌ای برای خود و سایرین فراهم می‌نمایند.

مثلا فرد هرچند تحصیل کرده است و یا ثروتمند شده ولی در بیشتر مواقع هنوز نتوانسته ظرفیت لازم را برای آن موقعیت از نظر اجتماعی برای خود کسب نماید و یا به قولی تثبیت نماید و رفتارهایی را از خود بروز می‌دهد که اصطلاح تازه بدوران رسیده را برای رفتار خود بدنبال می‌آورد و یا در شکلی دیگر بیشتر اوقات در استفاده صحیح از تکنولوژی زمانی که خود را به جامعه تحمیل می‌نماید و جامعه دچار مشکل می‌شود، مسولین به فکر فرهنگ سازی می‌افتند و تصمیم به بالا بردن سطح فرهنگ استفاده از آن می‌افتند که بسیار دیراست.

همانطور که اشاره شد تفاوت جامعه قدیم با جدید کوچک بودن جوامع قدیم و گستردگی جوامع امروز است هرچه جامعه گسترده‌تر باشد شناخت در آن نیز سخت‌تر خواهد بود و نیاز به تخصص و تجربه بیشتری را نیز طلب می‌نماید مانند استفاده از یک وسیله ساده در مقابل سیستم پیچیده.

خوشبختانه در استفاده از تکنولوزی انسان‌ها در پی کسب تجربه و فراگیری راه‌های بهره گیری صحیح از آن هستند و حتی صاحبان تکنولوزی آموزش‌های اجباری برای استفاده‌کنندگان از آن رادر نظر می‌گیرند و یا حداقل بروشور لازم را تهیه می‌نمایند.

یا برای هر حرفه و شغلی که افراد قرار است به آن مشغول شوند فراگیری مهارت‌های اجباری و کسب گواهینامه لازم الزامی است تا فرد مدرک لازم برای آن نداشته باشد اجازه فعالیت به او داده نمی‌شود و حتی خیلی از مواقع نیاز به دوره‌های دانش افزایی وبروز شدن نیز اجباری است.

چرا که دیگر فرصت استاد و شاگردی و کسب تجربه کمتر فراهم است. در خانواده هم مانند سایر موارد دیگر فرصتی برای فرزندان باقی نیست که از زندگی والدین کسب تجربه نمایند کمتر در خانواده‌ها فرصت باهم بودن راتجربه می‌نمایند فرزندان درگیر تحصیل و والدین دنبال امرار معاش امروز دانش آموز ما دانش آموزی نمی‌نماید دانشجو که در محل سکونت خود تجربه دوران دانشجویی و یا سرباز امروز در محل سکونت سختی‌های دوران سربازی و... راتجربه می‌نماید.

کودک امروز کمتر همکاری و تعاون و کار دسته جمعی و چند نفر کار کنند و با هم مصرف کنند را تجربه می‌نماید. او کمتر حل مشکل را فرا می‌گیرد وخود به فکر مشکل گشایی می‌افتد کجا راه‌های حل مشکل را آزموده است که در زندگی بدنبال راههای گوناگون بگردد و راحت‌ترین راه را بهترین راه نداند. او دیگر کمتر حضرت خدیجه‌ای می‌بیند که سرمایه خود را در اختیار محمد قرار دهد تابا آن سرمایه تجارت کند. و...

و اما این فرد امروز تصمیم به ازدواج می‌گیرد تا او هم مثل سایرین عمل کرده باشد و یا مورد سوال دیگران قرار نگیرد که چرا ازدواج نمی‌کنید؟ و... فرد ازدواج می‌کند در صورتی که بر عکس تمام موارد که نیاز به مهارت دارد و از او درخواست می‌شود. هیچ نهاد یاسازمانی نه تنها از او مهارت در زمینه مهم‌ترین مساله جامعه درخواست نمی‌نماید بلکه متاسفانه معشوق‌هایی هم برایش در نظر گرفته می‌شود از قبیل اگر دانشجو باشد جشن‌های دانشجویی. امتیازاتی برای سربازی و وام و...

برای تمام مسائل حتی جزئی. شرط سنی وجود دارد برای رای دادن گرفتن گواهینامه برداشت پول از حساب بانکی استخدام و... ولی برای این امر کمتر به این مسآله توجه شده است حتی به بلوغ اجتماعی نیز نگاهی نشده است.

اتفاقی که در پی این موضوع می‌افتد اینست که فرد بدون مهارت یا کم مهارت را به مسولییتی واداشته‌ایم که هنوز برای پذیرفتن آن خیلی از شرایط لازم را کسب نکرده است و همانطور که قبلا اشاره شد مثل زندگی‌های قدیم فرصت کسب تجربه را نداشته و باسختی‌ها و ناملایمات هم اگر در زندگی والدین بوده به دلیل عدم مشارکت دست و پنجه نرم نکرده و راه‌ها ی حل مساله را نمی‌داند و در برخورد بام شکل خود و خانواده کوتاه‌ترین راه را که طلاق است انتخاب می‌نمایند.

دلیل این عدم پختگی که به آن اشاره شد اینست که امروزه فراوانی طلاق در بین همه اقشار وجود دارد و جهشی که صورت گرفته چون نامتناسب و به سرعت اتفاق افتاده کمتر افراد فرصت تطبیق با شرایط جدید را پیدا نموده‌اند و به دلیل ارتباطات ضعیف خانوادگی و کمرنگ بودن احساس تعلق به دیگران قبح این مسآله در جامعه از بین رفته و حتی خانواده‌هایی را می‌توان یافت که همانطور که چند فارغ التحصیل دانشگاهی دارند چند نفر دختر یا پسر مطلقه دارند که برای جامعه ما فاجعه است.

آنگاه داد همه بلند می‌شود که آمار طلاق در جامعه زیاد است که مسلما این پدیده شوم عواقب ناگوار بسیاری بدنبال دارد که پیرامون موضوع زیاد بحث شده است و در این مقال نمی‌گنجد و آسیب‌شناسی خاص خود را می‌طلبد ولی آنچه را اینجانب تاکید دارم و بر این موضوع اصرار دارم و از صاحبان خرد و اندیشه و تصمیم سازان و تصیم گیران نظام درخواست دارم اینست که امر آموزش اجباری قبل از ازدواج و ارائه گواهی گذراندن دوره را بدون در نظرگرفتن مصلحت‌های پیش اافتاده یکی از شرایط اصلی عقد قرار دهند و به ایجاد مراکز تخصصی آموزش مهارت‌های قبل از ازدواج همراه بانظارت کامل اقدام نمایند.

امری که تاکنون کمتر مورد توجه واقع شده. حتی از کنار شرایط ضمن عقد که در عقد نامه‌ها آورده شده بیشتر مواقع به سادگی عبور و فقط در لحظه پر استرس عقد به امضاء زوجین می‌رسد که آنهم بسیار ناکافی است.

با این شرایط چطور می‌توان انتظار داشت امری بسیار با اهمیت که اثرات منفی یا مثبت آن بر عملکرد کل جامعه تاثیر می‌گذارد را بدست افرادی سپرد که از حداقل مهارت لازم برخوردارند و حتی از آنان توقع عملکرد مطلوب نیزداشته باشبم. و هر روز شاهد افزایش آمار طلاق نباشیم.

به دلایلی که ذکر شد و عدم تجربه کافی دراین زمینه. عدم کسب مهارت زندگی یکی از اصلی‌ترین دلایل افزایش طلاق است چون همان‌طورکه در ابتدا بیان شد به جهت جهش‌های ناگهانی در جوامع افراد پختگی لازم برای قرار گرفتن در سطح جدید را بدست نیاورده و از طرفی تربیت‌های امروزه نیز یک نوع تربیت گلخانه ایست و فرزندان به دلیل مشغله والدین و خود آنان به جهت حضور در مدارس کمتر فرصت کسب تجارب لازم و مبارزه با سختی‌ها را به دست می‌آورند و باکمترین ناملایمات از هم می‌پاشند.

اگر می‌خواهیم طلاق و به دنبال آن اعتیاد و بیکاری در جامعه اسلامی ما کاهش یابد بیشنهاد آموزش اجباری را در این مورد سخت گیرانه جدی بگیریم همانطور که برای مسایلی با تاثیر فردی نظیر اخذ پروانه اشتغال در بیشتر موارد. داشتن مهارت لازم است برای این امر شاید واجب باشد. به امید آنکه حقایق فدای مصلحت‌ها نشود انشاالله.

برچسب ها: ازدواج طلاق آموزش
مهدی ویس
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۰۴ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۱
هه‏!بارها دیدیم کارشناسان تو جلسات آموزش خانواده میگن مجردا اینجا نباشن‏!‏ یا ای کاش مجردا اینجا نبودن‏!‏‏!‏‏!بعد میگن آموزش قبل از ازدواج‏!‏‏!هنوز 4نفر نیومدن تفاوتهای ساختاری پسر و دختر رو بیان کنن تا همه-بصورت علمی-متوجه بشن:چرا رانندگی خانم ها ضعیفتر از آقایونه؟چرا آدرس دادن خانمها خیلی با جزئیات ریزتره؟چرا آقایون همیشه دنبال جوراب یا کلیدشون میگردن و پیداش نمیکنن؟چرا؟چرا؟چرا؟آموزش نداریم،گند زده شده به اقتصادمون،مسئولیت پذیری رو یاد نمیدیم بعد میگیم چرا طلاق زیاد شده و آمار ازدواج پایینه و سن ازدواج بالا رفته‏!بمعنی کلمه،عقب افتاده ایم.منتشر نکن فرارو‏!‏
انتشار یافته: ۱
مهدی ویس
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۰۴ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۱
هه‏!بارها دیدیم کارشناسان تو جلسات آموزش خانواده میگن مجردا اینجا نباشن‏!‏ یا ای کاش مجردا اینجا نبودن‏!‏‏!‏‏!بعد میگن آموزش قبل از ازدواج‏!‏‏!هنوز 4نفر نیومدن تفاوتهای ساختاری پسر و دختر رو بیان کنن تا همه-بصورت علمی-متوجه بشن:چرا رانندگی خانم ها ضعیفتر از آقایونه؟چرا آدرس دادن خانمها خیلی با جزئیات ریزتره؟چرا آقایون همیشه دنبال جوراب یا کلیدشون میگردن و پیداش نمیکنن؟چرا؟چرا؟چرا؟آموزش نداریم،گند زده شده به اقتصادمون،مسئولیت پذیری رو یاد نمیدیم بعد میگیم چرا طلاق زیاد شده و آمار ازدواج پایینه و سن ازدواج بالا رفته‏!بمعنی کلمه،عقب افتاده ایم.منتشر نکن فرارو‏!‏
bato-adv