آیدین سیار سریع در صفحه طنز روزنامه قانون نوشت: چند روز پیش آقای مجتبی رحماندوست، نماینده محترم مجلس در جشنواره رسول آفتاب ایده بسیار بدیعی به اهالی ادبیات داد که می تواند موج جدیدی در ادبیات داستانی کشور ایجاد کند. ایشان فرمود: «پیشنهاد می کنم داستان های علمی و تخیلی و آینده نگر در مورد فتنه 88 بنویسیم تا بر اساس وظیفه ادبیات ببینیم اگر به کف خواسته فتنه گران تن می دادیم چه اتفاقی می افتاد.»
در همین زمینه بنده طرح چند داستان علمی و تخیلی پیرامون حوادث سال 88 آماده کرده ام که در چند قسمت به مخاطبان و مسئولان گرامی تقدیم می کنم:
1) مجموعه داستان های هری پاتر و فتنه 88این مجموعه داستان که حسب دستور در ژانر تخیلی نوشته شده پنج جلد کتاب با عناوین هری پاتر و ادعای تقلب / هری پاتر و ساکت فتنه / هری پاتر و حداد عادل / هری پاتر و مدعیان دروغین حقوق بشر / هری پاتر و بنیاد سوروس دارد که طرح اولیه ی آن نوشته شده و به شرح ذیل است:
هری پاتر جوانی متعهد و دلسوز است که در کودکی پدر و مادرش به دست نیروهای اصلاح طلبان حذف شده اند و خانه شان هم توسط اصلاح طلبان مصادره شده و سعید حجاریان هم هر شب به عنوان کابوس به خوابش می آید و از پایین با او چانه زنی می کند. خاله و شوهرخاله بدجنس هری (که آنها هم مسلما اصلاح طلب هستند) هری را به زور به مدرسه جادوگری هاگوارتز (متعلق به جریان انحرافی) می فرستند ولی هری به توجه با شناختی که به توانایی های خاص خود دارد بعد از مدتی از آنجا می گریزد و وارد مدرسه فرهنگِ آقای حداد عادل اینا می شود و این سرآغاز آشنایی او با دو عنصر دلسوز با نام های مقداد ویزلی و همایون گرنجر است (چرا اینجوری نگاه می کنید؟ مدرسه پسرانه است دیگر!).
هری از طریق گفت وگو با دوستان و روشنگری اساتید به وجود نیروی شری به نام «اسمش را نبر» که قصد نابودی کشور و تحویل آن به دست بیگانگان را دارد پی می برد و بعد از مدتی در می یابد که حذف فیزیکی پدر و مادرش نیز به دست همین شخص مرموز انجام شده، به این ترتیب عزمش را برای گرفتن انتقام از «اسمش را نبر» جزم می کند. در پایان جلد چهارم یعنی کتاب هری پاتر و مدعیان دروغین حقوق بشر، بالاخره مصاف هری پاتر با «اسمش را نبر» فرا می رسد. «اسمش را نبر» نقاب از چهره بر می دارد و در حالی که خنده های شیطانی سر می دهد، می گوید من کسی نیستم جز سید محمد خاتمی. هری ذوق می کند و پس از گرفتن عکسی یادگاری با خاتمی می گوید حالا که تا اینجا آمده ایم یک خطبه عقدی هم بخوانیم و بعدش من شما را نابود کنم. فقط مواظب باشیم بهاره رهنما نیاد.
خاتمی که نقش منفی داستان و شخصی سیه طینت است با گشاده رویی درخواست هری را می پذیرد. هری همانجا به دلیل ذیق وقت و همینطور ذیق جنس مخالف با خواهر مقداد ازدواج می کند و پس از یک نبرد نفس گیر با خاتمی (که سعی داشت او را به صلح و گفت وگو دعوت کند) موفق می شود او را معدوم کند تا به این ترتیب هم انتقام خود را بگیرد و هم کشور را از ورطه سقوط به دست بیگانگان نجات دهد. اما در جلد پایانی با این واقعیت روبرو میشویم که همه ی ماجرا آن چیزی نبوده که ما فکر میکردیم.
به نام جرج سوروس در پشت پرده قضایا، صحنه گردان اصلی بوده و داستان را مهندسی می کرده. در این راه افرادی چون جین شارپ، یورگن هابرماس، ژان ژاک روسو، صادق زیباکلام و حسن صالح حمیدزیچ (فراماسون معروف) نیز او را یاری می دادند. در پایان هری پاتر موفق به شکست جرج سوروس می شود و غرب به زانو در می آید، مردم برای خوشحالی به خیابان ها می ریزند، همایون گرنجر که به مصلحت تبدیل به پسر شده بود تبدیل به هرماینی گرنجر می شود و با مقداد ویزلی ازدواج می کند و هری هم که دقیقا نمی داند چه کار کند دوباره با خواهر مقداد ازدواج می کند (برای محکم کاری) و در پایان همه مردم شبیه به هری پاتر می شوند و هیچ مشنگی (muggle) در کشور باقی نمی ماند.
فرارو اگه قسمتهای دیگه ای هم این طنز داشت حتما روی سایت بزار بخونیم