فرارو- مرتضی
پاشایی، خواننده پاپ، جمعه (23 آبان) درگذشت. رسانههای اجتماعی و خبری پر از "او" شد. غم و اندوه و سوگواری برای خواننده پاپ از فضای مجازی به خیابانهای شهرهای مختلف کشیده شد. تشیع جنازهاش تهران را قفل کرد و ازدحام جمعیت مانع از تدفیناش شد.
مرگ مرتضی پاشایی خیلیها را غافلگیر کرد. این همه ازدحام و ابراز احساسات برای درگذشت خواننده جوان قابل پیشبینی نبود. سوال بزرگی ذهنها را به خود مشغول کرد: چرا جامعه ایران در برابر مرگ یک خواننده جوان پاپ چنین واکنشی از خود بروز داد؟
طیف پاسخهای مردم از "تراژدی مرگ در جوانی بر اثر سرطان" آغاز و تا "جوزدگی!" به پایان میرسید.
جوانانی که سوگوار خویشاند
افشین داورپناه مردمشناس در گفتگو با فرارو، میگوید: سوگواری برای هنرمند جوان مرتضی
پاشایی را زمانی بهتر میتوان درک و تفسیر کرد که آن را با عنوان پدیده
اجتماعی «مرتضی پاشایی» مورد توجه و بررسی قرار داد؛ پدیدهای با زمینهها،
دلایل و کارکردهای اجتماعی گوناگون.
عضو هیئت علمی پژهشکده فرهنگ،
هنر و معماری، گفت: یقینا بخشی از کسانی که برای مرتضی پاشایی سوگواری
کردند، جزو علاقمندان صدا، آهنگها، متن ترانهها یا شخصیت او بودند اما
همان گونه که شاهد بودیم، دایره کسانی که در روزهای اخیر در «فضای سوگواری»
این هنرمند قرار گرفتند، رفتهرفته گستردهتر شد؛ این گستردگی را به ویژه در
مراسم تشییع او میتوان مشاهده کرد. گروههای سنی(جوانان، نوجوانان و
بزرگسالان)،جنسی (زنان و مردان) و گروه های اجتماعی گوناگون در تشییع او
شرکت کرده بودند، از جوانان و نوجوانانی که به مدرسه نرفته بودند تا در
مراسم تشییع او شرکت کنند و کارمندانی که برای حضور در تشییع پاشایی مرخصی
گرفته بودند، تا زنان خانهدار، دانشجویان، برخی افراد سن و سالدار. و
البته از طبقات اجتماعی مختلف با پوششهای مختلف! حتی افرادی از شهرستانها
آمده بودند!
داورپناه با اشاره به اینکه سوگواری برای مرتضی
پاشایی، صرفا سوگواری برای یک هنرمند نبود، گفت: توجه داشته باشیم که
سوگواری برای مرتضی پاشایی، در چینن شرایطی دیگر صرفا سوگواری برای یک
هنرمند نیست. از این رو شکوه و ازدحام جمعیت در تشییع او را نباید با تشییع
بسیاری از هنرمندان دیگر مقایسه کرد، اگر چه تشییع برخی هنرمندان دیگر نیز
در شرایط اجتماعی کم و بیش مشابه، چنین بوده است ـ البته تشییع هیچکدام از
هنرمندان ایرانی تا کنون چنین با حضور انبوه جمعیت همراه نبوده است- این
دیگر رخدادی است که حیثیتی اجتماعی به خود گرفته است.
وی گفت:
کارکرد مناسکی مراسم سوگواری با تمرکز بر یک نقطه وحدت بخش(سوگ مرتضی
پاشایی: هنرمندی بدون حاشیه)، که روحیه همبستگی و انسجام گروههای مختلف
اجتماعی را تقویت میکند، باعث شد تا مراسم سوگواری و تشییع این
هنرمند جوان، محملی برای گردهمآمدن گروههای مختلف اجتماعی شود! گروههایی
که البته به دلیل قرار گرفتن در فضای ایجادشده، نسبت به پاشایی و هنرش نیز
علقههایی در خود پیدا میکردند.
این مردم شناس ادامه داد: واقعیت
این است که برخی از جوانان شرکتکننده در تشییع جنازه مرتضی پاشایی، از
شنوندگان و طرفداران پر و پا قرص او نبودند؛ آنها در یک متن و فضای اجتماعی
و با محوریت (بهانه) درگذشت غمگینانه این خواننده، وارد مناسکی شدند که
احساس میکردند به حضور در آن تجربه آن نیازمندند! آنها مرتضی پاشایی را
آیینه تمام نمای نسل خود میدیدند؛ با شرایط و وضعیتی مشترک!
افشین
داورپناه با اشاره به این که، این خواننده نمادی از نسل جوان ایرانی است، گفت: مرتضی پاشایی، نماد بخش عمدهای از نسل جوان
ایرانی به شمار میرود؛ نسلی با ترانههایی غمگین (مسائل و مشکلات اجتماعی
اجتناب ناپذیر) و در مواجهه با بیماری لاعلاجی که علیرغم معالجات
گوناگون و سخت و حتی دعا و توکل، گویی سرنوشتی محتوم در برابر خود میبیند،
جوانانی که سوگوار خویشاند. مادران و پدران شرکتکننده در این سوگواری
نیز، گویی با چنین موضوعی، همذات پنداری میکنند و برای نسل جوانی سوگواری
میکنند که در وضعیتی دشوار گرفتار آمده و ناکامی را تجربه میکند. آنها
سوگوار فرزندان خویشاند! بهانه گریستن برای نسلی که آینده او دلهره دائم
خانوادههاست. عموم گروههای اجتماعی در این سوگ همراهی کردند.
وی
ادامه داد: توجه داشته باشیم که فضای سوگواری برای مرتضی پاشایی از سال
گذشته و به تدریج مهیا شد؛ این خواننده جوان و خوش ذوق، در مقایسه با
بسیاری از هنرمندان دیگر موسیقی پاپ، هنوز آثار پرتعدادی ارائه نکرده بود و
عمر هنری چندانی نداشت اما از سال گذشته و با آشکار شدن خیر بیماری او،
گروههایی از مردم، به ویژه جوانان، کم و بیش خبرهای مربوط به بیماری
مرتضی پاشایی را دنبال میکردند؛ گویی داستان مبارزه ای سخت را دنبال می
کردند و با یک همذات پنداری دسته جمعی، و البته با آرزوی پیروزی بر بیماری،
منتظر تماشای پایان این مبارزه بودند؛ پایان داستان از مدتی پیش برای
بسیاری قابل پیش بینی بود ـ از زمانی که به طور مشخص اطبا درمان بیماری را
غیر ممکن میدانستند ـ و این به داستان زندگی پاشایی، وجهی تراژیک میداد؛
این فضای اجتماعی در طول یکسال اخیر و به تدریج ایجاد شده بود. بنابراین خیر
درگذشت این هنرمند، صرفا داستان زندگی او را وارد مرحله سوگواری میکرد؛
این سوگواری محملی شد برای سوگواری اجتماعی عظیمتری که در رگهای جامعه
نفس میکشد!
داورپناه در انتها و با اشاره به اینکه فضای سوگواری
برای مرتضی پاشایی بهسرعت فروکش میکند، نتیجه گرفت: این فضا، فضایی است
مناسکی که به سرعت فروکش میکند اما سوگواری پنهان جامعه ایرانی همچنان بر
جای خود برقرار خواهد ماند!
در ورای آن عزیز رفته از میان ما
دیدی آنچه را که می خواستی ببینی
آن فریاد ها آن اشک ها و آن هم آغوش شدن با روح آن کس که می گفت یکی هست . آه جوانانم کو اکبر من کو اصغر من از قاسمم خبری نیست کجایند آن شب زنده داران بی ادعا کجایند آن زاهدان شب و شیران روز جوانانم به خود آیید به کجا می روید حراسان کعبه معشوق همین جاست بیایید.