استيضاح وزير علوم زمزمه نزديكي گروههايي چون جبهه پايداري را با
برخي از طيفهاي سنتي اصولگرا شدت بخشيد. خصوصا آنكه شواهد حاكي از همنظري
افراد تاثيرگذاري چون محمدرضا باهنر با نزديكان جبهه پايداري در اين موضوع
بود. حالا خيليها استيضاح و بركناري رضا فرجي دانا را آغاز ترميم اتحاد
از دست رفته اصولگرايان در سه سال گذشته ميدانند. اتحادي كه بيش از هر چيز
با جدايي برخي از اصولگرايان متنفذ تحت نام جبهه پايداري در مرداد سال 90
ضربه سختي را متحمل شد.
در آن سال اصولگرايان ميرفتند تا خود را براي
رقابتي درون جناحي بر سر 290 كرسي نمايندگي مجلس آماده كنند، بيآنكه جريان
اصلاحات تحرك قابل ملاحظهيي در آن آوردگاه انتخاباتي داشته باشد. 24
خرداد اما ورق رقابتهاي سياسي يك بار ديگر برگشت و اصلاحطلبان افقي
روشنتر براي فعاليت و رقابت سياسي پيش روي خود ديدند. حالا حضور
اصلاحطلبان در انتخابات سال 94 تقريبا يك قطعيت است، فقط بحثهاي
باقيمانده بر سر كم و كيف آن است. اصلاحطلبان در شرايطي پاي به اين عرصه
ميگذارند كه دولت يازدهم را همچنان نتيجه سياستورزي و حمايتهاي خود
ميدانند.
چنين شرايطي است كه باعثشده صداهايي از دل جريان اصولگرا باز هم
از نزديكي جامعيتن با جبهه پايداري به عنوان اصليترين انشعاب اصولگرايي
سخن بگويند تا يك بار ديگر سازوكار «جبهه متحد اصولگرايان» در سال 94 احيا
شود. اما آيا چنين موضوعي امكانپذير خواهد بود و نظر جبهه پايداري درباره
آن چيست؟ اين موضوعي است كه در گفتوگويي كوتاه با مرتضي آقا?تهراني،
دبيركل جبهه پايداري به طرح آن پرداختيم.
بعد از جريان استيضاح وزير علوم خيليها به اين باور رسيدند كه برخي از
اختلافات بين گروههايي چون جبهه پايداري با ديگر اصولگرايان كاهش يافته و
جبهه پايداري توانسته اين قسمت از اصولگرايان را درباره ديدگاه سياسي خود
اقناع كند. شما به عنوان دبيركل جبهه پايداري نظرتان درباره اين قضاوتي كه
از استيضاح وزير علوم ميشود، چيست؟
اينكه در اين مساله يك وحدت عملي شكل گرفت، خب يك بحثي است كه روشن است.
اما اينكه بخواهيم بگوييم كه استيضاح آقاي وزير صرفا برنامه جبهه پايداري
بود، چندان صحيح نيست. خيلي از همكاران ما در مجلس كه بيرون از جبهه
پايداري هستند همچنين ديدگاهي داشتند. به هر حال موضوع طوري بود كه باعث شد
تا قسمتي از همكاران ما به اين نظر واحد برسند و با يك دغدغهيي كه من آن
را به جا ميدانم، وارد عمل شدند.
خب اين موضوع آيا جبهه پايداري را به ايجاد هماهنگيهاي بيشتر با ديگر
اصولگرايان اميدوار كرده است؟ به عبارتي از ديد شما آيا اوضاع و شرايط براي
اتحاد اصولگرايان مساعد است يا اينكه همكاري يادشده را فقط ميتوان محدود
به مقطعي مثل استيضاح وزير دانست؟
خب در مقطع استيضاح يك اتحاد نظر و عمل نسبي ايجاد شد، اما من منظور شما را
از مقاطع ديگر نميدانم. اينكه مثلا وزراي ديگري استيضاح شوند؟
نه. سوال من بيشتر ناظر به مقاطعي مانند انتخابات است. منظور اين است كه
آيا احتمال دارد كه دوباره جبهه پايداري با جبهه متحد اصولگرايان كه مركزيت
آن معمولا بر عهده جامعتين بوده به يك ائتلاف يا ليست واحد براي انتخابات
سال آينده برسد؟
اگر معناي اتحاد اين باشد كه بنشينند و با همديگر همفكري كنند و به جاهايي
برسند كه بتوانند با هم كار كنند و حرف مشتركي را بزنند و هر چه ميشود از
تشتت و پراكندگي نظر و اختلاف دوري كنند كه موضوع خوبي است و ما هم از اين
استقبال ميكنيم. منتها همه بايد يك هدف مقدسي را دنبال كنند و آن هم همان
اصولگرايي است. يعني بيايند و پاي اصولي كه مشخص و روشن است بايستند و براي
آن هزينه هم بدهند. به نظر ما همين بحث اصولگرايي بايد خودش به موضوع وحدت
نيروهايي كه خودشان را اصولگرا ميدانند تبديل شود.
الان گروههاي مختلف تعاريف متفاوتي از اصولگرايي دارند كه تعاريف آنها
هم مشخص و روشن است. با اين شرايط پيش بيني شما از آرايش نيروهاي اصولگرا
در انتخابات پيشرو چيست؟
ما اميد داريم كه به وحدت بر سر اصول برسيم و نشانههاي وحدت در بين اصولگرايان هم مشخص است.
درباره نزديكي پايداري به جامعتين هم اخيرا تحولات و اظهاراتي صورت گرفته است. الان مسير اين تحولات به كدام سمت است؟
شما اين موضوع را چه جور ميبينيد؟
ببينيد الان همه از لزوم وحدت اصولگرايان حرف ميزنند، اما برخي ميگويند
كه جبهه پايداري بايد خود را به جامعتين نزديك كند و برخي هم نظر عكس اين
را دارند. البته نظرهاي ديگري هم در دو مجموعه وجود دارد كه حتما در جريان
آن هستيد. من ميخواهم نظر شما را درباره اين دست اظهارات بدانم و اينكه
شما فكر ميكنيد ضرورت وحدت بايد به چه نوع عمل سياسي به سرانجام برسد؟
همه ما بايد به اصول نزديك شويم. خواه پايداري و خواه جبهه متحد. اينجا بحث
تعداد و كميت نيست، بحث كيفيت است و بايد اصولگرايي ما يك اصولگرايي كيفي و
اساسي باشد و طوري نباشد كه فقط در اسم و رسم محدود شود. ما نه در
انقلابمان و نه در دينمان بحثهاي كيفي را فداي بحثهاي كمي نميكنيم كه
مثلا چون عدهيي تعداد آنها زيادتر است پس بايد حق با آنها باشد و بگوييم
كه از سر اصولمان براي برخي مصلحتهاي گروهي عقب ميرويم. سيره پيامبر
عظيمالشان ما هم اين نبود. سيره ائمه اطهار ما هم اين نبود. در اصولگرايي
ناب و اصيل بحث تعداد و كميتها هيچگاه كيفيت و محتوا را تحت?الشعاع قرار
نميدهد. نه اينكه آن هم مهم نباشد ولي اصل قضيه چيز ديگري است. اصل قضيه
آرمان و ريشهيي است كه نبايد فدا شود. چون محتوا و ماهيت اصلي آن است.
حالا كميتها هم كم و زياد ميشوند، يك وقت اين گروه بيشتر هستند و يك وقت
آن گروه. مگر پيامبر اسلام (ص) يا امير المومنين (ع) يا ائمه اطهار ديگر و
پيشوايان دين ما وقتي از نظر تعداد در مضيقه بودند از آرمان خود عقب
نشستند؟ بنابراين كيفيت اصولگرايي براي ما بسيار مهم است و انشاالله هم
تمام نيروهاي خيرخواه و دلسوز سعي خواهند كرد به اين اصول كيفي نزديك شوند.
اعتقاد ما بر اين است كه نبايد اصول را فداي يك ائتلاف كرد.
حضور اصلاحطلبان و جريان اعتدال در انتخابات چقدر ميتواند عامل مشوقي براي ايجاد يك ائتلاف در ميان اصولگرايان باشد؟
اين گروهها هميشه در انتخابات بودهاند.
اما انتخابات مجلس نهم تقريبا بدون اصلاحطلبان برگزار شد.
اگر آنجا هم خيلي مشاركت نكردند مشكل خودشان بود. كسي مانع حضور آنها نبوده
است. ضمن اينكه ما اعتقاد داريم كه صرفا نبايد در اقدامات و فعاليتهاي
خودمان، اصولمان را موكول به رفتارهاي ديگران بكنيم. حضور يا عدم حضور
اين گروهها مگر تاثيري بر اصولي كه ما ميگوييم به آنها معتقديم و
پايبنديم ميگذارد؟ ما كه نميخواهيم حركت در مسير آرمانهايمان را بر
اساس رفتار ديگران تنظيم كنيم.