فرارو- وحید زردی متولد 1358 نیشابور است. دانشآموخته موسیقی و فلسفه است و بیش از یک دهه برای تئاتر ایران آهنگ ساخته است.
به گزارش هنر آنلاین، موسیقی متن نمایشهای "آرش" به کارگردانی کمالالدین شفیعی، "مارمانه" به کارگردانی مجتبی چراغعلی، "آسو" به کارگردانی هومن شباهنگ و نیز نمایشهای "سَحوری"، "سرود مترسک پرتغالی" ، "پرومته در زنجیر" و "دخمه شیرین" به کارگردانی قطبالدین صادقی بخشی از کارنامه هنری او در عرصه موسیقی تئاتر است.
او موسیقی را با نوازندگی سه تار نزد مجید سجادیان و سپس در مشهد در حضور محمود اسکندری آغاز کرد و همزمان تئوری موسیقی را در جهاد داتشگاهی مشهد گذراند. پس از ورود به دانشگاه موسیقی از محضر اساتیدی چون زندهیاد عطاء جنگوک ، فرخ مظهری، حمید سکوتی بهره برد و به طور مقطعی دورههایی را نزد بهروز همتی و بهداد بابایی طی کرد و نهایتا نزد حسین علیزاده تلمذ کرد.
آموختن هارمونی و کنترپوان در محضر وارطان ساهاکیان فضا و حجم ویژهای به موسیقیهایش بخشیده است و دوره تکمیلی کنترپوان و آهنگسازی را نزد بابک آل حیدر گذراند. تجربه غنیاش در هنر نقاشی، چشمانداز ویژهای به موسیقیاش بخشیده است.
وحید زردی بعد از تجربههای متعدد در زمینههای آهنگسازی اکنون با تکیه بر نگاه عمیق و فلسفیاش به پیشینه غنی و بیرقیب ایران آلبوم "منشور" را آماده انتشار کرده است که به زودی روانه بازار موسیقی کشور خواهد شد.
در این مجموعه مخاطب همگام با موسیقی به سیاحت تاریخ ایران میرود و برای لحظاتی چشم در چشم بزرگمرد تاریخ این سرزمین"کوروش" میدوزد. انتشار سمفونی "منشور" بهانه شد تا پای صحبت وحید زردی خالق این اثر بنشینیم.
آیا تغییر نامی در انتشار آلبوم داشتیم؟ در خبرهایی پیشین مرتبط با انتشار این اثر، نام دیگری برای آلبوم مطرح شده بود.
بله. این آلبوم در خبرها تحت عنوان آلبوم "کتیبه" مطرح شده بود که نهایتا نام آلبوم به پیشنهاد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به "منشور" تغییر پیدا کرد.
شما را بیشتر به عنوان آهنگساز تئاتر می شناسیم. آلبوم "منشور" کار متفاوتی در میان آثار شماست. درباره تولد و آغاز شکلگیری این آلبوم برای ما بگویید.
این کار با یک ذهنیت جامعهشناسی شکل گرفت. همیشه وقتی به جوانترها و بچه ها نگاه میکنم میبینم قهرمانهایشان را از رسانهها میگیرند. قهرمان کودک امروز ما اسپایدرمن است و این جدا از اینکه شخصیتی پوشالی در ذهن او ایجاد میکند تبعات بعدیاش گسست از ریشههای خودش است. در سالهای اخیر دنیای غرب با تولید محصولات فرهنگی متفاوت از جمله فیلم "300" سعی کرده تاریخ ما را دگرگونه جلوه بدهد. به نظر من ما چارهای نداریم جز اینکه با همان ابزار یعنی ابزار هنر به مقابله این حرکت و جریان برویم. این موضوع باعث شد این دغدغه در ذهن من شکل بگیرد که ما هم بیاییم قهرمانهای خودمان را به نسل امروز معرفی کنیم، قهرمانهایی که کاملا واقعی هستند و تاریخ به نام آنها و عمل آنها افتخار میکند. تاریخ مثل ریشه ای است که درخت نسل ما را تغذیه می کند. وقتی از گذشتهمان گسسته شویم دیگر نیرو و توانی برای ادامه نداریم. چه برای زیستن و چه برای مقابله با افکاری که با اقلیم ما همخوانی ندارد. رسانه غرب کارش را خیلی بهتر از ما بلد است. می داند که چطور ملیتش را تبلیغ کند، نفوذ بدهد، چطور قهرمانسازی کند.
تا حدی که تاریخ را تحریف کند!
کاملا. سالهاست در هالیوود روند فکرشده و برنامهریزیشدهای شکل گرفته که به واسطه فیلمهایی نظیر "300" میخواهد فرهنگ و پیشینه تاریخی ما را زیر سئوال ببرد. آن هم با آن سرمایهگذاری عظیم. وقتی پیشینه ما زیر سئوال برود یعنی از ریشههامان قطع میشویم و وقتی قطع بشویم از درون خالی میشویم و نتیجه میشود از خود بیگانگی. نسل نوجوان الان خیلی متفاوت با نسل ماست. هیچ نگاهی به گذشته ندارد. گسست پیدا کرده از گذشتهاش و ناگزیر با هر چیز دیگری پر میشود.
این بحث گسست از گذشته به نظر کمی کلیشهای شده است. ایران باستان و اسم کوروش هم به علت شعارزدگیهای سالهای اخیر تبدیل به نوعی لطیفه شده است. آنچه قرار است جایگزین نسخه فرهنگی غرب بشود چیست؟ آلترناتیو ما چیست؟ آیا این نسخه جایگزین فقط اسمی و شعاری از ایران باستان و منشور حقوق بشر کوروش است؟
من اصلا طرفدار سنت یا مدرنیته یا جهت دادن به هریک از ایندو نیستم. ما اگر از یک پیشینه یا عقبه صحبت میکنیم، باید نسخه امروزی و آپدیت آن پیشینه یا عقبه را برای طراحی و شکلدهی ساختار جامعه در اختیار نسل جوانمان بگذاریم.
پس منظورتان صرفا شناخت تاریخ نیست؟
نه بخش دوم جوابم همین است این که شما می پرسید چه جایگزینی می توانیم داشته باشیم. این سهم اولش بر عهده من نیست. من یک آرتیستم، موزیسینم، سهم اول این موضوع بر عهده جامعهنگار است. کسی که جامعه فردا را طراحی میکند. اگر این دغدغه روز جامعه ما نبود بیشک به فکر تولید یک اثر دیگر می افتادم. تجویز دارو بر عهده من نیست. من فقط می توانم این دارو را با هنرم با موسیقیام به صورت قابل هضمتر و قابل لمستر به ملتم بدهم. من باید خودم را جای جامعهشناس یا جامعهنگار بگذارم. اگر کسی با شنیدن اثر من یک لحظه به این سئوال برسد که "من کی هستم؟ کجا هستم؟ و می خواهم به کجا بروم؟"، اگر به این سئوال برسد من جواب خودم را گرفتم و هدف من در مقام آهنگساز محقق شده است.
سئوال درباره نوع ابزار است. نگاه کنید به ابزارهایی که آنها برای ساختن این ابرقهرمانها، مثل اسپایدرمن و بتمن، به خدمت میگیرند، از سینما و تلویزیون و گیم گرفته تا کمیکبوک و موسیقی و ... در پروژه شما ، ابزارتان موسیقی است. آیا مطمئن هستید با این ابزاری که در دست دارید، می توانید این سئوال را برای شنونده ایجاد کنید؟ این اثر چه المانهایی دارد که فرد با شنیدن آن بخواهد به موضوعی مثل تاریخ و پیشینه فکر کند؟
قبل از اینکه بخواهم به این سوال جواب بدهم باید یک مقدمه ای را بگویم. ببینید، مختصات هنر شامل فرم و محتواست. تکنیک و کمپوزیسیون و ترکیببندی زیرمجموعه اینها هستند. کاری که در این آلبوم کردم این بود که نیامدم تمام ترکها را روی تاریخ باستان متمرکز کنم. یکی از ترک ها اسمش "تردید" است. کاری که کردم یک پارادایم مدرن را وارد یک جریان باستانی کردم. به طور خودکار مخاطبم با آن احساس نزدیکی میکند. شما وقتی "زئوسِ" ونجلیس را گوش می کنید وارد یک فضای باستانی میشود ولی در این کار هدف من این نیست که از کوروش اسطوره ای بسازم که شنونده با شنیدنش بگوید به به چه کوروش خوب و باعظمتی داشتیم.
برای من مهم بود که این سئوال در ذهن مخاطب من ایجاد شود که اگر کوروش در دنیای امروز ما زندگی میکرد، صفاتی که از او سراغ داریم چگونه می توانست در دنیای مدرن امروز نمود پیدا کند. من از هارمونی مدرن در این کار استفاده کردم و کار در فضای دو دکافونیک ساخته شده که فضایی مدرن است. شنیدن این قطعه گرچه برای شنوندهای که کار مصرفی گوش میکند ممکن است کمی ثقیل به نظر برسد ولی به طور خودکار این فکر را به ذهنش وارد می کند که پس کوروش هم می تواند مثل من باشد یا برعکس من هم می توانم مثل کوروش باشم. او هم مشکلات امروزی مرا داشته و دچار شک میشده است. این از لحاظ محتوا ولی از لحاظ فرم، کمپوزیسیون، هارمونی و ارکستراسیونی که استفاده کردم با اینکه از گوشههای ردیف موسیقی ایرانی مثل چهارگاه، نوا و ماهور استفاده شده، اصول و قوانین هارمونی مدرن در آن رعایت شده و به شکل ظریفی در یکدیگر ادغام شدهاند که این خود میتواند توانایی موسیقی مارا نشان بدهد. همچنین این هارمونی در راستای همان محتوایی است که مد نظر من بوده یعنی آن عنصر باستانی را بهروزرساندن. مثلا در قطعه "ستایش" وقتی گوشه های نوا را میشنوید میبینید این هارمونی برای ردیف ما کاملا تازه است که این موضوع از هارمونی و ارکستراسیون مدرن آن نشأت گرفته است
چند قطعه داریم در این کار؟
11 قطعه داریم که کلاژی است از زندگی کوروش.
قطعه باکلام هم داریم؟
بله دو قطعه دارای کلام است. یکی برگرفته از کتیبه منشور کوروش است و دیگری قطعه "ستایش" که شامل ستایشنامهای است که در لابلای متن منشور لحاظ شده است.
قطعات آوازی به چه صورت اجرا میشوند؟
در کل 4 قطعه برای آواز و کر نوشته شده که 2 قطعه به همراه تکخوان و ارکستر اجرا می شود. خوانندههای سولیست این کار هم آقایان راستین ذبیحی و رایکا ذبیحی هستند. کلام قطعات همگی جزوی از متن منشور کوروش است.
شعر یا نثر؟
بین شعر و نثر است. لحظههایی کاملا شعر است و لحظههایی نثر.
آیا با ارکستر سمفونی اجرا شده؟
ای کاش میشد با ارکستر سمفونی اجرا بشود ولی همه به صورت سمپل ضبط شده است. فقط زهیها را به صورت آکوستیک گرفتیم. دلم می خواست این کار با حمایت ارشاد یا حوزه هنری با ارکستر سمفونیک اجرا بشود ولی متاسفانه با وجود اینکه محتوای میهنی داشت هیچ حمایتی از من نشد و این باعث شد من در روند تولید تنها بمانم. البته این فقط مشکل من نیست و خیلی از موزیسینهای ما با این مشکل مواجهاند که ما فکر میکنیم در این عشق و غیرت میهنی که در تولید یک اثر داریم همه با ما همراه هستند ولی متاسفانه من در این کار واقعا احساس تنهایی کردم و به سختی آن را به مرحله تولید رساندم. امیدواریم که این کار با ارکستر بزرگ اجرا شود ولی به هر حال نیاز به اسپانسر داریم.
با توجه به این که ایده ی شما یک ایده کاملا ایرانی است چرا از سازهای ایرانی در ترکیب بندی اثر استفاده نشده است؟
هر اثر هنری دارای مختصات فرمی و محتوایی و تکنیک های اجرایی منحصر به فرد خود است که در مکاتب هنری گوناگون متغیر است. در مورد آلبوم "منشور" چون یک موضوع باستانی سرچشمه آفرینش اثر است، سازهایی با دینامیسم های بالا را میطلبد که در سازهای ایرانی کمتر شاهد این توانایی هستیم، اما در خلال این موضوع هارمونی و ارکستراسیون فضای ایران باستان را به وجود آورده که کاملا در کار مشهود است؛ هرچند این قطعات برای ارکستر سمفونیک نوشته شده ولی در لابلای این قطعات از گوشهها و ردیفهای موسیقی ایرانی استفاده شده است. استفاده از گوشه هایی از دستگاههای چهارگاه ، نوا و ماهور کاملا گواه فضای ایران باستان است از سوی دیگر ترکیب هارمونی و ارکستراسیون مدرن رنگ تازه و جدیدی به این موسیقی بخشیده است که بخشی دیگر از قابلیت های موسیقی ایران را نمایان می کند .
گروه کری که در بعضی قطعات استفاده کردید چه گروهی است؟
چند نفر از کر صدا و سیما به ما کمک کردند و نیز تعدادی از دوستانم که مجموعا یک گروه کر 12 نفری را تشکیل می دهند.
با توجه به اینکه شما تحصیل کرده رشته نقاشی هستید، آیا دیدگاه شما در مقام نقاش تاثیری در خلق این اثر موسیقایی داشته است؟
کاملا، مثلا در قطعه "مکاشفه" هارمونی ای که استفاده شده آکوردهای امپرسیون است. زمانی که من نقاشی می خواندم، در شناخت مکاتب هنری خیلی دقت می کردم و بعد که وارد عرصه موسیقی شدم سعی کردم این پیشینه و نگاهم را وارد موسیقیام کنم و آن را در آکوردها، در ارکستراسیون و هارمونی که در یک قطعه موسیقی وجود دارد به کار بگیرم. هارمونی امپرسیون تکلیفش در دنیا مشخص است. و سرتیتر این مکتب مشخص است. من این قطعه را از زاویه نور می دیدم. آکوردهای این قطعه را شما میتوانید در نقاشیهای سبک امپرسیونیسم ببینید مثلا در کارهای سزان، رامبراند حتی تاشهایی که در کار ونگوگ وجود دارد. اصلا حقیقتش را بخواهید من با نتها نقاشی میکنم. تلاش من این است که با ابزاری که هفت نت در اختیار من میگذارند چیزی را ترسیم کنم.
به نظر شما آیا محصولی مثل یک قطعه موسیقی میتواند ذهنیت آدمها را درخصوص تاریخ و پیشینه یک سرزمین عوض کند؟
به نظر من موسیقی بالاترین قدرت را در میان هنرها دارد. هیچ چیز نمی تواند مثل موسیقی در ذهن آدمها نفوذ کند و تاثیر بگذارد. شما میبینید در تمام دنیا در تمام مذاهب و مکاتب حتی مکاتب بتپرستی از موسیقی استفاده شده برای تاثیرگذاری بر ذهن مردم. این یعنی موسیقی قدرت دارد که مفهومی را به مخاطب انتقال بدهد. تا اینجای کار مربوط به حیطه خلق اثر است. بعد از خلق وارد حیطه مخاطب می شویم.
شما اگر یک قطعه موسیقی مدرن را که کار هریک از آهنگسازان نخبه مدرن است، برای افراد بگذارید، هر کس در هر سن و سالی یک جور عکسالعمل نشان میدهد و هر یک از اینها بازیافت و بازتاب خودشان را از این قطعه دارند. فرض کنید شما از کنار یک مغازه رد میشوید و همان لحظه موزیکی را که در حال پخش شدن است میشنوید. آن موزیک در همان چند لحظه تاثیرش را بر شما میگذارد، حتی اگر تاثیر آن آگاهانه نباشد. این یک اصل ثبت شده است. یعنی موسیقی میتواند کاملا ناخودآگاه تاثیرش را بر شما بگذارد ولی اینکه شما می پرسید این موسیقی چطور می تواند تاثیر بگذارد، شما میتوانید از بافت فرهنگی، بافت جامعه شناختی حتی بافت شنیداری جامعه الهام بگیرید و موسیقی خودتان را بسازید. در همین آلبوم گرچه در خیلی از لحظاتش از هارمونی مدرن استفاده شده است ولی شما کاملا می توانید ارتباط برقرار کنید. من آلبوم را برای هر کسی گذاشتم، دیدم شنونده به راحتی با آن احساس همذاتپنداری می کند و با آن هم مسیر میشود.
آیا آلبوم "منشور" روایت شما از زندگی کوروش پادشاه هخامنشی است؟
بله، من در این آلبوم سعی کردم زندگی کوروش را داستان وار حکایت کنم. بعد از اورتور، از تولد کوروش شروع کردم تا در نهایت به مرگ او رسیدم ولی آلبوم را محدود به کوروش نکردم. در آخر آلبوم قطعه "فاتح ابدی" را داریم که یعنی این داستان همچنان ادامه دارد تا ابدیت. همه می توانند کوروش باشند و این فتح ابدی را برای سرزمین خودشان، برای کشور خودشان و برای ایدههای خودشان داشته باشند. و قطعه آخر "ستایش" است که آن را به عنوان یک کالانس برای کل آلبوم در نظر گرفتم. چون نمی خواستم کل کار به عنوان یک روایت باستانی و اسطورهای و دور از دسترس به نظر برسد، قطعهای دارم به نام "کاساندان" ؛ کاساندان نام همسر کوروش است و درواقع در آن مسائل احساسی کوروش را مطرح کردم. یا قطعهای دارم به نام "فغان و وداع" که مسائل انسانی کوروش را مطرح کردم؛ آنچه در مرز بین هستی و نیستی برای کوروش مطرح بوده؛ در لحظه ای که دارد از دنیا می رود.
الان کار در چه مرحلهای از تولید قرار دارد؟
میکس و مسترینگ کل آلبوم تمام شده و آماده نشر و چاپ است.
و حرف آخر؟
در پایان جا دارد تشکر کنم از آقای محمد نصرتی ناظر ضبط و آقای مهدی رمضانی که صدابرداری و میکس و مسترینگ کار را انجام دادند. همچنین از آقای هومن اتابکی که ضبط زهیها را برعهده داشتند. یک تشکر ویژه دارم از همسرم راحله دانشور که در تمامی مراحل تولید با من گام به گام همراه بودند.