فرارو- گروه «کامکارها» اکنون چند دهه است که در موسیقی ایرانی فعالیت میکند و همیشه نیز توانسته خود را در سطح بالایی نگه دارد. تنها گروهی که میتواند از نظر قدمت با آنها مقابله کند گروه «پایور» است که البته این گروه پس از مرگ فرامرز پایور تقریبا فعالیتی نداشته است. گروههای دیگر در موسیقی ایرانی با اینکه در مقاطعی توانستهاند اجراهای به یاد ماندنی داشته باشند اما هرگز این فعالیتشان مستمر نبوده و اغلب به دلایل مختلف فعالیتشان تعطیل شده است. درباره گروه «کامکارها» باید به این نکته توجه کرد که نوازندگان این گروه اعضای یک خانواده هستند و زیر نظر مدیر گروه یعنی هوشنگ کامکار، برادر بزرگتر خانواده فعالیت میکنند. با توجه به اینکه گروه «کامکارها» را اعضای یک خانواده تشکیل میدهند شاید بین آنها به دلیل رابطه خانوادگی هرگز مشکلی حل نشدنی به وجود نیاید و همین نکته موجب دوام آنها شده است.
هر کدام از نوازندههای گروه کامکارها در نواختن سازش اگر بهترین نباشد به طور حتم در میان بهترینهای آن ساز در ایران قرار میگیرد. شاید اگر آنها از یک خانواده نبودند، گروه کامکارها نیز به سرنوشت دیگر گروههای موسیقی ایرانی دچار میشد و ما هم اکنون در حسرت روزهای گذشتهای بودیم که آنها در کنار هم بودند. این گروه اخیرا در تهران و در برج میلاد کنسرتی را برگزار کردند که باز هم با استقبال علاقهمندان به هنر روبهرو شد. برای آشنایی با زوایایی دیگر از کار گروه کامکارها پای صحبتهای ارسلان کامکار نوازنده عود و ویلن و آهنگساز این گروه نشستیم. این گفتوگو در سال گذشته تهیه شده و اکنون پس از آخرین کنسرت گروه کامکارها منتشر میشود.
گروه «کامکارها» یکی از با ثباتترین گروههای موسیقی در ایران است که هر کدام از اجراهایش خاطرات بسیاری را برای مخاطبانش رقم زده است. اجراهای اخیر شما علاوه بر تمامی زیباییهایش، ضعفی را در خود داشته که آن هم به خواننده گروه باز میگردد. بیژن کامکار از بهترین دف نوازان ایرانی و بنیان گذار دف نوازی در موسیقی ایران است که ساز رباب را نیز به خوبی مینوازد. اما من در جایگاه یک مخاطب موسیقی ایرانی به اندازهای که از نوازندگی سازهای گروه کامکار لذت میبرم، از آواز و صدای بیژن کامکار لذت نمیبرم و به نظر میرسد که جای یک خواننده بزرگ در کنار نوازندگان بزرگ گروه کامکارها خالی است.
حرف شما را قبول دارم. اما اینطور نیست که ما در را به روی خوانندهها بسته باشیم. اگر یادتان باشد ما با شهرام ناظری هم کنسرت داشتهایم و حتی در دورهای با علیرضا قربانی تمرین کردیم و قرار بر این بود که با آقای قربانی کنسرتی برگزار کنیم که نشد. پس ما در را نبستیم و راه را باز گذاشتیم تا با خوانندههای خوب همکاری کنیم، ولی در این میان بخشهای متنوع کنسرتهایمان یعنی نوازندگی تک تک اعضای گروه را نباید نادیده بگیریم. سنتورنوازی اردوان، کمانچه نوازی اردشیر و تک نوازیهای همه بچههای گروه و همچنین بخش موسیقی کردی که بخش مهمی در کنسرتهای ماست.
اما در آخرین کنسرتی که سال گذشته در تهران و در سالن همایشهای برج میلاد داشتید بخش آواز چندان مورد استقبال قرار نگرفت. حتی تصنیفهای کردی هم به خوبی سالهای قبل خوانده نشد.
درباره کنسرت اخیر به شما حق میدهم اما در کنسرت سه سال پیش و دو سال پیشمان بدون تعصب میتوانم بگویم که بسیار کنسرت درخشانی بود. که البته در آنجا هم بخش کردی بیشتر مورد استقبال مردم قرار گرفت. مثلا ما در کنسرتی به باورخودمان روی بخش موسیقی فارسی تلاش بسیار کرده بودیم. تصنیفها، آهنگها، تنظیمها، گروه نوازیهای بسیار خوبی داشتیم و حتی از چند نفر هم به عنوان نوازندهٔ کمکی استفاده کرده بودیم و شاگردان اردشیر کامکار هم به خوبی با گروه ما کمانچه مینواختند. اما در نهایت مردم از ما موسیقی کردی میخواستند. گرچه آن اجرا را مردم دوست داشتند و بازتاب خوبی هم داشت اما با این حال مردم از ما موسیقی کردی میخواهند. این توضیحات درباره بخش کردی کنسرت هاست، که فکر نمیکنم خوانندگی بیژن کامکار در این بخش مشکلی داشته باشد. اما درباره بخش فارسی کنسرتها باید این را بگویم که در طراحی کارهای ما در قسمت فارسی، خواننده نقش زیادی ندارد. بیشتر از هر چیز گروه نوازیها و تک نوازیهای اعضای گروه اهمیت دارد. برنامه گروه ما در بخش موسیقی فارسی طوری نیست که بگوییم خوانندهای در گروه ما مدت زیادی از کنسرت را به آواز خواندن مشغول باشد و ما تماشا کنیم. تنها دو تصنیف فارسی در کنسرت خوانده میشود و ما برای این دو تصنیف از آقای ناظری یا آقای عقیلی یا کدام خواننده بخواهیم که در گروه بخواند؟ انتقاد شما را قبول دارم اما کار گروه ما بیشتر بر ساز استوار است.
پس قبول دارید که گروه کامکارها از نظر خواننده با مشکل روبه رو است؟
من شخصا چیزی که منطقی باشد را میپذیرم و حرف شما را درباره کنسرت اخیر قبول میکنم، اما در کنسرتهای دو و سه سال گذشته ما هیچ کمبودی، نه از نظر خواننده و نه نوازنده نداشتیم و از طرف دیگر سیاست کاری ما این نیست که نوازندهای مثل اردوان که در ساز خود تبحر زیادی دارد و یا اردشیر و بقیه بچهها بنشینند تا خواننده آواز بخواند. شما نیز این را از ما نخواهید. اما قبول دارم که مردم دوست دارند صدای دلنشین تری آوازها را بخواند.
با توجه به آنچه گفته شد ما میتوانیم امیدوار باشیم که بار دیگر گروه کامکارها با خوانندهای مطرح در موسیقی ایرانی اجرایی داشته باشد؟
همانطور که گفتم ما در را به روی کسی نبستیم و ممکن است مثل همان همکاری که با آقای ناظری داشتیم با خوانندهٔ دیگری هم کار کنیم، اما واقعیت این است که سیاست کلی گروه کامکارها این نیست که، ما ساکت بنشینیم و خواننده نیم ساعت آواز بخواند.
حرف شما صحیح است، اما امروز کمتر دیده شده در موسیقی ایرانی خوانندهها در یک کنسرت نیم ساعت آواز بخوانند. گروهها بیشتر به سمت تنوع حرکت میکنند، مثلا؛ یک یا دو گوشه را در چهار یا پنج دقیقه میخوانند و بعد گروه نوازی شروع میشود و یا یک قطعه ضربی یا یک تصنیف خوانده میشود. با توجه به این موضوع و با تکیه بر اینکه بیشتر اعضای اصلی گروه کامکارها آهنگساز هم هستند، به راحتی میتوان رپرتواری را به شکلی متنوع تنظیم کنید تا با بودن خوانندهای مطرح در کنار گروه اجرایی فوق العاده داشته باشید. شاید بتوان گفت بهترین خاطرهای که در ذهن من و شاید اغلب مردم از اجراهای گروه کامکارها در ذهن مانده، کنسرتهایی است که با آقای ناظری داشتهاید، چه در بخش کردی و چه در بخش فارسی.
درباره بخش اول صحبت شما باید بگویم که این کار را میشود انجام داد و با شما موافقم و اگر به این صورت باشد خوب است. اما دربارهٔ کنسرتی که با آقای ناظری داشتیم این عقیدهٔ شما هیچ ربطی به گروه کامکارها ندارد و آن اجراها به دلیل حضور آقای ناظری برای شما جذابتر بوده و بیشترجلوه کرده است، در حالی که ما در کنسرتهای دو و سه سال گذشته کار بسیار قوی تری ارائه دادیم و در کنسرتی که با آقای ناظری داشتیم کار نرمالی داشتیم و در زمینه گروه نوازی کار خاصی انجام نشد و فقط میشود گفت مقدمههایی که اردوان برای ما نوشته بود تکنیکی بود اما به غیر از این نکته، اتفاقا نگاه خیلی سنتی در آن کنسرت داشتیم، به گونهای که 70 درصد نگاهمان سنتی بود و این نگاه سنتی سیاست ما نیست. انتقاد شما را درباره اینکه خواننده حرفهای نداریم قبول میکنم، اما این برنامهٔ گروه کامکارها نیست که مدت زیادی از کنسرت، صرف آواز خواندن یک خواننده شود، مگر اینکه به قول شما رپرتواری متنوع داشته باشیم. در کل با نظر شما مبنی بر لزوم داشتن خوانندهای حرفهای موافقم، حالا باید فکر کنیم که چه کار میشود کرد.
برای من در جایگاه یک مخاطب همواره این پرسش مطرح بوده که گروه کامکارها که نوازندههایی بزرگ و مطرح در موسیقی ایرانی دارد، چرا از خوانندگان بزرگ و مطرح موسیقی ایرانی برای همکاری دعوت نمیکند؟
در اینکه خوانندهای مانند شجریان استاد مسلم آواز ایرانی است شکی نیست و اگر از من سوال کنند که یک خواننده خوب را در 150 سال گذشته اسم ببرید من با جرات میگویم آقای شجریان در 150 سال اخیر بهترین بودند. شاید این سوال را از کس دیگری کنید از قوامی، بنان یا خوانساری نام ببرند، تنها به این دلیل که این افراد در قید حیات نیستند. اما من با جرات میگویم آقای شجریان بهترین است. این خواننده بدترین آهنگها که ساختاری هم ندارند را دلنشین میخواند و دلیل زیبایی خیلی از کارها صدای جادویی آقای شجریان است. ولی با تمام اینها، ما در گروه کامکارها هشت نفریم که همه در کار خود وارد هستیم و اگر قرار بر همکاری باشد آقای شجریان باید از ما بخواهد که با ما همکاری کند. این بستگی به آقای شجریان دارد که این را بخواهد یا نه! اعضای گروه کامکار پیش از این هم با شجریان کار کردهاند. گروه شیدا که با آقای شجریان کار میکرد چهار نفر از برادران من بودند و من همگاه گاهی با اینها کار کردهام. آقای شجریان با این صدای جادویی به خودش بستگی دارد که بخواهند یک گروه پرقدرت را در کنار خود داشته باشد یا نه!
این سخن شما در حالی است که شجریان در سالهای گذشته بیشتر در کنار جوانترها به صحنه رفته است.
ما یک گروه هستیم و هر کسی دوست داشته باشد میتواند از ما بخواهد که با ما کار کند. این حرف من میتواند انتقادی هم به آقای شجریان باشد، شجریان باید خیلی بیشتر از اینها به نوازندههایش اهمیت بدهد و در انتخابشان دقت کند. در کنار خوانندهای چون شجریان کسانی باید بنشینند که قدرت نوازندگی بسیار بیشتری داشته باشند.
شما در گروه کامکارها در اکثر سازها نوازندههای خوبی دارید، چرا از همان ابتدا یک نفر را برای خوانندگی در میان خودتان تربیت نکردید؟
خواننده، تربیت کردنی نیست، خوانندگی پیش از هر چیز به استعدادی خدادادی بستگی دارد و کسی که میخواهد خواننده شود باید صدای این کار را داشته باشد.
چرا از میان خوانندههای با استعداد خوانندهای را به صورت قراردادی یا پروژهای در اختیار نگرفتید که با گروه شما کار کند و سالها با شما همکاری داشته باشد؟
گروه کامکارها جدا از کاری که پدر ما در 40 سال پیش انجام میداد، به شکلی که امروز هست، حدود 28 سال است که تاسیس شده و بیشتر بر روی بخش کردی کار میکند که در این بخش نیز صدای بیژن کامکار اصلا مشکلی ندارد و فکر میکنم مسئله تنها به بخش آوازهای فارسی مربوط میشود.
آیا موسیقی ایرانی و آوازهای فارسی جزو دغدغههای شما نبود و فقط میخواستید به آواز کردی بپردازید؟
در شروع، بیشتر از هر چیز کارهای کردی برای ما اهمیت داشت و در اولین کنسرتها کارهای فارسی ما معمولی بود، به طوری که تصنیفهای قدیمی را تکرار میکردیم و بیشتر تمرکزمان روی بخشهای کردی بود که با همان کارها هم شناخته شده بودیم. البته اجراهای ما کم کم به سوی کارهای فارسی هم رفت.
در زمینه آثار فارسی بهترین آثار گروه کامکارها را در سالهای اخیر کدام قطعات میدانید؟
من اعتقاد دارم هرچه آدمی پایین باشد کمتر زمین میخورد. اما چون این صحبت پیش آمد لازم است به کنسرت «شوری دیگر» که در سالهای گذشته اجرا شد اشاره کنم که سی دیهایش موجود هست و شما میتوانید آن را ببینید و گوش کنید. در این اثر چند قطعه هست مثل «خانهام ابریست» روی شعری از نیما یوشیج و یا «کوزه گر» با شعری از خیام که من مایلم شما نظیر و همسان این کارها را به من نشان بدهید، البته از همین حالا به شما اطمینان میدهم که پیدا نمیکنید!
شما هربار در کنسرتهایتان یک نوازنده را در گروه معرفی میکردید اما در آخرین کنسرتتان در تهران این کار را نکردید. سیاستهای شما درباره جوان ترهای گروه چیست؟
هنوز هم این کار انجام میشود، اما بستگی به رپرتوار انتخاب شده دارد. در کنسرتی که سال گذشته در تهران برگزار کردیم لزومی برای این کار وجود نداشت و به طور مثال نیازی به چند نوازندهٔ تار یا سازهای دیگر نبود. اما در کار «شوری دیگر» این نیاز احساس شد و ما دیدیم یک کمانچه، یک دف و یا یک تار کافی نیست و جوان ترها را آوردیم. گروه کامکارها بنا به نیازی که در هر اجرایی وجود دارد چیدمان سازی خاصی را انجام میدهند و در کارهای بعدی هم جوانهای دیگری را در کنسرتهای بعدی ما میبینید.
ایرادی که در ترکیب بندی سازها در گروه نوازیهای موسیقی ایرانی وجود دارد این است که گاهی سازهایی مثل سنتور، تار، تنبک و کمانچه در کنار سازی مثل سه تار قرار میگیرند، در حالی که سه تار سازی است که وسعت صدایی چندانی ندارد و در گروه نوازیها تقریبا صدای این ساز به گوش مخاطب نمیرسد. گروه کامکارها نیز از سه تار در کنار سازهای دیگر استفاده میکنند، در این باره چه نظری دارید.
اگر کنسرت را به صورت اکوستیک و نرمال اجرا کنیم این حرف میتواند درست باشد، گرچه به همان صورت را هم امتحان کردهایم و مشکلی نبوده، اما در قرنی که تکنولوژی پیشرفت کرده چنین مشکلی نیست و ما میتوانیم از میکروفون استفاده کنیم و صدای سازهایی مانند سه تار را بالا ببریم. در گذشته در موسیقی کلاسیک و حتی موسیقی غربی هم «کنسرتو» را برای سازهایی مینوشتند که وسعت صدایی بالایی داشتند، مثل پیانو، ویولن و فلوت، اما امروزه برای سازهای دیگر هم کنسرتو مینویسند و از میکروفون برای اجرای این سازها استفاده میکنند.
اینطور نیست که صدای سه تار به طور مثال در صدای سنتور گم شود؟
نه، من اینطور فکر نمیکنم و این را یک چیز سلیقهای میبینم. ما تا مدتها در گروهمان نوازنده تار نداشتیم و سه تار نقش آن را ایفا میکرد تا زمانی که امید لطفی، پسر محمد رضا لطفی و خواهرم، وارد گروه شد و اتفاقا خیلی زود پیشرفت کرد و نوازندهٔ خوبی هم شد و بعد هم رفت. پس ازرفتن امید لطفی دوباره برای مدتی خواهرم سه تار میزد. به تازگی هم پسر پشنگ نوازنده خوبی در تار شده و جهش فوق العادهای کرده است.
برخیها این ایراد را میگیرند که شما نوازندههای تازه کار را تنها به این دلیل که از خانواده کامکارها هستند، وارد گروه میکنید.
اولا این طور نیست که کسی چیزی بلد نباشد، ثانیا امروز شما بیایید و مثلا پسر پشنگ که تار مینوازد را ببینید که جهش خوبی داشته و اصلا همین تشویقها باعث این میشود که در یک سال اخیر و بعد از همان کنسرت «شوری دیگر» نوازندگی این فرد زمین تا آسمان فرق کرده باشد. ما این کارها را حتی برای دیگران هم میکنیم و در آینده حتما افراد دیگری را هم در گروه خواهید دید.
خارج از خانوادهٔ کامکار؟
بله، حتما. جوانهایی را از شاگردان اعضای گروه در نوازندگی سازهای کمانچه، تار و سازهای دیگر در اجراها خواهیم داشت.