فرارو- زمانه هراسناکی بود آغاز سال 1961. هشت سال پیش از 20 ژوئن 1961، اتحاد جماهیر شوروی بمب هیدروژنی را آزمایش کرده و اولین ماهواره اسپوتنیک را به مدار زمین فرستاده بود؛ جهشی بزرگ در برابر ایالات متحده.
تحلیل گران تخمین می زدند در حالی که نرخ رشد سالیانه اقتصاد آمریکا تنها 2 تا 3 درصد بوده، اقتصاد شوروی 6 تا 10 درصد رشد داشته است. بیکاری در آمریکا به 7 درصد رسیده بود و کشور در انتهای سال 1960 به سوی یک بحران اقتصادی پیش می رفت.
در چنین زمانی، یک مرد جوان 43 ساله، به عنوان اولین کاتولیک به ریاست جمهوری انتخاب شد؛ جان اف کندی از ماساچوست که سی وپنجمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا بود.
کندی برای رئیس جمهور شدن، ریچارد نیکسون معاون آیزنهاور را با اختلافی خیره کننده شکست داد. اما در آن زمان، نزدیکترین متحد ایالات متحده، هراس هایی بودند که از هر سو، این کشور را فرا گرفته بودند.
برای اولین بار از آغاز قرن نوزدهم، قاره آمریکا در مقابل تعرض بیگانگان آسیب پذیر به نظر می رسید. تقریبا 20 کشور جدید -مستعمرات پیشین در آسیا و آفریقا - در سال 1960 به سازمان ملل پیوستند. آن ها به دنبال الگو می گشتند اما بیشترشان این الگو را نه در واشنگتن که در مسکو جستجو می کردند.
«ما باید این کشور را دوباره به حرکت درآوریم» این جمله ای بود که کندی اغلب از آن در مبارزات انتخاباتی اش استفاده می کرد. پس چندان شگفت آور نبود که رئیس جمهور جدید، سخنرانی آغاز ریاست جمهوری خود را به «جنگ سرد» اختصاص بدهد.
در تمام سخنرانی کندی تنها دو کلمه مربوط به امور داخلی بود. این دو کلمه «در خانه» بودند؛ این ها کلماتی بودند که در آخرین دقایق به وسیله نویسنده با استعداد سخنرانی کندی، تئودور سورنسن، به متن اضافه شد.
مشاور اجتماعی رئیس جمهور جدید، مرد جوانی به نام هریس وافورد به کندی یادآوری کرد که 24 ساعت قبل از مراسم تحلیف، 23 دانش آموز سیاه پوست در ریچموند و ویرجینیا در اعتراض به تبعیض نژادی، جلوی غذاخوری مدرسه شان اعتصاب کرده اند. کندی گفت: بسیار خوب! و کلماتی به سخنرانی مراسم آغاز ریاست جمهوری خود اضافه کرد.
مراسم مانند الماس درخشید؛ در طول شب هشت اینچ برف بارید اما در روز سوگند خوردن رییس جمهور تازه، آسمان سرد زمستان کاملا آبی بود. رئیس جمهور جوان نخستین بیانیه خود را خواند. او بر همان صندلی نشست که دویت دیوید آیزنهاور 70 ساله با پالتویی بزرگ و کلاه نشسته بود.
اجازه بدهید با کلمات از آن زمان و مکان گذر کنیم. در برابر دوست و دشمن و نسل جدید آمریکائیان همانند مشعل داری عبور کنیم. اجازه بدهید همه ملت ها بدانند؛ چه آنها که آرزو دارند ما سلامت باشیم چه آنهایی که ما را رنجور می خواهند. ما باید هر قیمتی را برای حمل بار مسئولیتمان بپردازیم، با مشکلات مواجه شویم، از دوستانمان پشتیبانی کنیم ، با دشمنانمان مخالفت کنیم و آزادی را بر پا سازیم.
هنوز این کلمات در برخی برنامه های تلویزیونی و کلاس درس طنین افکن می شوند. کندی مردی بود که می دانست در کار جدیدش کلمات اغلب مهم تر ار کردارها هستند.
تعداد اندکی از مردم می توانند به خاطر بیاورند که او چگونه بودجه را متعادل کرد اما تقریبا تمام آمریکائیان این خط از سخنان منحصر به فرد او را به یاد دارند: نپرسید کشورتان چه کاری می توند برای شما انجام بدهد، بپرسید شما چه کاری می توانید برای کشورتان انجام بدهید؟
یا جملاتی درخشان مانند این: شیپور ها دوباره ما را فرامی خوانند؛ نه برای اسلحه به دست گرفتن - اگر چه ما به نیروی نظامی نیاز داریم -، نه برای پیکار -اگر چه باید برای پیکار آماده باشیم- ما را فرامی خوانند برای بر دوش گرفتن بار مبارزه طولانی میان روشنایی وتاریکی.
بیایید هیچوقت از ترس صحبت نکنیم اما هیچگاه از سخن گفتن نهراسیم.
رابرت فراست شاعر آمریکایی در مورد کندی گفت: او استاد کلمات است.
...این بود کلمات کندی و روزگار کندی -که باز خوانی ای بود از خطابه شانزدهمین رئیس جمهور آمریکا آبراهام لینکلن -، اوباما نیز همانند کندی و بسیار بیشتر از او اعلام می کند که به آبراهام لینکلن عشق می ورزد.
و او نیز همانند کندی سخنوری نابغه است. آبراهام لینکلن دقیقا 100 سال پیش گفت: نتیجه جنگ داخلی در دستان شما مردان ناراضی است، نه در دستان من.
و کندی خطابه اش را با این جمله به پایان رساند: در دستان شما شهروندان بیشتر از من کامیابی یا شکست ما آرمیده است.
منبع: نیویورک تایمز/برگردان: نزهت امیر آبادیان